امریکا و ناتو در حین که ثروت های معدنی و مواد مخدر افغانستان را در یک سلسله مراتب چور و غارت می کنند، حیران به کار خود هستند که تاچه وقت در یک جنگ فرسایشی در افغانستان تسخیر ناپذیر سنگرنشین شوند؟ | ||||
تاریخ انتشار: ۱۸:۳۸ ۱۳۹۸/۱۱/۱۳ | کد خبر: 162037 | منبع: | پرینت |
پس از قسمی پینچیری توقف دور دوم مذاکرات تیاتر سیاسی دوحه میان هیات امریکا به ریاست خلیلزاد نماینده ویژه ترامپ و هیات طالبان، در آشفته بازار گمانه زنی بر سر سرنوشت سیاسی مذاکرات و قدرت نمایی طالبان با کاهش سیاست زمین سوخته، ارگ ریاست جمهوری با شعف و شادی اعلام کرده است که خلیلزاد گفته است که: «در مذاکرات با طالبان پیشرفت قابل ملاحظه صورت نگرفته ولی امیدواریم بتوانیم به نتیجه برسیم».
خلیلزاد که دلال معامله گر هشیار به کار خویش است سخن سربسته به ادبیات سیاسی گفته است. تعبیرهای مختلف می توان از سربسته گنگ سیاسی سخن گفتن خلیلزاد داشت.
یکی از تعبیرها به نظر من: آنچه که از متن فضای سیاسی مذاکرات دوحه غایب است اعتماد سیاسی میان طرفین است. ترامپ، در اوضاع و احوال و شرایط تغییر کرده جهانی و منطقه ای اعتماد سیاسی بالای پاکستان {طالبان} ندارد. نزاع جنگ لفظی ترامپ، علیه حاکمان پاکستان، که در آن حاکمان پاکستان دروغگو و فریبکار و حامی و پناهگاه امن برای تروریست ها خوانده شده است، فصل سرد روابط سیاسی دیپلوماتیک میان واشنگتن و اسلام آباد را رقم زد.
در استراتژی جدید ترامپ، پاکستان و طالبان هدف قرار گرفت. برای دوماه جنگنده های امریکا و ناتو مواضع طالبان در شمالشرق، جنوب و شرق و حوزه غرب افغانستان را بمباران کردند و حملات زمینی نیروی های ارتش و پولیس افغانستان علیه طالبان افزایش یافت، ولی متوقف گردید و ورق تیاتر سیاسی دوحه یکسال و اندی پیش رقم خورد.
پاکستان در روکش طالبان با امریکا سخن می گوید. جنرال های حاکم بر سیاست خارجی دولت های دموکراسی پاکستان، معامله گران سرسخت هستند. آنها به ارژش قیمت جنگ اقتصادی-ژیوپلتیک-استراتژیک افغانستان از دهه 80 قرن بیستم زمان جنرال ضیاء الحق، آگاه هستند و ضعف های امریکا و غرب را در منطقه در اوضاع و احوال و شرایط تغییر کرده شناسایی کرده اند.
تنش در درون تیاتر سیاسی دوحه که به وقفه ها قطع می شود از یکسو بی اعتمادی سیاسی طرفین را در قمار سیاسی بزرگ می نماید و از طرف دیگر ترامپ که اعتماد آنچنانی بالای جنرال های دکترین ضیاءالحق، ندارد، در قضیه صلح با پاکستان، به هندوستان و نقش بزرگ آن کشور در آسیا و جنوب آسیا-افغانستان توجه دارد.
هند، در جهان تغییر کرده برای امریکا ارزش استراتژیک دارد. ترامپ، حساسیت مساله افغانستان را هشیارانه می فهمد.
هتدوستان مخالفت امضای توافقنامه صلح میان امریکا و پاکستان است. هند به طالبان به عنوان لشکر ملیشایی بیرون مرزی پاکستان می نگرد. چندی قبل وزارت خارجه هندوستان اوراق صورت مسایل مذاکرات امریکا با طالبان-که خلیلزاد به وزارت خارجه هند سپرده بود را کاملا رد کرد و از خلع و سلاح طالبان سخن گفت.
دولت دهلی در مذاکرات با پاکستان بار دیگر روی موضع سیاسی استراتژیک آن کشور در قبال قضیه صلح افغانستان تاکید کرد. هند در حل قضیه صلح و برگشت طالبان شروط پیش پای جنرال های اسلام آباد گذاشته است. اول: «خلع سلاح طالبان». دو، دیگر تفکیک طالبان پاکستانی و افغانی. سوم، ایجاد اداره فدرالی در مدیریت سیاسی پایدار در افغانستان».
پاکستان در پی چیرگی بر حیات اقتصادی و سیاسی و فرهنگی و مذهبی و اجتماعی در سراسر افغانستان است که در روکش طالبان در نفس قدرت سیاسی و تصمیم گیری وارد شود و در یک چپه گرمک سیاسی منافع ملی هند در افغانستان و آسیای مرکزی را تهدید کند و بر اموال ساخت هند که از بندر چاه بهار از شاهراه افغانستان بسوی آسیای مرکزی می گذرد، در روکش حکومت امارات طالبان، تعرفه 25 درصدی مالیات گمرگی وضع سازد و بکلی نفوذ اقتصادی و فرهنگی و صتعتی هند را در جنوب آسیا مهار سازد.
شروطی که هند پیش پای پاکستان گذاشته است، دست پاکستان را از دامن سرتاسری افغانستان فدرالی قطع می سازد. هند که در افغانستان و منطقه منافع اقتصادی و نفوذ فرهنگی و دیپلوماسی صلح جویانه برقرار کرده است به امریکا و پاکستان اجازه نمی دهد که سراسر افغانستان را در معامله گیری یک جانبه ببلعند.
افغانستان لقمه نیست که فقط در دهان دو قدرت منقسم شود. ترامپ، متوجه حساسیت مساله در منطقه است. ترامپ که بالای پاکستان-طالبان اعتماد سیاسی در خم و پیچ بازی ها ندارد نمی تواند که پاکستان را به آغوش سیاسی بکشد و با هند بر سر دوست منطقه ای که اعتمادی بر آن نیست، به دشمنی و جنگ نیابتی برخیزد.
ترامپ، دست به اشتباه بزرگ در دشمنی با هندوستان نخواهد زد. هند به سوی ایران، روسیه، ترکیه و چین کشیده خواهد شد که برای ترامپ، خواب وحشتناک در بازی آسیایی است.
هند از دهه 80 قرن بیستم، به جبهه مقاومت برضد پاکستان و طالبان به صورت های متفاوت یاری می رساند. هنگامیکه جرج دبلیو بوش و تونی بلر صدراعظم انگلستان عزم را جزم نمودند که به افغانستان حمله کنند، مقامات دهلی با خوشحالی گفتند بگذارید با پای خودشان به دهان شیر فرو بروند. امریکا و ناتو در طولانی ترین جنگ منطقه ای در افغانستان تسخیر ناپذیر گیر افتاده اند که راه بُرد ندارند. پیشگویی های دولتمردان هند پیامبرانه از آب درآمده است. امریکا و ناتو در حین که ثروت های معدنی و مواد مخدر افغانستان را در یک سلسله مراتب چور و غارت می کنند، حیران به کار خود هستند که تاچه وقت در یک جنگ فرسایشی سرچرخ چرخه ی باخت سرباخت در ناتوانی در افغانستان تسخیر ناپذیر سنگرنشین شوند؟
سوال این است که آیا ترامپ که به دوستی و وحدت سیاسی استراتژیک با هند هشیار کار است، فدرالی شدن ساختار نظام آینده سیاسی افغانستان را خواهد پذیرفت یا خیر؟ اینطور به نظر می رسد که فتح کامل افغانستان و لشکرکشی به آسیا میانه {بازی بزرگ در دهه 90 تا نیمه دوم قرن بیست و یکم زمان باراک اوباما} شکست خورده است.
جنگ افغانستان دو قطبی شده است. پاکستان و طالبان که با روسیه و چین و ایران تار دوانی ها دارند، نمی خواهند و نمی توانند پیاده نظام جنگ بازی بزرگ شکست خورده شوند و با قدرت های بزرگ آسیایی به دشمنی برخیزند. پروژه داعشیان جای پای در میان اقوام ساکن افغانستان ندارند. افغانستان سوریه و عراق نیست که خلافت داعشیان در آنجا پایه مردمی پیدا کند.
ترامپ، در دو راهه گیر افتاده است. آسیا فتح نمی شود. افغانستان تحت کنترول یکجانبه پاکستان در روکش سیاسی امارت اسلامی طالبان در دوستی با امریکا اشتباه بزرگ در دشمنی با مردم افغانستان و همچنان دشمنی باهند است که به نفع آینده امریکا در افغانستان نیست. بدین ترتیب، معضل سیاسی افغانستان یکجانبه میان امریکا و پاکستان حل شدنی نیست. ترامپ، برای اینکه از مخمصه ی افغانستان قد راست کند راهی جز پذیرش اداره فدرالی افغانستان ندارد تا هم حضور را در منطقه حفظ کند و هم نگذارد که دست پاکستان-طالبان بر سراسر افغانستان قایم شود.
البته، مساله فدرالی شدن افغانستان مربوط به تصمیم سیاسی مردم افغانستان است که در یک همه پرسشی عمومی چنین تصمیم اتخاذ خواهد شد. سیاسیون در افغانستان بر سر مساله فدرالی شدن کشور اختلاف نظر دارند. مخالفین استدلال می کنند که در اوضاع و احوال کنونی جنگ، دولت بر تمام افغانستان کنترول امنیتی ندارد، فدرالی شدن افغانستان معادل تجزیه شدن کشور در مابین قدرت های منطقه ای و فرامنطقه ای است. هواداران فدرالی شدن افغانستان از جمله حزب کنگره ملی به رهبری محترم پدارم، استدلال می آورند که جنگ داخلی در افغانستان با طالبان حل نخواهد شد مگر در یک نظام فدرالی. طالبان در قدرت سیاسی سهیم شوند. طالبان در مناطق جنوب و شرق و حوزه غرب حکومت های ایالتی خود را با قانون و ساختار نظام سیاسی فرهنگی شان داشته باشد و سایر اقوام کشور در شمال و صفحات مرکزی حکومت های فدرالی و قانون اساسی شان را داشته باشند.
محمد صدیقی
مهلت ارسال نظر برای این مطلب تمام شده است