تاریخ انتشار: ۲۲:۳۷ ۱۳۹۸/۱۱/۲۰ | کد خبر: 162126 | منبع: | پرینت |
وحید عمر در جواب جو بایدن نوشته است:
"...افغانستان نیازی به ملتسازی ندارد چرا که برای قرنها یک ملت بوده است"
چند روز قبل برنامه ای تلویزیونی را می دیدم که در آن، چند نفر صاحب نظر در مورد صلح به زبان پشتو حرف می زدند. یکی از این آقایان می گفت که وقت آن است که صلح کنیم، زمینه مساعد شده است، هم در این طرف خط (دیورند) افغان ها زندگی می کنند، و هم در آن طرف خط. پس دلیلی برای ادامه ای جنگ وجود ندارد.
افغانستان اگر برای قرن ها یک ملت بوده است، چرا ما ساکنین یک کشور بیگانه را صرفا به دلایل قومی، شهروندان افغانستان می دانیم؟ آیا تاجیک های تاجیکستان و ساکنین کشورهای همسایه در آسیای مرکزی همه شهروندان افغانستان هستند؟ بعد از تشکیل افغانستان مدرن به عنوان یک کشور حایل میان دو امپراتوری روس و انگلیس در اواخر قرن 19 میلادی، چند جنگ داخلی-قومی را ما تجربه کرده ایم؟ نقش اقوام و جوامع مختلف ساکن افغانستان در شکل دادن دولت ملی و ویژگی های آن چقدر بوده است؟
واقعیت آن است که افغانستان در ایجاد یک ملت واحد، ناکام بوده است. مشترکات اقوام افغانستان با همدیگر، بیشتر از مشترکات اقوام افغانستان با با مردمان آن سوی مرزهای ما نیست. ما ملت نداریم، اما می توانیم ملتی واحدی را با درنظر گرفتن، عدالت، انصاف و خیر همگانی ایجاد کنیم. اما وقتی یک قوم تلاش می کند، ارزش ها و نشانه های قومی خودش را بر دیگران تحمیل کند، ملت شدن را عملا ناممکن می کند. مثلا، به همین تصویر شتر بر تذکره های جدید نگاه کنید. این را کی و با چه مکانیزمی تصویب کرده است؟ شتر، برای چند درصد از نفوس افغانستان، می تواند یک سیمبول ملی باشد؟
به همین آقای وحید عمر نگاه کنید. ایشان چه ویژگی هایی غیر قابل دسترس برای دیگران دارند که مقام پشت مقام به دست می آورند؟ آیا کسی دیگری در افغانستان و در میان اقوام دیگر به اندازه ای ایشان، شایستگی ندارد؟ افراد بی شمار شایسته تر از ایشان از شر بیکاری، راه آوارگی و مهاجرت را در پیش می گیرند. شما همین امروز آقای وحید عمر را از مقامش دور کنید، تا ببینید که نگاه ایشان به ملت واحد و کشور چگونه تغییر می کند.
عبدالله وطندار
>>> جوبایدن راست گفته آن بی اتفاقی که دربین مردم افغانستان موجود است در روی دنیا نیست کجاست وحدت و ملت واحد. اگر ملت واحد را درنظر میگرفت جان کیری اشرف غنی و عبدالله را آشتی نمیکرد که حکومت دوسره جور کرد وسر ازو هم چقدر اختلافات بین شان است. هرکس که میگوید که در افغانستان اتفاق موجود است دروغ میگوید آّنچه عیان است چه حاجت به بیان است که امریکا نباشد این رهبران حکومتی یکدیگر را میخورند البته خودشان نی بلکه گماشته گان شان برایشان قربانی میدهند چون عقل در سر خود ندارد فقط در انتظار قومانده رهبران خونخوار هستند که برادران خود را بکشند. فکر کنید طالبان چه کارهای را میکنند آنها امریکا را مانده فقط مسلمانان را قتل میکنند و مسلمانان باز بین خود به قوم مذهب منطقه ولایت و سایر نامها تقسیم شده اند قیافه یکدیگر خوش شان نمیایند. چه کنیم تاریخ پنجهزار ساله خود کاش نمیداشتیم این تاریخ سیاه را کاش مستعمره یک ملک بیگانه میبودیم آنقدر ظلم و ستم را نمیدیدیم. چه کردیم در پنجهزار سال فقط دست آورد ما خونریزی است نه ترقی داریم نه به شکم سیر شدیم وطن ما آنقدر پس مانده است که آدم فکر میکند درین کره خاکی نیست در یک کره دیگر است که در آن نه امنیت است نه مدنیت است و نه انسانیت. وحید عمر اگر میگوید که ملت ما واحد است به پنج سال گذشت نظر کند که دستهای اشرف غنی و عبدالله را جان کیری گرفته بود مثل پهلوانان کشتی کج بالا کرد باز دست هایشان به هم داد ظاهرا آشتی کرد ولی دلهای شان همانطور سیاه ماند.
کمال
>>> تعبیر و تحلیل جوبایدن کاملا درست است، وقت یک قوم خودش را همه کاره و مالک میداند دیگه ملت سازی معنا ندارد. توسعه، انکشاف، تحصیل وووو همه را منحصرشده به یک قوم خاص یا جغرا فیای خاص میداند، کجایش ملت سازی است. عقل کل تامل کن. تخم ملت سازی اصلا کاشته نشده تا ما به امید سبز شدن آن باشیم. آنهاییکه چند دهه در غرب یا کشورهای توسعه یافته زندگی کرده و دارای مدارج علمی است وقت در افغانستان قدم میگذارد همان تفکر قرن حجر و طالبانی دارد. چه رسد کسانیکه هیچ گونه تحصیل و سواد ندارد، فقط به فکر جنت رفتن است آخر جنت رفتن باتخریب، قتل دزدی، آدم ربایی وووو ممکن است.همان قرآنیرا که قبول دارید از آن جنت و زندگی اخروی را اثبات میکنید مگر نمیگه: من قتل نفسا بغیر نفس کمن قتل الناس جمیعا و من....ولی در این خراب شده با استناد به اسلام و قرآن کشتن انسان چه قدر آسان است. خدایا خودت نیروی عقل را در این کشور خراب شده تقویت بفرما.
خیر اندیش
>>> وحید عمر بگوید که سرحد افغانستان با پاکستان در کجا است. اگر سرحد نداریم پس یک کشور چگونه ممکن است که سه سرحد اش معلوم باشد چهارمش مثل قبر ملا نصرالدین باز باشد.
وقتی کشوری سرحدات معین و قبول شده بین المللی نداشته باشد به حیث یک کشور شناخته شده نمی تواند.
وقتی کشور نباشد ملت از کجا میشود.
وحید عمر بچیم یک کمی احتیاط کن ما که می شناسیمت اگر دیگران نمی شناسند.
>>> کسانیکه درقدرت سهم دارند ودردسترخوان شریک اند به نظر آنها همه چیز درست است هیچ مشکلی درهیچ زمینه موجود نیست ، اگر فردا از حکومت دور شد وچوکی را از او گرفتند بعدا چشم هایش همه چیز را سیاه می بیند وهمه چیز معکوس میشود
ر
>>> دوست عزیز آقای وطندار!
معلومات آقای عمر در مورد تاریخ افغانستان به همان اندازه محدود و مغشوش است که معلومات رئیس ایشان غنی احمدزی ناقص و مسخ شده است. از این جماعت کور و ناشنوا نمی توان انتظار بیشتر داشت. بر کلهٔ خر یاسین خواندن نیز بی فایده است. این جماعت اصلاح شدنی نیست. یگانه راه باقی، قیام و رستاخیز مردمی است تا این مداریان سیاسی سر به نیست شوند و افغانستان بتواند با پیش گرفتن راه فیدرالیزم، به همه مردم این سرزمین تعلق حاصل نماید.
نیستانی
>>> مليت و ملت
1- «مليت » در متنهای پارسى کلمه "مليت" به یک گروه قومی اشاره مى دهد. یعنی گروهی از مردم که دارای یک قومیت، زبان، فرهنگ و تاریخ هستند. تا سالهاى 1960
و حتى پس از آن در تذکره هاى افغانستان که از سوى "مَلک" هاى روستاها و قعله ها و گذرها داده مى شددر آن در خانه جدول مليت: تاجيک و اوزبيک و افغان محمدزايى و پوپل و غيره درج مى شد. اطلاق ملیت بيشتر از "تابعیت" (افغانستان شهروند که مستقل و آزاد ندارد بلکه تابع دولت باشد و "قانون اساسى" اصلا اهميت ندارد زيرا خود حکومت و دولت قانونشکن اند.
2- «ملت» یک اجتماع بزرگ و عمدتاً بسته از اقامت مردم با همان نسب ، تاریخ ، زبان ، فرهنگ است که یک کشور سیاسی را تشکیل می دهد ، به عنوان مثال ملت آلمان; ملت فرانسه
2.1 ملت در كشورهای اروپایی نیز به عنوان یك كشور یا كشور شناخته می شود و برخی یا بسیاری از كشورها می توانند به عنوان یك انجمن ، كنفدراسیون یا جامعه ای از كشورها یا اتحادیه هایی مانند ایالات متحده آمریكا ، اتحادیه اروپا ، امارات متحده عربی متحد یا متحد شوند ، اما چگونه "سازمان ملل متحد (سازمانی که در آن بسیاری از کشورها برای حفظ صلح جهانی گرد هم آمده اند) سازمان ملل"
2.2 ملت افراد متعلق به یک ملت؛ مردم ، جمعیت : ملت به گروهی از انسانهای دارای فرهنگ، ریشه نژادی مشترک و زبان واحد اطلاق میگردد که بر خلاف تعریفی که برای امت در نظر گرفته شده، دارای حکومتی واحد هستند یا قصدی برای خلق چنین حکومتی دارند.
2.3 اصطلاح «ملت» در حال حاضر یک اصطلاح جامعه شناختی.
ملت به گروهی از انسانهای دارای فرهنگ، ریشه نژادی مشترک و زبان واحد اطلاق میگردد که بر خلاف تعریفی که برای امت در نظر گرفته شده، دارای حکومتی واحد هستند یا قصدی برای ساختن چنین حکومتی دارند.
3- منشاء لغت يا اصطلاح «ملت»
ملت در حدود سال 1400 میلادی از لاتین به زبانهاى «هندو جرمنى» (پس از جنگ جهانى دوم: هندو اروپايى) گرفته شد.
در لاتین "natio" به معنای ، قبیله ، منشاء یا "تولد" است که در اصل برای "اجتماع تولدى" گرفته شده از فعل لاتین "nasci"، "به دنیا آمدن"مشتق شده است.
بنابراین "ناتثو" به گروه یا مجموعه عظیمی از مردم اشاره می کند که ویژگی های مشترک آن مانند سنت مشترک ، آداب و رسوم مشترک هنر مشترک ، تبار مشترک ، فرهنگ مشترک و به ویژه زبان مشترک به عنوان شاخص عمده و اصلى ملت نسبت داده می شود.
"دولت ملت" یک الگوی دولتی است که مبتنی بر ایده و حاکمیت ملت است. در اصطلاح دولت ملت ، ساختار دولت همزمان با مفهوم ملت است. یکنواختی زبانی ، فرهنگی و قومی اغلب در گفتمان درباره ملت به عنوان پیش نیاز و هدف دولت ملت ذکر می شود. عقاید ملت و ملت-دولت نیز "سازه" نامیده می شود. ساخت و ساز به این معنی است که این طبیعی نیست بلکه یک چیز مصنوعی است.
صفت اصطلاح ملت ملی است. در زبان فارسی ، "ملی" "ملت" خوانده می شود. اصطلاح صفت ملی در اروپا "ناتثونال" نامید شده است ، به همین دلیل اصطلاحاتی مانند "بانک ملی" ، مقامات ملی در افغانستان وجود دارد بخصوص در آلمان مورد استفاده قرار نمی گیرد زیرا این اصطلاحات مربوط به ناسیونالیسم مى شود. ملیگرایی (به معنای ناسیونالیسم) نیز به علت علل دو جنگ جهانی در اروپا بسیار بد بو شده و دیگر پذیرفته نمی شود.
4- نتيجه مفهوم مدرن ملت دولت:
دولت ملی یا ملت-دولت (به انگلیسی: Nation-State ) (یا با نام عمومی تر آن، "کشور") نوع خاصی از دولت ویژه جهان مدرن است که در آن یک دستگاه سیاسی در قلمروی ارضی معینی دارای حق حاکمیت است . در این نوع دولت ، ساکنان اش "شهروند" ((Bürger یا ) Citizen ) دارای قدرت است و نه "ملت" است. يعنى قدرت دولتى در دست شهروند است.
شهروند نياز خونى براى تذکره گرفتن ندارد بلکه رابطه به خاک يا کشور ساکن دارد که شرايط گرفتن "ناشنليتى" "تابعيت " که باوجود چنين واژه ها همان شهروند که يک اصطلاح انقلاب کبيرفرانسه و دوران روشنگرى است.
شهروند لغت سياسى دولتى جديد است که مردم يا همان شروندان وساکنان و باشندگان سرقدرت دولتى باشند و دين و دولت ازهم جدا باشد.
گروه هاى اسلامى مانند القاعده و طالبان و داعش گرچه از نظر لجستیکی و نظامی از سوى قدرت کلان ایالات متحده آمریکا و سایر کشورها پشتیبانی می شوند مسلمانان رابه راحتی گمراه کردند. آنها از دین سوء استفاده کرده اند یا پنج بناى اسلام اسلامى را بجا نياوردند. آیا طالبان یا دولت اسلامی و القاعده و داعش مسلمان نیستند؟ آيا این سازمانهای اسلامی مشرک و کافر و منافق بودند. کلمه و نماز خواندند. روزه گرفتند. ذکات دادند. حاجى شدند جهاد کردند و نکاح جهاد کردند و بسيار شعيه کشتند زخميان شان در شفاخانه هاى اسرائيل تداوى و جراحى و درمان شدند.
خوانندگان خود تصميم قضاوت دارند
شهروندان چقدر در حکومت و قدرت حاکمان پشتون حکومت يک قومى قدرت دارند.
حاکمان پشتون يا افغان به آن سوى مرزشرقى وجنوبى و ايالت فدرالى پختونخواه که خود را "پاکستانى" مى گويند
مرز ديورند: 1893; امسال 2020 127 سال پس از خطکشى سرحدى
مهلت ارسال نظر برای این مطلب تمام شده است