تاریخ انتشار: ۲۱:۰۱ ۱۳۹۸/۱۱/۵ | کد خبر: 161939 | منبع: | پرینت |
وقتی شما صبح از خانه به "دفتر، دانشگاه، مکتب و محل کار در بازار" رفتید، آیا با همکار، هم صنفی و یا شریک کار و بار" تان در مورد لذت تخم مرغ که صبح نوش جان کرده بودید حرف زدید؟
پاسخ اکثریت تان به این پرسش"نه" است.
چرا؟
چون تخم مرغ ارزان ترین و دم دست ترین غذا است که در هرجای می توان آن راتهیه کرد. از همین رو حرف زدن درباره آن معنی ندارد اما اگر شما و دوست تان سوار یک هواپیما باشید و این هواپیما بر فراز جزایر خالی از سکنه در آمریکا لاتین سقوط نماید، شما و دوست تان در این حادثه آسیب نبیند و وارد یکی از این جزیره ها شوید. در صورتی که دراین جزیره جز ناریال چیزی دیگری برای خوردن نباشد و شما برای یک سال بگونه متواتر تنها از ناریال استفاده کنید آن وقت در پهلوی سایر مسایل در مورد تخم مرغ حتماً صحبت خواهید کرد، شما و دوست تان از مزه تخم آب پز خواهید گفت و لذت آن را با تخم پخته شده در بادنجان رومی، مرچ سبز و سیر مقاسیه خواهید نمود.
چرا؟
پاسخ ساده است، چون در جزیره نامبرده تخم به یک پدیده نوستالژیک "دست نیافتنی" مبدل می شود و انسان ها به طور فطری عادت دارند که در مورد مسایل دست نیافتنی حرف می زند و راه های به دست آوردن آن "نوستالژی" را جستجو می کنند. در هرجامعه ای بعضی پدیده ها نوستالژیک هستند در جامعه افغانی در پهلوی سایر پدیده ها دو پدیده به شدت نوستالژیک هستند یکی قدرت سیاسی و دومی پدیده سکس از همین رو درباره این دوپدیده زیاد حرف زده می شود و برای به دست آوردن آن تلاش های فراوان صورت می گیرد.
وقتی دو صنفی، دوهمکار، دو شریک تجارت، دو دوست و... در باره یک صفنی، همکار، شریک تجارت و دوست مونث خویش حرف می زند یا به سوی آن ها نگاه می کند اولین مساله و نگاه آن ها به طرف مقابل یک نگاه "جنسی" است، وقتی یک معلم مکتب، استاد دانشگاه، کارمند اداری، فروشنده سر سرک و... با یک جنس مخالف خویش روبرو می شود اولین پدیده که قبل از هر چیز دیگر به ذهن وی می رسد راه رسیدن آمیزش جنسی با این شاگرد، دانشجو، مراجعه کننده و مشتری است. چرا؟ چون در جامعه نیمه سنتی افغانستان راه رسیدن به جنس مخالف از طریق قانونی "ازدواج" و غیر قانونی به دلایل گوناگونی تا حدودی دشوار است از همین رو مساله فوق به یک پدیده نوستالژیک مبدل شده است.
در جامعه آشوب زده افغانستان رسیدن به قدرت سیاسی هم برای مردم افغانستان تا حدودی به پدیده نوستالژیک مبدل شده است از همین رو همه در تلاش هستند تا به این نوستالژی برسند. عده ای از جوانان راه رسیدن به قدرت سیاسی را فراگیری رشته "حقوق و علوم سیاسی" می دانند از همین رو در هفده سال گذشته تعدادی از جوانان به این رشته روی آورند که در میان آن ها کسانی هم بودند، هستند و خواهند بود که لکنت زبان دارند و حتی قادر نیستند درست حرف بزنند اما بازهم برای فتح این قله "نوستالژیک" عزم خویش را جزم کرده است.
یک نمونه دیگر آن را می توان همین انتخابات پیش رو عنوان نمود، شاید در هیچ جامعه بشری علاقمندی انسان ها برای ورود به چرخه قدرت سیاسی به اندازه جامعه فعلی افغانستان نباشد. در اینجا از استاد دانشگاه گرفته تا ژونالیست و از تاجر گرفته تا مافیا مواد مخدر همه تلاش دارند تا وارد چرخه قدرت سیاسی شوند.
چرا؟
چون قدرت سیاسی باعث می شود تا سرمایه یک تجار در جامعه بحران زده افغانستان محفوظ شود، قدرت سیاسی باعث می شود تا یک ژورنالیست تازه به دوران رسیده آهسته ولی پیوسته به هسته مرکزی قدرت وثروت نزدیک شود و همین قدرت سیاسی باعث می شود تا پول های سیاه یک مافیا مخدر سفید گردد.
لطیف آرش
>>> یک گپ دیگر هم است و آن اینکه هر روز فقط تخم مرغ خوردن هم خسته کن است و ایجاب تنوع میکند و مشکل از اینجا آغاز میشود.
این مشکل دو راه حل دارد
راه حل شرعی و انسانی اش تنوع در نحوه خوردن و پختن و زمان خوردن تخم مرغ است که فرد را از خانه دلسرد نمیکند و به رستورانها نمیکشاند.
و راه حل دیگرش همان سر زدن به رستوران های مختلف که هم زیانبار است و هم حرام
سخن در لفافه گفتم تا تو خود دریا بی هدف
>>> البته فکر میکنم اکثر مردهای عالم درباره این پدیده از صبح تا شب صحبت میکنند.
>>> لطيف جان مثل اينكه شما از كود ٩١ خبر نداشته باشيد . هركه كود ٩١ ميخورد گواراي شان باد ولي حق فقير و بيچاره است خون يتيم و اشك نوشتالژيك بيوه است كه مينوشيد . هركس از كود ٩١ مينوشد نوشش باد ولي اين كود، كود انساني باد براي شان.
حسن غمكش
>>> هر چقدر که در مورد حجاب در یک کشور سخت گیری شود،بهمان اندازه مردم چشم سفید میشوند.
در تایلند،خصوصاً بنکاک،پایتخت تایلند.زن ها با کالای شنا خویش در سرک ها گشت وگزار میکنند،هیچ گپی نیست و هیچ کس نه پرزه میرود و نه مزاحمت میکند.
زیرا در بنکاک به اندازه تعداد مردم،روسپی خانه ها وجود دارد.
دور نمیرویم.در همین خود افغانستان،شما ببینید:
پستان های خانم ها یک لاخ دارد و پستان گاو.چهار لاخ.
اما کسی به پستان گاو به نظر شهوت نمی بیند.با وجودی که چهار لاخ دارد.
آله تناسلی یک زن و یک خر،هردو یک شکل دارند.
اما کس به طرف آله تناسلی یک خر.به نظر شهوت نمی بیند،اما اگر صدای بوت یک زن را در زمان طالبان میشنویدتد،مردم احساساتی میشدند.
در جنگل های آمازون مرد و زن کاملاً اخت کادر زاد هستند.
یگان توریست ها که به آنجا میروند و به آنها به نگاه شهوت میبینند،مردم منطقه به آنها میگویند:
این آدم های وحشی و شهوت زده از کدام جامعه متمدن دنیا آمده اند که در زندگی شان جان لخت انسانها را ندیده اند.
میفهمید،مردمانی که در مناطق استوایی افریقا زندگی میکنند،چون در آنجا در چهار فصل سال آفتاب عمودی می تاید و زمستان و خنکی ندارد،بنأ انسانها از صد ها هزار سال بدینسو،لخت مادر زاد زندگی میکردند.
اما با بمیان اًمدن تمدن ها و خصوصاً ادیان،یک تعدا مبلغین مذهبی،میخواستند آنها را به تمدن خویش بر گردانند.
برای آنها گفتند که شما باید لباس بپوشید و آلات تناسلی خویش را پنهان کنید.
آنها پرسیدند:چرا؟
مبلغین مذهبی گفتند:زیرا خدا این را میخواهد و خدا امر کرده است که لباس بپوشید و آلات تناسلی خویش را پنهان کنید.
آنها در جواب گفتند:اگر خدا چنین چیزی را میخواست،پس خودش انسان را با لباس و با پوشش خلق میکرد.
اینجا بود که مبلغین مذهبی،قصه خلقت انسان را توسط خدا و قصه جنت و خوردن آدم و بی بی حوا را از میوه ممنوعه و قهر خدا بالایشان و اخراج آدم و بی بی حوا را لخت مادر زاد از جنت،برایشان بیان کردند.تا آنها لباس بپوشند.
ورنه هیچ دلیل دیگری برای خشم خدا وجود نمیداشت و اگر آنها لباس میداشتند،قصه خلقت انسان را نیز تغیر میدادند و میگفتند که خداآدم و بی بی حوا را خلق کرد و به زمین منحیث خلیفه فرستاد ،تا زندگی کنند و با یکدیگر صمیمی رفتار کنند.
درینصورت نه تمام دنیا را شهوت میگرفت و نه هم نفوس به هفت و نیم ملیارد نفر میرسید.
مهلت ارسال نظر برای این مطلب تمام شده است