در هیچ کشور اسلامی در هیچ جای دنیا یک ملا یا مفتی نمیتواند تفسیر و برداشت خود از آموزههای دینی را به عنوان یک قانون تلقی کند و آن را به اجرا بگذارد | ||||
تاریخ انتشار: ۱۳:۲۷ ۱۳۹۸/۱۰/۲۵ | کد خبر: 161800 | منبع: | پرینت |
آدمیزاد است، گاهی مسلم میپندارد که همه آدمهای تحصیلکرده و خارجدیده در مفاهیم ابتدایی و پیشپاافتاده توافق نظر دارند، ولی بیلبورد ملاصاحب در مورد حجاب نشان داد که اینطور نیست. در این وضعیت آدم شک میکند که نکند من اشتباه فکر میکنم و دیگران درست میگویند. خاکسار چند نکته ساده را برایتان فهرست میکنم که اگر نادرست باشد، در ثواب نجات یک بنده عاصی از گمراهی شریک شوید:
۱) در هیچ کشور اسلامی در هیچ جای دنیا یک ملا یا مفتی نمیتواند تفسیر و برداشت خود از آموزههای دینی را به عنوان یک قانون تلقی کند و آن را به اجرا بگذارد. تا جایی که من میدانم همه ملاهایی که دست به چنین کاری زدهاند از سوی حکومتهای اسلامی (حتی در صدر اسلام) به عنوان بدعتگذار و مخل نظم جامعه مسلمانان محکوم و سرکوب شدهاند (اینکه منصفانه یا نه، بحث دیگری است.)
۲) در تمام کشورهای جهان فقط قانون میتواند با روشهای از پیش تعیین شده یک شهروند را به انجام یا خودداری از انجام کاری مجبور کند و یا به جرمی اثبات شده مجازات کند. در بیشتر کشورهای اسلامی از جمله افغانستان قوانین به شمول قانون اساسی مبتنی بر شرع است؛ ولی چون قوانین شرعی همه عرصهها را لزوما پوشش نمیدهد، در افغانستان ما قوانین مدنی هم داریم. اما قانون اساسی میگوید که هیچ قانونی در افغانستان نمیتواند خلاف شرع باشد.
۳) نکته دوم قاعدتا و منطقا باید ما را به نکتهٔ اول برساند. در هیچ کشور اسلامی قرار نیست یک ملا برداشتهای شخصی خود را بر مردم تحمیل کند و آنها را به اجبار به انجام یا عدم انجام کاری وادارد که قوانین موضوعه آن کشور آن کار را غیرقانونی نپنداشته. اگر قرار باشد هر ملایی در هر گوشه تفسیر خود از شرع را اجرا کند، پس حکومت و قانون به چه کار ما میآیند؟
۴) در ایران قوانین این کشور حجاب را ملزم و اجباری ساخته. به همین دلیل است که حتی یک مقام خارجی زن هم وقتی به ایران میآید، موهایش را میپوشاند. چون مطابق به عرف دیپلماتیک چه آن زن با حجاب موافق باشد یا نباشد، باید به این دلیل که قانون ایران است، آن را رعایت کند. وقتی عملی قانونی باشد، ترک آن مستوجب پیگرد عدلی و جزا است. به همین دلیل است که در ایران پولیس میتواند یک زن بیحجاب یا بدحجاب را قانونا دستگیر کند و او را به محکمه معرفی کند. در افغانستان هیچ قانونی به صراحت نگفته که زنها مکلفند حجاب داشته باشند و حجاب نداشتن جرم نیست. قانون جزای افغانستان هیچ مجازاتی برای حجاب نداشتن تعیین نکرده.
۵) با درنظرداشت نکته شماره ۴، بنابراین، اگر فردی، چه یک مقام رسمی مثل آن طفلک، رییس تیم باولینگ افغانستان باشد، چه رییس جمهور و چه یک ملا و مولوی، یک زن را به خاطر نداشتن حجاب مواخذه کند و یا او را جزا دهد، مرتکب جرم شده و خودش باید مطابق قوانین افغانستان تحت پیگرد عدلی قرار گیرد. (اینکه این قضیه عملی نمیشود، بحثی جدا است.) اگر یک مولوی هم با ایجاد فشار اجتماعی بخواهد زنان را وادار به رعایت حجاب بکند، مداخله در آزادیهای قانونی شهروندان به حساب میآید و باید از او بازخواست شود. (باز هم اگر نمیشود، بحثی جدا است.)
۶) حجاب یک انتخاب شخصی است؛ همانطور که در قوانین افغانستان حجاب اجباری نیست، اجبار یک زن به برداشتن حجاب هم غیرقانونی و جرم است. همانطور که ایجاد فشار اجتماعی و روانی بر زنان برای داشتن حجاب مداخله در آزادیهای فردی و زندگی شخصی حساب میشود و میتواند عنوان جرمی بگیرد، ایجاد فشار اجتماعی و روانی برای برداشتن حجاب هم میتواند جرم قابل پیگرد باشد. اصولا، حجاب داشتن و یا نداشتن یک زن فقط به تصمیم شخصی آن زن ربط دارد.
۷) گذشته از اینها، حجاب را فرهنگ و عرف یک جامعه و حتی مد و فیشن تعیین میکند. زنان مسلمان در هر کشور حجاب خودشان را دارند؛ از پاکستان گرفته تا کشورهای عربی و حتی در همین اروپا. زنان مسلمان آلمانی حجابی متفاوت از زنان مسلمان بریتانیایی دارند. ولی بیشتر زنان مسلمان در اروپا حجاب ندارند و فقط وقتی به مسجد میروند یا در مراسمی مذهبی هستند، روسری به سر میکنند. (کسی هم جرات ندارد یک کلمه درباره حجابشان بگوید). حجاب زنان مسلمان در طول تاریخ اسلام در هر کشور و شهری متفاوت بوده و تاریخ نشان میدهد که صرفا ملاهای متعصب بودهاند که همیشه تلاش کردهاند حجاب زنان را تعریف کنند. در حالیکه حکومتهای اسلامی در این زمینه همیشه با مدارا برخورد کردهاند و حق هم داشتهاند؛ مثلا آیا فکر میکنید سلاطین عثمانی بیکار بودهاند که امپراطوری خود را رها کنند و بشینند سر موضوعی مثل حجاب وقت خود را هدر دهند؟ ولی ملاهای بیکار و متعصب کاری دیگری جز این نداشتهاند. این را عرض کردم که بگویم ملاها نمیتوانند فشار خود برای حجاب را یک امر مرتبط با حکومتداری اسلامی بدانند. این سلیقه شخصیشان است و در کشوری که قانون حاکم است، این کارشان میتواند جرم قابل پیگرد باشد.
۸) عرض شود که من همین تابستان گذشته در کابل و هرات بودم؛ زنان و دختران زیادی با شوق و علاقه بسیار به دنبال کار و تحصیل اند؛ بعضیها انتخاب کردهاند که حجاب شان سفت و سخت باشد، بعضیها هم عبا و قبا نمیپوشند ولی حجاب دارند. ولی من مطلقا کسی را بدون روسری یا چادر ندیدم. من نمیدانم واقعا ملاهای محترم دیگر چه میخواهند؟
۹) غیرت و مردانگی و امثال آن مفاهیمی نسبی است؛ هر کس تعریف خود را از این مسایل دارد. ولی در یک مساله قانونی نمیشود مفاهیم انتزاعی قابل تفسیر را دخیل داد. برای من کلمه انصاف تمام مفاهیم فوق را در بردارد و من هیچ نیازی نمیبینم از کلمه دیگری استفاده کنم. برای من فقط کافی است که نه به کسی بیانصافی کنم و نه اجازه دهم کسی به من بیانصافی کند. ولی همزمان، اگر کسی حتی عمدا بیانصافی کرد، کینه و انتقام گزینه اول نباید باشد. بخشش و مدارا گزینه اول است. این مفاهیم قابل تفسیر نیست. در همه جای دنیا تعریف بیانصافی و بخشش و مدارا یا معلوم است و یا قانون آن را میتواند معلوم کند. ولی مفاهیمی مثل مردانگی و غیرت مفاهیم عرفی هستند که قانون نه میتواند آنها را تعریف کند و نه مکلف به تعریف آن است.
۱۰) این خوب است که آدم فرهنگ و عرف و ارزشهای ملی خود را دوست داشته باشد و رعایت کند. ولی آدمیزاد کلان میشود، درس میخواند، رییس و وزیر و سفیر میشود. انتظار میرود بتواند با ذهنی روشنتر از ملای مسجد مزایا و معایب عرف و سنت و عنعنات را تحلیل کند و آنچه را خوب است رعایت کند و آنچه را چندان خوب نیست، کنار بگذارد و به آن افتخار نکند.
این ده نکته به نظر من امور خیلی پیشپاافتادهای است. اگر برداشت من اشتباه است، خوشحال میشوم به راه راست هدایتم کنید. اگر اشتباه نیست، پس شما به راه راست هدایت شوید!
عزیز حکیمی
>>> Makia Muneer
مولوی انصاری ذهنیت طالبانی دارد و شاید هم طالب و یا داعش باشد.
مگر در اینجا حکومت و قانون نیست که او آزادانه و بدون هراسی صحبت میکند و میخواهد مطابق خواست خودش عمل نماید،نهاد های امنیتی در هرات چرا سکوت را اختیار کرده اند و در مورد این فرد اقدامی نمیکنند.
این ادم اگر جاسوس کشوری نیست و طالب نیست،برود ولسوالیها و قریه جات هرات را از وجود طالبان کثیف پاک نماید که هر روز باعث قتل بیرحمانه یی هموطنان ما میشوند .
حجاب زن را بهانه قرار ندهید، از نام اسلام استفاده غلط نکنید و به نام این و آن این کشور را ناامن تر نسازید.
حکومت و نهاد های امنیتی باید در این مورد اقدام نمایند ورنه موجودیت همچو افراد مشکوک با ذهنیت طالبانی، سبب افزایش ناامنی ها و خشونتها در این کشور میگردد.
>>> ایمان این ملا زورگرفته، امیدواریم به مرحله انفجار نرسد
صدر
>>> طنز بی غیرتی مردان
زنان افغانستان خیلی نامرد هستند. به اندازه یک بادرنگ غیرت ندارند. همین بیغیرتی باعث شده تا مردان افغانستان به انواع و اقسام بیحجابی رو بیاورند و مسخره خاص و عام شوند. قبلاً که زنان افغانستان غیرت و ابهت داشتند هیچ مرد وسط جاده دستش را به خشتکش نمیکرد. هیچ مرد در انظار عامه نقاط حساس خود را نمیخارید. هیچ مردی تنبان خود را وسط شهر نمیکشید تا پای دیوار را نم کند. هیچ مردی در مکتب بر شاگرد خود تجاوز نمیکرد. هیچ مردی جرات نمیکرد به زنان از طریق مسنجر زنگ بزند و مزاحمت کند. مردان افغانستان مودب بودند و زنانش باوقار. تا اینکه اتفاقی افتاد و همه بافتهها پشم شدند.
#روزنامه_۸صبح
>>> Nafisa Danesh
نه هیچ زن افغان بی غیرت نیست بلکه بعضیها درمقابل خشونت های خانواده سکوت می کنند بخاطر آبروی فامیل امازنانی که داخل کوچه یا بازار یا شهر مورداذیت و آزار قرارمی گیرند اگه خودشان با پوشش اسلامی باشندودنبال چشم چرانی یاخودموردتوجه مردان قرار ندن قسم الله که هیچ مردی نمی تواند طرف هیچ بانوی افغان چپ نگاه کند اون کسی که خودش بخواهد موردتوجه مردان قرار بگیرد از خود راهی دارد درکل هیچ بانوی افغان نامربوطی غیرت نیست
>>> Mahmood Kiya
ما در کشوری زندگی میکنیم که مردم آن نانی برای خوردن ندارند، همه روزه کشتار انسانی در آن رخ میدهد ، مردم آن از اختطاف، سرقت، دوزدی، فساد اداری، قوم گرایی، افراطیت... رنج میبرند ولی کسانی که خود را علمای دین میخوانند به فکر پیدا کردن پول و شهرت اند و از تعداد مومن احساساتی استفاده ابزاری برای رسیدن به اهداف ... و اصول را رها نموده و به دنبال فروهات میگردند من داشتن حجاب را نکوهش نمیکنم ولی کلماتی که به زن و جایگاه زن بی حرمتی مینماید را چرا؛ من همچنان نمی دانم واقعا اگر پیامبر(ص) حیات داشتند با وجود این همه مشکلات بخصوص کشتار و فقر موجود به دنبال یک تار موی زن کلید مینمودند یا به فکر چاره ای برای ریشه کن کردن فقر(ریشه اصلی اکثر موارد ذکر شده) و خشونت میشودند.
این در حالیست که کشور ما بر اساس گزارش سیگار یا اداره بازرسی ویژه امریکا برای بازساری افغانستان هنوزهم یکی از فقیرترین کشورهای جهان است.
>>> Valey Arya
آقای مجیبالرحمن انصاری ثابت ساخت که توانایی رهبری و مدیریت دارد و درعین حال تهدیدی برای روند تقویت حاکمیت قانون است. حالا نوبت دیگران، بخصوص جامعه مدنیست تا از طریق کار با آقای انصاری، این تواناییاش را به راه درست سوق دهند و تهدید بهوجودآمده را تبدیل به فرصت کنند که بههیچ عنوان غیرممکن نیست. آیا روحانیون (علمای دینی) میدانند که باید بخشی از جامعه مدنی شمرده شوند؟ کنشگران و دستاندرکاران جامعه مدنی چطور؟ آیا همه موافقند که روحانیون هم در تعریف جامعه مدنی جای دارند یا نه فکر میکنند که جامعه مدنی یک کالای لوکس و یک چیز شیک و مدرن است و تمام ملاها هم افرادی عقبمانده و قرون وسطایی هستند؟ روش کاریکه مولوی انصاری بهراهانداخته کاملا غلط است ولی هدفش اگر زنستیزی نباشد و واقعا مبارزه با تمام انواع فساد باشد میتواند خوب باشد. باوصف این هم، هدف خوب روش بد را توجیه نمیکند. کار آقای انصاری با تعدیلاتی در روش و هدف میتواند در چارچوب رویکردها و تئوریهای توسعه/انکشاف مردمی(باهمستانی) یا community development از قبیل رویکرد منازعهconflict approach ، بسیج مردم community mobilisation یا توانمندسازی مردم community empowerment قرار گیرد. من فکر میکنم اگر فعالان جامعه مدنی و سازمانهای غیرانتفاعی همت بیشتری بهخرجدهند و از نزدیک با او کار کنند شاید بهتدریج تبدیل شود به نیروی مثبتی برای تغییر. اینکه فردی یا افرادی از خدمات دولتی ناامید شوند و تامین امنیت و انجام امور محل شانرا خودشان بهعهدهبگیرند در هرکشوری اتفاق میافتد، ولی دولتهای هوشیار بهجای سرکوب آن فرد، او را زیر چتر خود میآورند و کار او را مکمل کار خود میسازند. در افغانستان، چون دولت باکفایتی نداریم، جامعه مدنی میتواند ابتکار عمل را بهدستگیرد. خیلی دوست دارم بدانم وقتی آقای انصاری میگوید «زنان نمیدانند» منظورش مثل بعضی روحانیون دیگر این است که زنان فطرتا ناقصالقعل اند یا منظورش زنانی است که چون از سواد و تحصیل محروم بوده اند مثل مردانیکه محروم بوده اند آگاهی کمتری دارند؟ اگر مورد اول درست باشد که خیلی ناراحتکننده است ولی مایوسکننده نباید باشد، چون ذهنیت همیشه میتواند قابل تغییر باشد. حتی از تلاش برای تغییر ذهنیت طالبان نباید دست برداشت، چه رسد به آقای انصاری.
>>> Shakor Akhlaqi
پروژه افراطی پروری ادامه دارد!
دراین روزها انتقادها و نگرانی از فعالیت و اظهارنظرهای جریان ها و عناصر افراطی ، همانند مولوی مجیب الرحمان انصاری در هرات، در رسانه های اجتماعی شدت گرفته است. دراین باره باید گفت:
-متاسفانه جامعه ما بخاطر رسوب نگرش قشری گرایانه از دین و مذهب، و نیز عقب ماندگی فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی زمینه ظهور چنین حرکت های افراطی و انحرافی را ازگذشته های دور تاکنون داشته و دارد. حتا این عقب ماندگی بر رفتارهای تند تجددگرایی نیز اثر گذاشته است. چنانچه بنام تجددگرایی و مبارزه با خرافات و عقب ماندگی کوشش شده که بدون واقع بینی و ضرورت های تاریخی و اجتماعی تحول، راه صدساله، یک شبه پیموده شود. این موضوع سبب شده است که شمشیر افراطیون در نزد عامه مردم با استدلال عامه پسند و تحریک احساسات تیزتر شود.
-فقدان یک حکومت مقتدر و ملی و دارای برنامه از آغاز تاکنون سبب شده است که زمینه و بستر رشد و فعالیت چنین گروه هایی مساعد گردد و حتا حامیان بین المللی گروه های افراطی براساس منافع خود، بی محابا در امور کشور، حمایت و تقویت و جابجایی آن ها دخالت کنند.
-نکته بس مهم پیوند افراطیت و سیاست است. واقعیت های تاریخی و رویدادهای اخیر ، بخصوص در خاورمیانه نشان داده است که ارتباط محکم میان ظهور، سازماندهی و پیشرفت گروه های افراطی همانند القاعده، داعش و طالبان با سیاست و منافع قدرت های بزرگ و شرکت های کلان نفتی و تولیدکننده اسلحه وجود دارد.
دست اندازی قدرت های جهانی یک واقعیت تاریخی و سیاسی است؛ موضوعی که اتهام "تئوری توطئه" آن را نفی و کتمان نمی تواند. قدرت های بزرگ برای اهداف کلان بیرونی خود از دموکراسی و افراطیت مانند دو لبه قیچی استفاده می کنند. برای آنان اگر زخمی شدن یک نفر درچین (بخاطر رقابت عمدتا سیاسی و اقتصادی) فاجعه حقوق بشری تلقی می شود، اما بخاطر منافع خویش، سلطه خانوادگی حکام مرتجع عرب با همه نقض حقوق بشری های که مرتکب شده و می شوند، قابل تحمل اند.
-اما داستان افراط پروری در افغانستان؛ این موضوع نیز فارغ از چهارچوب های بیان شده بیرون نیست. اگر فردی و جمعی بصورت بنیادی برای قدرت های دبزرگ و عمال شان نگرانی ایجاد کند، به زودترین فرصت به سراغش می روند و داستانش را پایان می بخشند؛ اما افرادی همانند مولوی انصاری چون در امتداد سیاست و در گزینه ابزارهای سیاسی شان(افراط پروری) قرار دارد، سال هاست که در شهر مهم و استراتژیکی چون هرات با امنیت و خاطر آسوده اجازه فعالیت دارد، قابل تحمل بوده و نگرانی را ایجاد نمی کند. زیرا چه بسا در فردای بازی منطقه ای ازچنین عناصری در رقابت و دشمنی با حکومت ایران، از روحیه و رفتار فرقه گرایانه شان استفاده کنند. داستانی که در سوریه و عراق از سوی غرب و رژیم های عربی عملی شد.
بنابراین ما بایستی در مبارزه با افراطیت و ایجاد ثبات در کشور، نسبت به توقع خود از دیگران تجدید نظر کنیم؛ باید همسویی و خود ارادیت ملی را محور قرار دهیم. تا خود ما بیدار، هوشیار و مصمم نشویم همانطور که در چهل سال جنگ و بحران را با استفاده ازضعف داخلی بازیچه جنگ دروغین قرارگرفته ایم، این داستان خونین سال های دیگر نیز تداوم یابد.
بدون شک اکنون این نگرانی هر روز تقویت می یابد که پس از ختم پروژه طالب و رهایی تروریست های مخوف از مراکز تروریست پروری گوانتاناما و بگرام، با رشد و حمایت از افراد و گروه های افراطی فجایع تازه تر در کشور رخ دهد!
>>> #موسی_ظفر
بیحیایی مردان از بیغیرتی زنان است
.............
زنان افغانستان خیلی نامرد هستند. به اندازه یک بادرنگ غیرت ندارند. همین بیغیرتی باعث شده تا مردان افغانستان به انواع و اقسام بیحجابی رو بیاورند و مسخره خاص و عام شوند. قبلاً که زنان افغانستان غیرت و ابهت داشتند هیچ مرد وسط جاده دستش را به خشتکش نمیکرد. هیچ مرد در انظار عامه نقاط حساس خود را نمیخارید. هیچ مردی تنبان خود را وسط شهر نمیکشید تا پای دیوار را نم کند. هیچ مردی در مکتب بر شاگرد خود تجاوز نمیکرد. هیچ مردی جرات نمیکرد به زنان از طریق مسنجر زنگ بزند و مزاحمت کند. مردان افغانستان مودب بودند و زنانش باوقار. تا اینکه اتفاقی افتاد و همه بافتهها پشم شدند.
در زمان سلطانمحمود غزنوی مرد پشموکی از دیار خواجه عبدالله انصار به فراگیری علوم و غیره پرداخت و پس از مدتی عقل خود را از دست داد. وی از طرف شام به جاده میآمد و به عالم و آدم خرده میگرفت. مردم خبر این مرد سفیه را به ملکه بردند و از او خواستند تا جلو فحاشی و بیادبی آن مرد پشموک را بگیرد. ملکه محافظان خود را فرستاد تا آن مرد را دستگیر کنند. پس از دستگیری، ملکه متوجه شد که مرد پشموک هذیان میگوید و شطحیات. ملکه دستور داد تا مرد را رها کنند. هرچند مشاورین دربار با این تصمیم ملکه مخالفت کردند کارگر نیافتاد. ملکه از سر دلسوزی مرد پشموک را رها کرد.
پشموک دوباره به جاده رفت و شطحیاتگویی خود را از سر گرفت. مردان دیگر که از قانونمندی و راستکاری خسته بودند و دنبال بهانه میگشتند تا نارضایتیشان را ابراز کنند، وقتی پشموک را دیدند در سیمای او امیدی مشاهده کردند. آنها روزانه پای منبر پشموک جمع میشدند و علیه هر چیز خوب شعار میدادند. مردم خبر این تجمع را به ملکه بردند و او را از وضعیت آگاه کردند. ملکه اما بیتفاوتی پیشه کرد و به هشدار مردم وقعی نگذاشت. پس از مدتی پشموک برای خودش آرگاه و بارگاه ساخت و کمکم از بغاوت حرف زد.
ملکه این بار وقتی خواست پشموک را دستگیر کند عدهای به جادهها ریختند و پای عقیده را به میان آوردند. آنها پشموک را خط سرخ عنوان کردند. پشموک که تا حال نمیدانست چه آدم مهمی هست اعتمادبهنفس بیشتری پیدا کرد و رسماً علیه دولت وقت قد علم کرد. او زنان را ناقصالعقل خواند، موسیقی را آوای دلخراش و بوق گاو را سرود ملی محلهاش عنوان کرد، همزیستی و آرامش را دشمن جامعه بشر و تقابل را منبع پالایش نفس خواند. اکنون نوبت زنان بود تا دهن گشاد پشموک را ببندند و او را سر جایش بنشانند، اما زنان آن زمان کمکم بیغیرت شده بودند. هر وقت از پشموک حرفی به میان میآمد، زنان میگفتند: «الا به ما چه؟ ما چه کاره که بنشینیم علیه پشموک تظاهرات کنیم؟ ما چه کاره که از حقمان دفاع کنیم؟ اگر مردهای دیگر از حق ما دفاع کردند خوب، اگر نکردند بلایم به پسشان.» و این بیتفاوتی بود که پشموک را بیشتر جری کرد.
پس از گذشت چند سال پشموک و پیروانش قدرت کافی بهدست آوردند تا حاکمیت وقت را به چالش بکشند و برای خودش امپراطوری بسازد. او در امپراطوری خودش قوانین جدید وضع کرد که طبق آن انتحاری و تجاوز بر کودک و اذیت زنان قانونی شد و زندهگی انسانی غیرقانونی. پشموک که بهطور فطری با وجود زنان مخالف بود لوحههای بزرگی در سطح شهر نصب کرد و در آن متونی نوشت که مغایر عقل و آزادی بود. او پوشش زنان را به غیرت مردان گره میزد تا از این طریق عقدهاش را تسکین ببخشد. در امپراطوری پشموک، زن حیثیت کالا را پیدا کرد و از همه امتیازات زندهگی محروم شدند.
علت اینکه پشموک به چنین بیحیایی و دیدهدرآیی رو آورده بود بیغیرتی زنانی بود که زیر منبر او مینشستند و اعتراض نمیکردند. بیغیرتی زنانی بود که فلم شطحیاتگویی او را میدیدند و بخاری ازشان بلند نمیشد. بیغیرتی زنانی بود که بهنام حقوق زن بودجه میگرفتند و یگانه آرزویشان سفر خارجی و شرکت در کنفرانسهای بیمفهوم بود. بیغیرتی زنانی بود که در قدرت بودند اما از پشموک و پیروانش هراس داشتند. اگر این زنان در وقت و زمانش غیرت میکردند و با صدای رسا علیه پشموک و تفکر پشماکی اعتراض میکردند، امروزه هر ناکسی به خودش حق نمیداد برای زنان خط و نشان بکشد. ما مردها هم این قدر بیحیا نمیبودیم که هر کجا زنی ببینیم او را طعمه فکری و فزیکیمان بپنداریم. خلاصه اینکه اگر زنان غیرت داشتند دنیا گل و گلزار بود.
>>> اگر می خواهید دین نباشد، از آن بد دفاع کنید! چون دفاع بد، ستون فقرات دین و دینداری را میشکند.
طاهری
>>> مجیبالرحمن در هرات برای خودش حکومت، قانون، دارالافتا، محکمه و قوه مجریه ساخته و حکومت را پشه هم حساب نمیکند.
جعفری
>>> باسلام
در کشور اسلامی رعایت حجاب الزامی است.
حجاب برای زن مصونیت می آورد و نه محدودیت.
در واقع زن گوهری است در صدف عفت.
عدم حجاب عفت زن را لکه دار می کند.
باحجاب شخصیت زن محفوظ می ماند.
تمدن و روشن فکری در بی حجابی نیست.
اگر بی حجابی تمدن و روشنفکری باشد حیوانات از ما متمدن تر وروشن فکر ترند!
زهرایی.
>>> برای آقای عزیز حکیمی! متاسفم که خود هرگز بزرگ نشده و نخواهد شد. دلیل آن بند دهم نوشته ایشان است:
10) این خوب است که آدم فرهنگ و عرف و ارزشهای ملی خود را دوست داشته باشد و رعایت کند. ولی آدمیزاد کلان میشود، درس میخواند، رییس و وزیر و سفیر میشود. انتظار میرود بتواند با ذهنی روشنتر از ملای مسجد مزایا و معایب عرف و سنت و عنعنات را تحلیل کند و آنچه را خوب است رعایت کند و آنچه را چندان خوب نیست، کنار بگذارد و به آن افتخار نکند.
کاش وزیران و سفیران و ... به اندازه ملای مسجد درک و اجساس مسئولیت داشتند. این ملا از مادر و خواهر شما دفاع می کند می خواهد آنان عزیز باشند و آلت دست هوسبازان نشود. لطفا قانون اساسی را بخوانید حکیمی عزیز
نه فقط در کشور اسلامی انتخاب بلکه در همه کشورها سبک زندکی سلیقه ای نیست. مثلا در فرانسه معروف به مهد حقوق بشر؟؟؟؟؟؟؟ مسلمانان ملزم به برهنگی هستند و اجازه ندارند چادر یا روسری یا پوشش اسلامی داشته باشند. لطفا بیدار شوید ای بزرگ شده عصر ترامپ!
>>> یک موضوع را شما باید بصورت جدی درک کنید!
هرچقدر شما روی پوشش زنان و حجاب رنان پافشاری کنید،بهمان اندازه فساد اخلاقی چه بصورت علنی باشد و چه مخفی،زیاد میشود.
شما پیش خود یک مرتبه تصور کنید:
شما در هر کنج شهر یک نانوایی را میبینید و هر وقتی که گرسنه شدید،میروید چند دانه نان میخرید و میبرید خانه و میخورید.
اگر در تلویزیون اعلان شود که نظر به بند بودن راه ها در اثر برف باری و عدم انتقالات آرد،نانوایی های کابل تنها فردا آرد کافی برای پختن نان دارند.
فردا تمام مردم به نانوایی ها حمله میکنند و میگویند که مره صد تا نان و یا یکصد و پنجاه تا نان.
موضوع حجاب نیز همینطور است.هرچقدر مردم را به قحطی مواجه سازید،بهکان اندازه مردم حمله ور میشوند.
در زمان طالبان اگر یک زن در زیر چادری با بوت های کری بلند بیروت میشد و کری های بوت اش هنگام راه رفتن صدا میکرد،مردم احساساتی میشدند که یک زن جوان در حال راه رفتن است و از هر طرف چشم میدوختند که از کدام طرف می آید.
این ملا ها را ببرید در بیچ دوبی(لب ساحل بحر دوبی)که جهان دیده شوند و ببینینند که زن و مرد زیر کالای آب بازی ،آب بازی و شنا میکنند و هیچ کس به کس دیگر مذاحمت نمی کند و هیچ کس با دیدن یک زن در کالای شنا.احساساتی نمیشود.
همین حالا در بعضی کشور ها سواحل بحر وجود دارد که مرد و زن کاملاً لخت کادر زاد شنا میکنند و هیچ کس به کسی مذاحمت نمی کند.
در جنگل های آمازون امریکای جنوبی که زمستان و خنکی وجود ندارد،مردم اصلاً لباس به تن ندارند و مرد و زن و پیر و جوان کاملاً لخت مادر زاد میگردند و جوانان اصلاً نمیدانند که روابط جنسی چیست؟چه خاصا که آنها به دختران به چشم شهوت ببینند.
برای این که ادامه نسل از بین نرود،شب هنگام آتش می افروزند و مرد و زن یکجا رقص و پایکوبی میکنند و در آخر پسران را با هم به مبارزه کشتی و یا پهلوانی می اندازند و دختران را جداگانه،در نتیجه بخاطر که نسل قوی بمیان بیاید تا در مقابل امراض ث حوادث مقاومت کند، یک برنده مسابقه پسران را با یک برنده مسابقه زنان،عقد نکاه میکنند و اًنها زن و شوهر میشوند.
جالب آنجاست که این زوج جوان نمیدانند که روابط زناشوهری چیست.در نتیجه بزرگان خانه و قوم به اًنها میگویند که چه کنند؟
از همه مهمتر این که این روابط زماشوهری را آنها منحیث عشق و لذت زندگی نمی پندارند،بلکه یک وسیله برای ادامه تسل میدانند.
شاید در طول زندگی شان دو و یا سه مرتبه روابط جنسی داشته باشند،تا دو و یا سه طفل به دنیا بیاورند و با قیماندع زندگی شان را طور عادی،بدون روابط جنسی سپری میکنند.
از همین خاطر از ده ها هزار سال قبل که انسانها در جنگل های آمازون مسکن گزین شدند،نفوس بطور ثابت باقی مانده است و بین قبایل نه جنگ است و نه جنجال بخاطر زمین و آب و مواد خوراکه و غیره.
اما بدبختانه از زمانی که دین اسلام و حجاب و حجاب بازی روی کار آمد و در قرآن وعده حور های بهشتی که سینه های سفت مانند انار دارند،وعده داده شد،هم ملا ها و هم دیگر مسلمانها شهوانی و احساساتی شده و هر شب کار خیر نموده،دنیا را پر از نفوس کردند که کره زمین نه توانایی نان دادن و نه توانایی آب دادن و غیره ضروریات آنها را دارد و اکثر جنگ های امروزی نیز از بابت ازدیاد نفوس در جهان است و با بد تر شدن اقلیم در جهان و کمبود مواد غذایی و کثرت نفوس.در آینده امکانات جنگ های بیشتر میرود و مسبب آن همین دین اسلام.همین وعده حور های جنتی در قراًن و همین ملا ها و همین فتوای حجاب آنها خواهد بود.
این که نیم قشر جامعه را از تحصیل و کار در جامعه باز میدارند.این هنوز یک پروبلم دیگر به پروبلم های دیگر اضافه میکند.
>>> افتخاربه عزیز حکیمی.
ایکاش در تمام کشور اقلا ۱۰۰۰ عزیز حکیمی میداشتیم.به یقین امروز اینقدر بدبخت نمیبودیم.
عاقل
>>> درکشور ما متاسفانه احمقان را مسلمان وعاقلان را کافر میخوانند.وهمین اصل پروبلم است.
نادر
>>> بتول سیدحیدری
تفتيش حريم های زنان افغانستان از سوی هر نهاد حکومتی تحت بهانه های غیرقانونی باید ممنوع شود.
زنان در افغانستان بخاطر انتخاب نوع پوشش به مراتب بیشتر، سختتر، و بدتر از مردان این کشور تحت اجبار هستند. کنترل و نظارت و سرانجام تنبیه زنان برای رعایت نکردن حجاب چه در داخل کشور و چه در خارج از کشور اوج تبعیض جنسیتی و ظلمی مضاعف بر زنان این کشور است، خصوص کسانی که نه خودشان و نه خانواده هایشان باورمند به پوشاندن سر نیستند.
گروگان گرفتن آزادی های زنان و دختران این خاک توسط برخی از مردان که در نهادهایی مسئول هستند و یا با این زنان همکارند، تحت عنوان قانون، باید بادقت بیشتر مورد بررسی و پیگیری قرار بگیرد و اجازه نباید داد، دختران کشورمان با چنین نگرش هایی که #معلوم_نیست ماجرای اصلی پشت داستان چه چیزی بوده ، از صحنه های بین المللی به همین سادگی خارج شوند.
اگر قرار به رعایت برابری درارزیابی رفتاری وسنجش عملکرد زنان در فضاهای خارج از کار شود، داستان ماجراهای برخی از مردان این خاک که تا به آنسوی آبها می روند، حجاب اخلاق از تن بیرون می کنند ؛ قصه های الف ليلة خواهد شد.
اخیرا #دختران_بولینگ باز افغانستان که در محوطه خارج از بازی ها در کشور کویت، پوشش سر را رعایت نکرده بودند ، از پیوستن دوباره به تیم ملی افغانستان به مدت یکسال محروم شده اند.
>>> Taranom Seyedi
من به قضیه مشکوکم اصلا ، بحث حجاب بی معنی ترین دلیلی هست که برای اخراج دختران در نظر گرفتند .
ادریس فاروقی خود یک جوان آزاد هست و همیشه با دختران زیادی سر کار دارد و در کافه ای خانم و خیلی جاهلی دیگه نشست و برخواست دارد .
چطور اینقدر جدی شده که بعد از برنامه در بک کشور دیگه دختران حجاب برداشتند ؟
مثلا چکار کردند این دختران که اینقدر ادریس جان غیرتی شده ؟
خانه آخرش چادر خوده برداشتند که این موضوع کاملا عادی هست و در کشور خود ما هم خیلی ها چادر سر نمیکنند .
موضوع حتما چیز دیگریست
>>> Malek Sitez
پاسخ به مردانی (نامردان) که زنان را اهانت میکنند.
میشیل اوباما قبل از معرفی با بارک اوباما دوستپسری داشت که مالک یک رستوانت بود. در سالهای ریاست جمهوری اوباما، شبی هردو به این رستورانت برای غذا خوردن میروند. مالک رستوانت از بارک و میشل با مهربانی و صمیمیت استقبال میکند. بارک به شوخی به میشل میگوید اگر با او {منظورش مالک رستوانت است} ازدواج میکردی، امروز صاحب رستورانتی در واشنگتن دیسی بودی. میشل با لبخند معنا دار پاسخ میدهد. اگر با او ازدواج میکردم، امروز امریکا رییسجمهوری میداشت که مالک این رستورانت نیز است.
از کتاب خاطرات میشل اوباما «شدن»
>>> سید مسعود حسینی
دین نصیحت است و اندرز نیک، و امر به دین با حکمت و موعظهی حسنه صورت میگیرد! و حجاب مقولهیی تعبیرپذیر است و ماهیت آن در نزد فقهاء مختلف فیه! شاید فراوانی فکر کنند که حجاب همین چادر برقع است که به گواه تاریخ طرحی انگلیسی بیش نیست که در روزگار امیر حبیبالله خان، به منصهی ظهور رسیده است.
پیامهایی که مروج خشونت باشد نه تنها که با ارزشهای دینی در تقابل قرار دارد؛ بلکه گاهی میتواند برای افراد فاقد فهم و دانش، انگیزهی ضرب و جرح و فروپاشی نظام خانواده را فراهم سازد!
مگر نه آناست که پیامبر گرامی اسلام صلیالله علیه و سلم فرمود: "خیرکم خیرکم لأهله و أنأ خیرکم لأهلی" پس چرا جامعه را برای انجام کارهای خیر به شر دعوت کنیم!
در جامعهیی مثل افغانستان وقتی سخن از غیرت مردانه، رانده میشود، پیامد آن جز خشونت چیزی نیست! بهتر است وقتی از آدرس دین شعار میدهیم اصول اساسی این دین بزرگ را فدای فروعات و دیدگاههای شخصی خود نسازیم! کوتاهسخن اینکه: آنچه این جمله ندارد حکمت است و موعظهی حسنه!
>>> آقای حکیمی
آنچه نوشتید به جا است.
چیزیکه در جامعی ما به خصوص در حوزه تعلیمات دینی تعریف نشده مفاهیمی چون چلی و ملا و مولوی و آخوند و حضرت و پیر و امثالهم است تا مردم و جامعه تکلیف خود را با این اقشار بدانند.
معلم یک مفهوم تعریف شده است.
استاد دانشگاه هم همینطور
القایی چون پوهیالی تا پوهاند هم همینطور و معلوم است که کی چه وقت به همچو القایی دست می یابد مگر ملا و مولوی هرچند در عرف جامعه تعریف شده است اما از نظر رسمی جایگاه معینی ندارند.
پس جناب مولوی مجیب هم نه جایگاه تعریف شده دارند و نه صلاحیت معین.
>>> تشكر از نظر نيك شما فهميده شد شما در باره قانون و همه چيز معلومات داريد نه اينكه در رسانه هاي اجتماعي تنها سؤال ميشه شما با يك بلي و يا نخير تاهيد كنيد كه اين كار غير قاقلانه است شما كاملا بجا فرموديد تشكر .
>>> مرده های متحرک
ساعت یک و سی و نه دقیقه بامداد را نشان میدهد و نیم ساعتی میشود که از خواب بیدار شده ام. در اینجا مطلیبی را که مینویسم چیزی است که سالها از ترس این که مبادا مورد انتقاد دیگران واقع گردم از گفتنش خود داری میکردم تا اینکه خواستم از شرء این ترس خود را رهایی بخشم.
آدم های ترسو یا همانا مرده های متحرک:
بعضی وقت ها سالها طول میکشد تا احساس درونی خویش را چنانچه دل ما میخواهد بیان کنیم ولی هنوز هم ترس سرا پای وجودما را میلرزاند. ترس عواقب ناگوار، ترس از دست دادن چیزی یا کسی که حالا جزء زندگی روزمره ما شده است. ترس نداشتن شجاعت بیان حقیقت و بالاخره هزاران ترسی که ذهن کوچک ما را اسیر نموده است و قصد آزادیش را ندارد. با وجودیکه احساس بیان در رگ رگ ما در جریان افتاده است و میخواهیم به شخصیت اصلی خویش اعتراف کنیم ولی هنوز از گفتنش طفره میرویم و به خاطر این ترس لعنتی است که هنوز در هراسیم. میترسیم با گفتنش دلی را بشکنیم و یا سبب نا راحتی کسی شویم، همین است که بعضأ تا لحظه ای مرگ از خاطر این ترس لعنتی چیز های را با خود به گور میبریم و هیچ گاهی هم به زبان نمیاوریمش تا نشاید خودمان را برای دیگران نقطه ای نیرنگی بسازیم که مورد تمسخر و نفرت شان قرار گیریم. به این نتیجه میرسیم که آزاد ترین مردمان هنوز هم در اسارت به سر میبرند که به آن زندان ترس ابراز احساسات گویند.
من اسیرم اسیر ترس نا پیدای خویش
من اسیرم اسیر زندگی پیدای خویش
آیا گاهی با خود اندیشیده ایم که چطور میشود از گیر و دار این ترس بیرون جست؟ فکر نکنم!
این ترس ما را آنقدر در خود پیچانده است که حتی میترسیم برای رهایی اش فکری کنیم. ترس از خدا، ترس رفتن به جهنم، ترس مردن، ترس آزرده ساختن دیگران، ترس از دست دادن دیگران و هزاران و شاید میلیون ها ترس دیگر. بی باک ترین انسانها هم ترس دارند، ولی ابراز احساسات درونی مان باید بدون ترس و دغدغه بیان شود تا به دیگران شخصیت اصلی مان را که شاید مورد پسند شان نباشد ولی بهتر باشد از شخصیت کاذب مان را بشناسند اگر ما ترسی از بیانش نداریم. نباید ما در درون خویش شخصی دیگری باشیم و در ظاهر کسی دیگر ، باید شجاعت اینکه درون و بیرون خویش را به شکل واقعی آن ابراز بداریم بدون اینکه ترس این را داشته باشیم دیگران راجع به ما چی فکر میکنند، داشته باشیم. ولی همین کار هم مرزی دارد که گاه نمیتوانیم از خط قرمز عبور کنیم. ولی میتوانم چیز های را که با ابرازش زندگی دیگران را در خطر نمی اندازیم و با بیانش ضرری به دیگران نمیرسد را بازگو کنیم. هیچ گاهی چیزی را نباید سیاه و سفید قبول کرد و به خویش حق دهیم بدون ترس اینکه چیزی را شاید از دست دهیم ولی در عوض به حقیقت برسیم را داشته باشیم. میبنمکه اکثریت مردمان مذهبی برای اینکه بهشت را از دست ندهند دین را همیش سیاه و سفید دیده اند چون میترسند اگر پرده های رنگاه رنگ دین را که نه از طرف صاحبان دین بل در اثر پژوهش و تحقیق مردمان بیطرف حاصل شده نگاه کنند ترس این را دارند که آنها را به گمراهی سوق دهند و همین ترس است که همیش طرز نگاه هایشان سیاه و سفید است. به این گونه آدم ها میشود مرده های متحرک خطاب کرد چون چیزی از خود به جا نمیگزارند تا اثری در زندگی خویش و اطرافیان خویش داشته باشد. اگر واقعأ خویش را جسور و بی باک میپنداریم باید از خط قرمز فکری خویش عبور کرد تا در یابیم که آنطرف واقعأ چی میگذرد.
آیا همه مردمان طرف مقابل ما غلط آمد و یا اینکه به ما درس غلطی راجع به آنها تدریس شده است. و ترس اینکه شاید در این راستا چیزی را از دست دهیم را از سر بیرون کنیم. به ما از طفولیت گفته شده است که نامت این و دینت ای و کلتورت این است. ولی وقتی به بلوغت میرسیم و اختیاراتی بدیت میاوریم باید جرءت اینکه در باره چیز های که به ما تعلق دارد باید کمی تجسس کرد را باید داشت، اگر فکر میکنیم که به استقلالیت فکر رسیده ایم. ولی متأسفانه میبینیم همه چیز را با وجود استقلالیت فکری مان و بلوغ بودن خویش ارثی قبول میکنیم. مثلأ از بد و تولد برایم گفته شده بود که دینم اسلام است و اسلام هم یکی از بهترین دینهاست، پدرم فلانی است و مادرم فلانی، باید پنج وقت نماز خواند اگر نه خدا ما را به دوزخ میبرد. باید این کار را کرد و از این کار اجتناب کرد، این گناه است و این صواب خلاصه در طفولیت تا میخواستیم کاری انجام دهیم ترسی بود کهما را از انجام آن منع میکرد ولی وقتی بزرگ شدیم امان ترس را بت خود به ارث بردیم و بعضأ تا آخر عمر هم به ما باقی خواهد ماند. اگر میخواهیم چیزی را در خود از بین ببریم آن ترس است، مثلأ همه مان شنیده ایم که از خطا بترس، چرا من از خدای که مرا به وجود آورده باید بترسم شاید از خدای خویش در برابر اعمال ناپسند خویش شرم کنم ولی هیچگاهی از کسی که میفهمم مرا به دلیلی بوجود آورده است نباید ترسید. حتی بعضی نه به خاطر عشقی که خالق خویش دارند بل از ترس اینکه از او در هراسند او را دوست دارند.
آیا به راستی خدا آنقدر وحشتناک است که همیش برای مان گفته شده که از خدا بترس؟ نخیر کسی که ما را خلق میکند از او نباید ترسید بلکه با او دوست باید بود نه از روی ترس بلکه از روی شجاعت. با خدا نباید از روی ترس معامله کر باید با او از روی عشق معامله کرد اگر عشقی بین تو خدایت وجود داشته باشد، اگر نه عشق ساختگی ضرور نیست. اگر کسی را از بهر رفتن به بهشت کمک میکنی نه از خاطر انسانیت پس بدان که تو هنوز میترسی، اگر از کار بدی بخاطر اینکه به دوزخ نروی اجتناب میکنی نه به خاطر اینکه ممکن ضررت به دیگری برسد به یقین که تو هنوز در ترس زندگی میکنی و شعورت ناتکمیل است. و اگر تو عبادت خدایت را به هر دین و مذهبی که هستی از روی ترس میکنی نه از روی عشقی که به او داری بدان که توکسی جز معامله گر نیستی.
پس ما باید کار های را که انجام میدهیم نه از روی ترس و هراس بلکه از روی اراده و خواست خویش انجام دهیم. و باید شخص درونی و باطنی خویش را یکی سازیم ورنه تا آخر عمر به خوشی و کامیابی که دل ما آرزوی آن را دارد نخواهیم رسید. آنی باشیم که خودمان هستیم نه کسی که دیگران میخواهند باشیم ولی اگر کسی شویم که ضررما به دیگران برسد باید در جستجوی شخصیت دیگری برای خود شویم نه بخاطر ترس بلکه بخاطر ضرر رساندن به دیگران، و باید از حالت مرده های متحرک خویش را بیرون سازیم و در باره ماحول خویش بدون اینکه از چیزی یا کسی ترسی داشته باشیم احساسات خویش را بیان بداریم.
>>> در راه اسلام هر که آواز باند میکند قابل قدر است واین گند های مدنی و بی دینی دیسانت شده های خارجی که از طرف دولت های کفار قسم مکروب به افغانستان وارد شده باید واکسین شوند و یا پس به مکروب دانی های خود برگردند
>>> زن کارگر حجابی باشد !
انسان باید باوقار یا مرد و زن پاک دامن باشند .من شاهد موقف زنان و مردان داخل و خارج کشور هستم .
کشورهاییکه زنان را زیرنام آزادی آنها را متاع تجارتی ساختند چون عیاشی درجوانی بازار داشته باشد زن و مرد بعداز چهل سالگی فالتو یا بیکاره میشوند .
حتی زن و مرد درآنکشور ها علایق چندانی به اولاد داری هم ندارند چون ولادت عیش مرد و اندام زن را تنزیل میدهد .
اشتراک گذاری محسنات زن و مرد درکوچه و بازار قدر مرد و زن را پایین میآورد .
چنانچه هر مرد زن تازه و جوان بخواهد یا هر زن مرد تازه و جوان بخواهد زن و مرد پیر نابکار خواهند شد .
اینگونه برخورد نسبت به زن را اگر بی غیرتی بدانند یا حقارت انسان حساب کنند بجا است .
نظام خانوادگی اسلامی بمقایسه غرب برتری خودرا دارد.
نکاح شرعی حقوق و وجایب سخت تری به زوجین محول میکند .
بسادگی طلاق نمیشوند و بسادگی بدون نفقه رانده نمیشوند .اما؛
افراطیت درحجاب اسلامی :
اگر بگوئیم جای زن " کور یا گور " درآنصورت مانع کار و مکتب آنها میشویم.
هرگاه ده سر عیال و یک مرد نان آور باشد جبر به مرد است . امکان دارد بی حجابی تا انحراف اخلاقی ازروی فقر اقتصادی آنها رخ دهد .
تطبیق شریعت هم به شکم گرسنه دشوار است .مثلا زنان گداگر حجاب مناسب ندارند از خانه هم بیرون می برآیند.
پس اسلام در فقر اقتصادی کشور جواب لازم به تطبیق احکام خود را ندارد چون مرگ گرسنگی دشوار است .
اگر زن در خانه باشد عدم قابلیت و ناتوانی آن موجب خطر آبروی فامیل نیز میشوند .
چنانچه زن بیسواد قابلیت تربیه سالم اولاد منجمله حفظ الصحه را ندارد . شوهر مکلف به نان مفت خانه و مصرف تداوی اعضای خانه میشود .
خدانخواسته شوهر فوت کند تمام اعضای خانواده نان آور خودرا از دست داده گداگر یا بداخلاق خواهند شد .
دختر بیسواد را جوان باسواد قبول نکند یا جوان بیسواد را دختر باسواد قبول نکند جبر شرعی وجود ندارد.
اگر مرد چندین زن را به ایجاب و قبول شرعی نکاح کند چون رضایت جوانب است چون جنگها تعداد مردان را کاهش داده باید کسی مجرد نماند . درشرایط جنگی ایجاب زمان است اما درحالت عادی مرد حق چهار زن ولی زن حق یک شوهر داشته باشند مخلوق خدا نابرابر میشوند . همانطوریکه از زن اخلاق شایسته میخواهیم مرد هم اخلاق معادل آنرا داشته باشند .
اگر هر ملا بنام تطبیق شریعت حکومت شده زن و دختر مردم را در کوچه و بازار شلاق کای یا حقارت کنند موجب دلسردی غیرتمند است .
چنانچه خانم از خانه برآمده همراه فرزند کوچک خود بخانه مادرش برود یا یک زن بیوه بی کس ازروی مجبوریت پشت سودای خانه بازار برود یا زن ناتوان و فقیر جهت گدایی برود ممانعت برآن ظلم است .
زنان در رفت و برگشت شوهر خود اعتماد میکنند وگرنه زنا حرام یا چشم چرانی حرام ، بچه بازی حرام بلاخره هرگونه فساد همانطوریکه به زن حرام به مرد هم حرام است .
کجایش عدالت شرعی است که زن اعتماد کند و مرد قادر به اعتماد نباشد ؟ اگر زن خودرا به زور گرفته باشند مشکل خودش است مشکل جامعه نیست .
اگر تصور برین باشد که مردان کوچه بی ادب اند باید زن حفاظت شود .
پس مرد باید اخلاقی شوند یامکلف به رعایت احکام اسلامی گردند .
درجهان زنی نیست که قادر به تجاوز به مرد باشد درحالیکه مرد مجرم است جزا را به زن میدهیم .
هدف اصلی ازین یادداشت توقع به زن کار گر حجابی است .
اگر زنان برای کسب و کار لازم و به عقل لازم تعلیم یافته نشوند و در قید منزل باقی بمانند پس اولاد ناسالم بلاخره نفوس ناسالم ببارمیاید.
اگر زن کار نکند زندگی فامیل دچار فقر و در صورت فوت شوهر محتاج است .
اگر زن کار نکند امکان فساد اخلاقی و بی عزتی بیشتر است .
درچهل سال جهاد تحصیل دختران مساعد نبود مردمان ازروی مجبوریت عورت زن و دختر خودرا در حالات ولادت و مریضی به داکترهای جوان داخلی و به مردان هند و پاکستان نشان میدهند.
دختران خودرا ازروی مجبوریت پیش معلمان مرد موظف میسازند .
اگر تدریس ملا صاحب را مورد اعتماد بدانند پس به تعداد لازم ملا را مقرر کنند تا دختران را در طبابت و معلمی تا قابلگی و کسب و پیشه آزاد را تدریس نمایند که محتاج لقمه نان دچار خطر آینده نشوند .
اگر ملاصاحب خودش کسب و پیشه آزاد را یاد نداشته باشند ممانعت بردیگران هم بازی با حیات مردم است .
هر فکر قابل تطبیق نباشد بی اعتبار و بجای مفاد موجب ضرر است .
>>> دانشگاه و معلم چه تاجی به سر این مردم زدهاست؟ هرچه وطن فرو شاست محصول دانشگاه است از سران خلق و پرچم تا اشرف یهودی و وزیران کابینه اسرائیل همه محصولات مرغوب دانشگاه و غرب هستند. در این کشور چطور سنگ نبارد؟؟؟
>>> افتخاربه عزیز حکیمی.
ایکاش در تمام کشور اقلا ۱۰۰۰ عزیز حکیمی میداشتیم.به یقین امروز اینقدر بدبخت نمیبودیم.
در جواب این نظر: این گونه افتخار ها کشور را خراب کرده است. گاهی یک احمق سنگی در چاه می اندازد و احقم های دیگر اتفخار می کند هزاران عاقل نمی توان آن سنگ را از چاه برون آورد.
>>> يكم : چرا وقتى وليعهد يزيد صفت معاويه مسلك ابو سفيان نسب آل سعود ، با آوردن ماريا كرى در سرزمين وحى ، بساط فاحشگى و رقاصگى را پهن كرده بود اين ملاى داغ و دو آتشه مثل مرده پارساله آرام و خاموش نشسته بود !؟
دوم : چرا در سراسر هرات يك زن با سواد و پابند به اصول و ارزش هاى دينى و ملى مثل بانو گوهر شاد بيگم پيدا نميشود تا جواب اين ملاى ... را بدهد !؟
سوم : چرا در سراسر هرات يك ملا مثل خواجه عبدالله انصارى پيدا نميشود تا با اين ملاى ... مباحثه و مذاكره و مباهله كند !؟
چهارم : چرا يك عده عصرى ها و دگر انديشان نسل جديد، آب را گل آلود ميكنند !؟
و در آخر آقاى حكيمى خوب گفتى. جانب اعتدال و حد وسط را رعايت كرده اى كه خير الأمور أوسطها.
با احترام خاله چادرى دار
>>> فمينيست يا نر فمينيست عزيز !
شما هم يك موضوع را بسيار جدى درك كن. اينجا در ميان ملت هاى از ما بهتران از خيرات سر سياستمداران ، امنيت تأمين و قانون حكمفرما است. مردان در كوچه و بازار با چشم و زبان مزاحم زنان نميشوند. همه آزادى هايى را كه گفتى اينجا هست و اما به خدا به پير به پيغمبر ، اينجا هم اطفال اجازه ندارند بدون حضور والدين و به تنهايى در نزديكترين پارك پيش خانه خود بازى كنند. اينجا هم خيانت بسيار است. خيانت زنان شوهر دار و مردان زن دار.
بيل كلينتون را ديدى چطور هيلارى جان را در داد !؟ عكس هاى اوباما را در مراسم فوت نلسون مانديلا ديده اى !؟ آقاى تونى بلير را خبر دارى چند تا بچه بى ريش دارد !؟
در زمان خلافت امير المؤمنين على ، چندتا لُچَك مسلمان ، خلخال ( پاى زيب ) از پاى زن يهودى كشيدند ، خبر به خليفه مسلمانان رسيد. حضرت با سيلى به صورت مبارك خود زد و گفت : والله اگر مرد مسلمانى از اين بى ناموسى ، جان بدهد بر او هيچ ملامتى نيست.
روشنفكر عزيز و ارجمند !
اگر زن هستى او خوار جان ، پدر و برادر و شوهر تو با تاريخ اسلامى و هويت مسلمانى به دنيا آمده اند. خوار جان گل چرا به شعور و شرافت پدر و شوهر و برادران خود توهين ميكنى !؟
روشنفكر عزيز و ارجمند !
اگر مرد هستى ، پدران و نياكان تو با فرهنگ اسلامى و هويت مسلمانى به دنيا آمده اند و با كلمه گفتن از دنيا رفته اند. آيا از اوج روشنفكرى ات است كه به ريش آته و بابه خود خنده كنى !؟
روشنفكر عزيز ! آيا چنگيز و ناپلئون و هيتلر با تاريخ اسلام شروع شدند و مسلمان از دنيا رفته اند !؟ آيا هيروشيما و ناكازاكى را مسلمانان بمبارد شيميايى كردند !؟ آيا مادر بمب ها را در ولايت ننگرهار ، مسلمانان انفجار دادند !؟
روشنفكر عزيز و ارجمند !
به پاى هاى مادرم و به سر اولادم قسم اگر دروغ بگويم. استادى داشتيم سويدنى الاصل به نام آقاى ماتسوا. استاد هميشه مى گفت : من به خدا ايمان ندارم اما وجدان و كرامت انسانى را قبول دارم. استاد ميگفت : اجداد ما در قرون وسطى بخاطر رعايت نكردن نظافت از بيمارى هاى وبا و اسهال مى مردند. ما اروپايى ها از اعرابيسكا ( اعراب مسلمان ) سپاسگذاريم كه به ما ياد دادند پيش از غذا خوردن و پس از غذا ، دست هايمان را بشوييم و به ما ياد دادند بعد از بر آمدن از تشناب ( توالت ) دست هاى خود را بشوييم.
اينجا مالياتى را كه دولت از مردم مى گيرد اسكات نام دارد. استاد ماتسوا ميگفت : اسكات از كلمه عربى زكات گرفته شده است. خليفه مسلمين زكات را براى مخارج سالمندان و بى سر پرستان و در راه آبادى و عمران شهر ها و روستاها به مصرف مى رساند.
ريحانه حسينى از سويدن
>>> فمينيست يا نر فمينيست عزيز !
شما هم يك موضوع را بسيار جدى درك كن. اينجا در ميان ملت هاى از ما بهتران از خيرات سر سياستمداران ، امنيت تأمين و قانون حكمفرما است. مردان در كوچه و بازار با چشم و زبان مزاحم زنان نميشوند. همه آزادى هايى را كه گفتى اينجا هست و اما به خدا به پير به پيغمبر ، اينجا هم اطفال اجازه ندارند بدون حضور والدين و به تنهايى در نزديكترين پارك پيش خانه خود بازى كنند. اينجا هم خيانت بسيار است. خيانت زنان شوهر دار و مردان زن دار.
بيل كلينتون را ديدى چطور هيلارى جان را در داد !؟ عكس هاى اوباما را در مراسم فوت نلسون مانديلا ديده اى !؟ آقاى تونى بلير را خبر دارى چند تا بچه بى ريش دارد !؟
در زمان خلافت امير المؤمنين على ، چندتا لُچَك مسلمان ، خلخال ( پاى زيب ) از پاى زن يهودى كشيدند ، خبر به خليفه مسلمانان رسيد. حضرت با سيلى به صورت مبارك خود زد و گفت : والله اگر مرد مسلمانى از اين بى ناموسى ، جان بدهد بر او هيچ ملامتى نيست.
روشنفكر عزيز و ارجمند !
اگر زن هستى او خوار جان ، پدر و برادر و شوهر تو با تاريخ اسلامى و هويت مسلمانى به دنيا آمده اند. خوار جان گل چرا به شعور و شرافت پدر و شوهر و برادران خود توهين ميكنى !؟
روشنفكر عزيز و ارجمند !
اگر مرد هستى ، پدران و نياكان تو با فرهنگ اسلامى و هويت مسلمانى به دنيا آمده اند و با كلمه گفتن از دنيا رفته اند. آيا از اوج روشنفكرى ات است كه به ريش آته و بابه خود خنده كنى !؟
روشنفكر عزيز ! آيا چنگيز و ناپلئون و هيتلر با تاريخ اسلام شروع شدند و مسلمان از دنيا رفته اند !؟ آيا هيروشيما و ناكازاكى را مسلمانان بمبارد شيميايى كردند !؟ آيا مادر بمب ها را در ولايت ننگرهار ، مسلمانان انفجار دادند !؟
روشنفكر عزيز و ارجمند !
به پاى هاى مادرم و به سر اولادم قسم اگر دروغ بگويم. استادى داشتيم سويدنى الاصل به نام آقاى ماتسوا. استاد هميشه مى گفت : من به خدا ايمان ندارم اما وجدان و كرامت انسانى را قبول دارم. استاد ميگفت : اجداد ما در قرون وسطى بخاطر رعايت نكردن نظافت از بيمارى هاى وبا و اسهال مى مردند. ما اروپايى ها از اعرابيسكا ( اعراب مسلمان ) سپاسگذاريم كه به ما ياد دادند پيش از غذا خوردن و پس از غذا ، دست هايمان را بشوييم و به ما ياد دادند بعد از بر آمدن از تشناب ( توالت ) دست هاى خود را بشوييم.
اينجا مالياتى را كه دولت از مردم مى گيرد اسكات نام دارد. استاد ماتسوا ميگفت : اسكات از كلمه عربى زكات گرفته شده است. خليفه مسلمين زكات را براى مخارج سالمندان و بى سر پرستان و در راه آبادى و عمران شهر ها و روستاها به مصرف مى رساند.
ريحانه حسينى از سويدن
>>> از برای خدا چرا خودرا گنهگار و با شيطان لعين دوست ميسازيد .
بعضيها چيزهای مينوسيند گويا از اسلام ، احکام و حدود اسلام هيچ آگاهی ندارند .
ميتوانيد هرشخصی ، و هرکسیرا خواهيد ملامت کنيد ولی بر دين اسلام تجاوز نکنيد .
>>> افتخار به عزیز حکیمی!
ازنظر من حکیمی سنگی در چاه نیانداخته٫بل کسانی میخواهند ملتی را در چاه احماقت غرق کنند٫ولی حکیمی درتلاش انست تا این گروه مظلوم رانجات دهد.
عاقل
>>> در تابلوی ملای هراتی چی نوشته شده است؟
همین که حجاب را مراعت کنید!!!
فقط یک تابلو در یک گوشه یک شهر نصب شده است
چرا اینقدر داغ اند بعضی ها
هر کی خود را مسلمان میداند باید کاملا به آن خود را عیار سازد
هرکی در آن دلیل میگوید آزاد است هر چی دلش میخواهد انجام دهد خیر و خلاص
>>> رسول پویان
زن ستیزی
اگر حـقـوق زن و مـرد تـان برابر نیست
خلوص وجذبه یی درقلب پاک دلبرنیست
انیس ومونس دل ها محبت و عشق است
برای مرد وزن ازاین انرژی بهتر نیست
گــشــایـشــی که در آزادی زنــان بـاشــد
قـبـول جــامـعـۀ بـســتــه و مـکـدّر نیست
عـنان عـقـل که در دـست اخیتـار ماسـت
عـدالـت بـشـری بـر کـسـی مـقـدّر نیست
اگـر بــه گـوهـر انسـانـیـت رسـی از دل
به غیرعـدل ومساوات زیب داور نیست
شـکـوه زیـنـت گل در نـقــاب می مـیـرد
حیا و عفت زن در حجاب و چادر نیست
زمان وحشت و زنـدان خـانـه آخر گشت
طلسم کهـنـه دیگـر قـفـل بـستۀ در نیست
بگـو بـه شـیـخ روبـاه سـعـودی بی پـروا
زن رها شـده دیگر کنیز و نـوکـر نیست
مکـن حقارت خود را به ضد زن عنوان
که شیر زن هروی بعدازین سیاسرنیست
مگو ز غـیرت و خشـم و تعصب مردان
که زن سـتیزی تـو درخـور دلاور نیست
هـراتِ شهره بـه حلم و تمدن و فـرهنگ
برای حمله مکانی بـه هـر جـناور نیست
هــزار کار خـطـا می کـنـنـد در پـس در
دغلگـری بـتـر از واعـظـان ممبـر نیست
حـقوق زن بـه نظام سـعودی بر باد است
چـرا که عـاقـل و کامل جـز مذکّر نیست
ریـال و دالــر و کلــدار پــرورد افــراط
طریقتیکه درآن غیرخون و خنجر نیست
حضور طالب و داعش طرح امریکاست
بـه حـق زن جـفـایی ازیـن فزونتر نیست
ز خشم و نفـرت افراطیت در این غـوغا
وطن بـه قلزم خونین مگـر شناور نیست
15/1/2020
>>> ریحانه حسیبنی ،
چرا بجای سویدن به عربستان درمکه معظمه ومدینه منوره مهاجر نشدی ؟؟
رفتی در بتخانه واز مسجد حرف میزنی ،بیا به مسجد،
>>> ألم تكن ارض الله واسعة فتهاجرو فيها٠( نساء٩٧)
بر اساس همين فرمان الهى بود كه پيامبر به مسلمانانى كه جان و مال و ناموس شان در خطر بود ، دستور داد تا به سرزمين حبشه كه دولت و ملت آن مسيحى بود مهاجرت كنند چون در آن زمان ، حاكمان و فرمانروايان مكه ، مشركان بودند دقيقا مثل همين زمان كه مشركان و يزيد صفتان آل سعود خود را خادم الحرمين شريفين ميخوانند.
- إنشا الله سيد خراسانى قيام خواهد كرد.
- صبر كن ، آش مرد ها دير پخته ميشود.
ريحانه حسينى از سويدن
>>> برادرم من ازت عذر میخواهم؛
و خدا هم شاید ازت عذر بخواهد که در خلقتش نسبت به زن اشتباه بزرگی را مرتکب شده است. اشتباه خدا برای خلق نمودن زن با سیمای ظریف؟ گیسوی بلند، وجود نحیف، روحیه لطیف و ...را بدون اخذ اجازه از مجیب الرحمان ها آفریده است. او خدای که نمیدانست زن را مادرت، خواهرت، دخترت و همسرت خلق نماید و او خدای که نمیدانست موجودی را واسطه ای بین خودش و مجیب الرحمان ها قرار دهد که اگر این واسطه نبود حال شما نبودید! او خدای که هیچ ندانست که کشور مثل افغانستان و قرائین افغانستان نیاز به زن ندارد و بر اثر بچه بازی ها شاید نر را نر تولد نماید و زن موجود خاک برسر اضافی و بار گران بر دوش مجیب الرحمان هاست.
من هم به این نتیجه می رسم که از برادران نر خود نه آنهای مرد هستند عذر بخواهم که خدا برای آفریدن من و امثال من در افغانستان اشتباه بزرگی را مرتکب شده و حتی اکسیژن را تا دو سه سال دیگر برای تنفس نمودن به صورت کپسول وار از نر ها باید خرید برای زنده ماندن آن را بر گردن ها خود آویخت و تنفس کرد و سخت احساس اضافی بودن به من دست میدهد...چنین افکار که زن ستیزانه بر جامعه معلول قد بر می افشاند متحییر کننده بوده جهان خلقت را به تعجب وا میدارد و من منحیث زن افغانستان در برابر زنان دنیایی خاکی ام احساس سر افگنده گی میکنم که چرا منحیث یک زن به دنیا آمدم و تا کنون این هوا را بی ننگانه که صاحبان دین من اجازه تنفس آنرا نداده دزدانه تنفس میکنم و زنده مانده ام!
ای کاش نر بودم تا هیچ حرکتی غیر انسانی و ناشایست بر من جرم و گناه پنداشته نمیشد و ای کاش نر بودم تا دنیا را از آدرس دین و مذهب به کام میکشیدم و کسی نمی گفت بالای چشمت ابروست!! ای کاش نر بودم تا جهان را بر برتریت خودم وادار میکردم که این خود شفتگی مرا به رسمیت بشناسد و ای کاش نر بودم که هوس هایم عبادت، خیانت هایم مرهمت، ستم هایم عدالت، شماتت هایم جسارت، بی ننگی هایم غیرت، بزدلی هایم شجاعت و ...به اثبات می رسید و به به و چه چه های اطرافم را همانند بلبل های خوش آواز در شاخساران درختان باغ جهالت به گوشم میشنویدم و مسرور میگشتم.
اما چه کنم؟ چه کنم که زن هستم و کسی هستم که هر قدر کناره گری میکنم عاجزه نام می شوم هر قدر گذشت میکنم سیاسر نام می شوم و هر قدر خود گذری و فداکاری میکنم بر شیر پستان من توهین می شود و هر قدر وفا داری میکنم فاحشه نام می شوم!!! گیج می شوم و دنیا دور سرم میچرخد و به این نتیجه می رسم که ای برادرم عذر میخواهم که خلق شدم و به دنیا آمدم...
سارا "رضایی"
>>> دمت گرم ریحانه جان
>>> امر به معروف و نهی از منکر واجب است جناب ...
مهلت ارسال نظر برای این مطلب تمام شده است