جو بایدن ما را کمک میکند تا نقاط ضعف خود را بشناسیم نه اینکه با شعار های فریبنده خود و مردم را بخواهیم فریب بدهیم. طی ۱۸ سال شانس بزرگی داشتیم که پروسه "ملت سازی" را بنیانگذاری کنیم | ||||
تاریخ انتشار: ۱۵:۱۵ ۱۳۹۸/۱۱/۲۱ | کد خبر: 162136 | منبع: | پرینت |
"حرف حق تلخ است ولی بار شیرین دارد"
جو بایدن، یکی از کاندیدان حزب دموکرات برای پست ریاست جمهوری و معان رییس جمهور بار اوباما، در یک مناظره انتخاباتی گفت: "درباره افغانستان باید بگویم، من کاملا مخالف ایده ملتسازی در این کشور بودم... ممکن نیست که آن کشور متحد شود، هیچ امکان ندارد که آن کشور یکپارچه شود. "گفته های جو بایدن دو بخش دارد: "ملت سازی" در افغانستان از طریق کمک های بین المللی و اینکه ممکن نیست که افغانستان یکپارچه شود یعنی یک ملت واحد شود.
در سه دهه اخیر ما شاهد آنچه که در قاموس علوم سیاسی و حقوق بین المللی بنام "ناشیون بیلدینگ" Nation Building مینامیم بودیم. در بوسنی و کوسوفو بعد از فروپاشی نظام فدرال یوگوسلاوی، جامعه بین المللی (امریکا و اروپا) دست به این کار زدند و موفق هم شدند. البته این دو ملت در حال ایجاد شدن بود و امریکا و اروپا، بویژه اروپا با کمک به "ستت بیلدینگ" Stat Builiding یا ساختن یک دولت مشروع موفق به این کار شدند. درعراق با یک تجاوز نظامی امریکا یکی از دولتهای واقعی منطقه را منحل کرد و خواست ملت و دولت عراق آنطوریکه دلش میخواهد بسازد. عراق در عین حال وارث یکی از تمدنهای درخشان منطقه و جهان است (البته به پای ۵۰۰۰ سال تایطخ افغانستان نمیرسد). بزودی آنها خودشان با پذیرفتن یک نظام فدرالی و بیرون کردن سربازان امریکایی دولت و ملت عراق را احیا کردند.
در افغانستان، هنگام مداخله نظامی امریکا و متحدین اش بحث اینکه جامعه بین المللی به "ملت سازی" از طریق "دولت سازی مشروع" دست بزند یا به "مبارزه علیه تروریسم (القاعده و طالبان) اکتفا کند، بحث بود. بیاد داشته باشید که بدون دور رفتن و دیدن تاریخ کشوری بنام افغانستان، هنگام مداخله نظامی، افغانستان یک "ملت یکپارچه" نبود. جنگ داخلی میان جبهه متحد مجاهدین و طالبان (مجاهدین سابق) درعین حال دارای خصلت قومی بود. همانگونه که من در مقالاتی سالها قبل (به فرانسوی و به فارسی) یاد آوری کرده ام، ظهور طالبان در حقیقت اراده انتقام جویی از آنهایی بود که بعد از یکنیم قرن حاکمیت پشتونها را، یا به عقیده آنها قدرت را غصب نموده بودند (جمهوری اسلامی برهاندین ربانی و متحدین او). برای اینکه روند "ملت سازی" موفق شود بایه همراه با دولت سازی باشد. در جوامع چند قومی این دولت باید از همه نمایندگی واقعی نه شکلی بکند تا یک دولت مشروع باشد.
امریکای جورج بوش تصمیم گرفت تا در افغانستان ملت و دولت سازی کند. از سوی دیگر در آن هنگام افغانستان دارای یک قدرت سیاسی که واقعآ ویژگی های یک دولت را داشته باشد، نبود. نه امارت اسلامی طالبان واقعآ یک دولت بود و نه جمهوری اسلامی دارای ویژگی ها و بنیاد های یک دولت بود. کنفرانس بن که کاملآ توسط امریکا مدیریت شد برای افغانستان یک نظام جدید را تعریف کرد که در کادر این نظام ملت (یکپارچگی همه اقوام) و دولت با سازمانهای سیاسی، قضایی، اجتماعی نوین (دموکراسی) بوجود آید. چه فکر میکنید؟ آیا این پروژه موفق شد؟ مسلمآ که نه. نظام کنونی به هه چیز شباهت دارد جزبه دموکراسی. لازم نیست زیاد بنویسم، واقعیت را نمیتوان با دو انگشت یا با شعار دادن پوشانید.
خنده دار تر عکس العمل های ارگ (دولتی که نه قانونی است و نه مشروع) در برابر راستگویی جوبایدن است. صدیق صدیقی، سخنگوی اشرف غنی در واکنش به این حرف آقای بایدن نوشته است که افغانستان به عنوان "ملتی یکپارچه علیه ستمگریهایی مثل تهاجم شوروری، تروریسم" جنگیده و ایستادگی کرده است. آقای صدیقی اضافه کرده است:" اکنون نیز افغانستان در خطوط مقدم قرار دارد تا کشورهای دیگر مصون باشند." متوجه هستید که صدیقی ادعا ندارد که افغانستان یک ملت واحد و یکپارچه دارد. او نمیتواند که بگوید که مردم افغانستان از نگاه تاریخی، فرهنگی، اجتماعی، زبان، مذهب، رسم و عادات و بویژه آیدال ها و آرزوها ی مشترک دارند و دولت میتواند مدعی نماینگی از تمام مردم بکند. او "ملت بودن" را در مبارزه علیه تجاوز شوروی و تروریسم تعریف میکند. تعریفی که ۵۰ فیصد به آن موافقم. ولی وحید عمر، مشاوردیگر او در امور روابط عامه و استراتژیک در واکنش به سخنان آقای بایدن گفته است که " افغانستان نیازی به ملتسازی ندارد چرا که برای قرنها یک ملت بوده است." درست خواندید " برای قرن ها" ما یک ملت بودیم. منظور او کدام ملت افغانستان است؟ آقای عمر شعار میدهد: "ما شما را برای یکپارچه ساختن کشور نیاز نداشتیم. ما کشوری یکپارچه بوده ایم. شما آمدید تا تروریسم بینالمللی را شکست بدهید که به نفع همه ماست. " شما طی ۱۸ سال علیه چند تروریست خارجی میجنگید. طالبان" برادان ناراضی" ما " نیروی سیاسی مخالف" ما هستند. بزودی باهم کنار میآییم، ما یک "ملت یکپارچه هستیم"، احمدشاه بابای این ملت است، عبدالرحمن خان سازنده این دولت ـ ملت است.
طی ۱۸ سال اخیر ما شانس بزرگی داشتیم که پروسه "ملت سازی" را، گرچه یک پروسه طولانی است، با اعتقاد بنیادی به دموکراسی و ساختن نظامی متکی بر عدالت اجتماعی بنیانگذاری کنیم. ولی دولتمردان بی کفایت و فاسد آنرا بباد دادند. جو بایدن ما را کمک میکند تا نقاط ضعف خود را بشناسیم نه اینکه با شعار های فریبنده خود و مردم را بخواهیم فریب بدهیم.
کریم پاکزاد
>>> نه یک ملت بودیم ونه هستیم و نه خواهیم بود
>>> مليت و ملت
1- «مليت » در متنهای پارسى کلمه "مليت" به یک گروه قومی اشاره مى دهد. یعنی گروهی از مردم که دارای یک قومیت، زبان، فرهنگ و تاریخ هستند. تا سالهاى 1960
و حتى پس از آن در تذکره هاى افغانستان که از سوى "مَلک" هاى روستاها و قعله ها و گذرها داده مى شددر آن در خانه جدول مليت: تاجيک و اوزبيک و افغان محمدزايى و پوپل و غيره درج مى شد. اطلاق ملیت بيشتر از "تابعیت" (افغانستان شهروند که مستقل و آزاد ندارد بلکه تابع دولت باشد و "قانون اساسى" اصلا اهميت ندارد زيرا خود حکومت و دولت قانونشکن اند.
2- «ملت» یک اجتماع بزرگ و عمدتاً بسته از اقامت مردم با همان نسب ، تاریخ ، زبان ، فرهنگ است که یک کشور سیاسی را تشکیل می دهد ، به عنوان مثال ملت آلمان; ملت فرانسه
2.1 ملت در كشورهای اروپایی نیز به عنوان یك كشور یا كشور شناخته می شود و برخی یا بسیاری از كشورها می توانند به عنوان یك انجمن ، كنفدراسیون یا جامعه ای از كشورها یا اتحادیه هایی مانند ایالات متحده آمریكا ، اتحادیه اروپا ، امارات متحده عربی متحد یا متحد شوند ، اما چگونه "سازمان ملل متحد (سازمانی که در آن بسیاری از کشورها برای حفظ صلح جهانی گرد هم آمده اند) سازمان ملل"
2.2 ملت افراد متعلق به یک ملت؛ مردم ، جمعیت : ملت به گروهی از انسانهای دارای فرهنگ، ریشه نژادی مشترک و زبان واحد اطلاق میگردد که بر خلاف تعریفی که برای امت در نظر گرفته شده، دارای حکومتی واحد هستند یا قصدی برای خلق چنین حکومتی دارند.
2.3 اصطلاح «ملت» در حال حاضر یک اصطلاح جامعه شناختی.
ملت به گروهی از انسانهای دارای فرهنگ، ریشه نژادی مشترک و زبان واحد اطلاق میگردد که بر خلاف تعریفی که برای امت در نظر گرفته شده، دارای حکومتی واحد هستند یا قصدی برای ساختن چنین حکومتی دارند.
3- منشاء لغت يا اصطلاح «ملت»
ملت در حدود سال 1400 میلادی از لاتین به زبانهاى «هندو جرمنى» (پس از جنگ جهانى دوم: هندو اروپايى) گرفته شد.
در لاتین "natio" به معنای ، قبیله ، منشاء یا "تولد" است که در اصل برای "اجتماع تولدى" گرفته شده از فعل لاتین "nasci"، "به دنیا آمدن"مشتق شده است.
بنابراین "ناتثو" به گروه یا مجموعه عظیمی از مردم اشاره می کند که ویژگی های مشترک آن مانند سنت مشترک ، آداب و رسوم مشترک هنر مشترک ، تبار مشترک ، فرهنگ مشترک و به ویژه زبان مشترک به عنوان شاخص عمده و اصلى ملت نسبت داده می شود.
"دولت ملت" یک الگوی دولتی است که مبتنی بر ایده و حاکمیت ملت است. در اصطلاح دولت ملت ، ساختار دولت همزمان با مفهوم ملت است. یکنواختی زبانی ، فرهنگی و قومی اغلب در گفتمان درباره ملت به عنوان پیش نیاز و هدف دولت ملت ذکر می شود. عقاید ملت و ملت-دولت نیز "سازه" نامیده می شود. ساخت و ساز به این معنی است که این طبیعی نیست بلکه یک چیز مصنوعی است.
صفت اصطلاح ملت ملی است. در زبان فارسی ، "ملی" "ملت" خوانده می شود. اصطلاح صفت ملی در اروپا "ناتثونال" نامید شده است ، به همین دلیل اصطلاحاتی مانند "بانک ملی" ، مقامات ملی در افغانستان وجود دارد بخصوص در آلمان مورد استفاده قرار نمی گیرد زیرا این اصطلاحات مربوط به ناسیونالیسم مى شود. ملیگرایی (به معنای ناسیونالیسم) نیز به علت علل دو جنگ جهانی در اروپا بسیار بد بو شده و دیگر پذیرفته نمی شود.
4- نتيجه مفهوم مدرن ملت دولت:
دولت ملی یا ملت-دولت (به انگلیسی: Nation-State ) (یا با نام عمومی تر آن، "کشور") نوع خاصی از دولت ویژه جهان مدرن است که در آن یک دستگاه سیاسی در قلمروی ارضی معینی دارای حق حاکمیت است . در این نوع دولت ، ساکنان اش "شهروند" ((Bürger یا ) Citizen ) دارای قدرت است و نه "ملت" است. يعنى قدرت دولتى در دست شهروند است.
شهروند نياز خونى براى تذکره گرفتن ندارد بلکه رابطه به خاک يا کشور ساکن دارد که شرايط گرفتن "ناشنليتى" "تابعيت " که باوجود چنين واژه ها همان شهروند که يک اصطلاح انقلاب کبيرفرانسه و دوران روشنگرى است.
شهروند لغت سياسى دولتى جديد است که مردم يا همان شروندان وساکنان و باشندگان سرقدرت دولتى باشند و دين و دولت ازهم جدا باشد.
گروه هاى اسلامى مانند القاعده و طالبان و داعش گرچه از نظر لجستیکی و نظامی از سوى قدرت کلان ایالات متحده آمریکا و سایر کشورها پشتیبانی می شوند مسلمانان رابه راحتی گمراه کردند. آنها از دین سوء استفاده کرده اند یا پنج بناى اسلام اسلامى را بجا نياوردند. آیا طالبان یا دولت اسلامی و القاعده و داعش مسلمان نیستند؟ آيا این سازمانهای اسلامی مشرک و کافر و منافق بودند. کلمه و نماز خواندند. روزه گرفتند. ذکات دادند. حاجى شدند جهاد کردند و نکاح جهاد کردند و بسيار شعيه کشتند زخميان شان در شفاخانه هاى اسرائيل تداوى و جراحى و درمان شدند.
خوانندگان خود تصميم قضاوت دارند
شهروندان چقدر در حکومت و قدرت حاکمان پشتون حکومت يک قومى قدرت دارند.
حاکمان پشتون يا افغان به آن سوى مرزشرقى وجنوبى و ايالت فدرالى پختونخواه که خود را "پاکستانى" مى گويند
مرز ديورند: 1893; امسال 2020 127 سال پس از خطکشى سرحدى
>>> تيمورشاه پسر احمدخان ابدالى ٬ "لخک دروازه" يا "کن کاسه" سدوخان (سدوزايى از همين آقا سدوخان حاکم افغان دربار صفويان ايران) 17 زن داشت . 14 زنان تيمورشاه کتاب نصيرمهرين :" عوامل سياسی چند همسری " - در افغانستان معاصر و پيامد های آن", سال 1384 خورشيدی چاپ دوم
احمد شاه سدوزايی يا ابدالی که به احمدشاه بابا يا احمد شاه درانی نيز شهرت يافته است چهار زن در عقد نکاح داشت ، به قولی او مرد متدين بود و از چهار زن بيشتر در عقد نکاح خود نياورد. از همسران احمد شاه چنين نان برده شده اند :
1 ـ مادر تيمورشاه دارنی
2 ـ دختر شاه وليخان پاميزايی مادر شهزاده سليمان
3 ـ رضيه بيگم ، يا حضرت بيگم صاحبه ، دختر محمدشاه شهنشاه هندوستان
4 ـ دختر کاکا نصيرخان بلوچ حکمران معروف بلوچ
احمد شاه ازاين ازدواج ها دارای هشت پسر بود. نويسنده ازدواج های احمدشاه را از يکطرف به عنوان راههای حکومت داری به شيوهً قبايلی ميخواند که به احمد شاه درتحکيم پايه های دولت او کمک کرده است، از طرف ديگر اضرار چنين وصلت ها را باعث تشنج ميان افراد خانواده که در نتيجه باعث نا آرامی مردم کشور ميشود تصريح مينمايد و بطور مثال ميگويد که پس از مرگ احمدشاه ، وزير شاه وليخان ، نواسه اش ( شهزاده سليمان ) را به پادشاهی برگزيد. آن تلاش با مخالفت شهزاده تيمور و روسای قبايل مخالف شاه وليخان مواجه گرديد و در نتيجه عقيم ماند ، وزير به قتل رسيد و شهزاده بعدها کور ساخته شد....
ساير ازدواج های او نيز خالی از پيامد های ناهنجار نبوده که در اينجا به همان يک مثال اکتفا گرديد.
تيمور شاه چهارده زن در حرامسرا داشت و به قولی ( تعداد ازدواج تيمورشاه اعم از نکاحی و صورتی به قرار روزنامچهً خاصهً خودش سيصد نفر بحساب آمده اند. )
زنان نکاحی تيمورشاه
1 ـ دخترسردار نواب خان بارکزايی مادر شهزاده همايون
2 ـ دختر حاجی جمال خان بارکزايی مادر شهزاده محمود ، حاجی فيروزالدين و سلطان شاه
3 ـ گوهرشاه ، دختر شاهرخ ميرزا نواسهً (نحوه) نادرافشار
4 ـ گوهر نساء ، دخترسلطان عزيزالدين محمد عالمگير ثانی ، مادرشهزاده هاشم ، شاهپور و شاهنور
5 ـ دختر شهزاده يزدان بخش ، نواسهً نادر افشار
6 ـ دختر شاه پسند خان اسحق زايی مادر شهزاده عباس و شهزاده کهندل
7 ـ فاطمه دخترسردار قوم يوسفزايی ، مادرشهزاده محمدخان ( بعدها بعدها زمانشاه شجاع الملک ، شاه شجاع )
8 ـ خديجه سلطان ، دخترعباسقلی خان بيات نيشاپوری ( امير الامرای آن ولايت )
9 ـ دختر سردار قوم نورزايی ( خواهر سردار احمدخان پتيان خيلی )
10 ـ دختر بهرام خان فيروز کوهی سردار آن جا
11 ـ دختر عاقبت محمود خان کشميری از متنفذان آنجا
12 ـ دختر ميرزا شربت علی خان از خوانين مردم چنداول کابل مادر شهزاده سلطان علی خان
13 ـ دختر سردار گلستان خان اچکزی ، مادر شهزاده اشرف ، مظفر و جهان والا
14 ـ بيوهً آزاد خان صوبه دار کشمير
تعداد زوجات تيمورشاه حکايتگر وجود و عملکرد رسم ادارهً نظام قبيلوی افغانستان است. وجود انگيزهً عياشی و شهوت رانی دورهً شاه شباهت به دورهً اميرحبيب الله سراج دارد.
تعدا فرزندان تيمورشاه 34 پسر و 13 دختر خوانده شده است . مردم افغانستان از مصيبت های جنگهای قدرت طلبانه و خوشگزارانی دوران حاکمروايی همايون ، محمود و شاه شجاع زخمهای ناسور و بيشماری برتن خويش حمل نموده است. برخی هم تعداد فرزندان تيمورشاه را بين 50 تا 60 نفر دانسته اند.
شاه زمان يکی از فرزندان جاه طلب تيمورشاه که بنام تيمورميرزا و زمانشاه ياد گرديده است ، از آنگونه نگونبخت هايی است که دورهً زمامداری اش در جنگ با برادران سپری گرديد و با کور شدن ( از طرف برادر ) و افتادن از قدرت نتوانست رسم منحوس ميراثی چند همسری را عملی نمايد. او دوبار ازدواج نمود :
1 ـ با دختر نورمحمدخان بابری (Babari بخوان و نه بابورى Baburi ) بابر نام قوم پشتون يا افغان است که اکنون آنها را بابورى هم مى نامند،
https://en.wikipedia.org/wiki/Babar_(Pashtun_tribe)
2 ـ با دختر عبدالرحيم هوتک
گفته شده است که پيش از کور شدن آرزوی ازدواج با يکی از دخترهای ميرزا اکبرشاه را داشته است . ( ولی به مقصد نرسيد )
زمانشاه از آن دو همسر چهار پسر و دو دختر داشت. از پسران او شهزاده قيصر ساليان متمادی در هنگامه جويی ها نقش داشت. درحاليکه نورمحمدخان بابری پس از نزديکی به دربار مدتی پله های رسيدن به قدرت بيشتر را طی مينمود ـ حين شروع توطئه های بابری به امر زمانشاه اعدام گرديد. و عبدالرحيم خان هوتک به جای اينکه کمک شايسته يی به شاه زمان توانسته باشد ، زمين های بسياری از نواحی پشاور و اتک را به چنگ آورد. گفته شده است که او باوجود رويهً ظالمانه و خشونت آميز نسبت به مردم ، چون خسر شاه بود همه جبرا به او احترام ميگذاشتند. عبدالرحيم خان هوتک بعد ها در دورهً شاه شجاع برادر اصلی شاه زمان نيز قدرت بسيار داشت.
شاه شجاع در بخش بيشتر از زندگی خويش ، دارای دو زن بود. در اواخرعمربا خواهر دوست محمد خان ازدواج نمود.
1 ـ رقيه بيگم ، دختر حاجی رحمت الله پوپلزايی
2 ـ دختر امير حيدر ، امير بخارا
>>> ادامه پیام «پشتون سازی » مانع تولد ملت يا نقصان جنين ملت دارد!
فشرده پيام:
«پشتون سازی » و «پټان سازى » «افغانی سازی» ماننداصطلاحات «اجتماعى شدن» و «دموکراتى شدن» «الکترونيک شدن» و «ديجيتال شدن » (Digitization) و .در آلمانى "گرمانيزيرونگ" "Verdeutschung" فيردويچونگ (آلمانی شدن) غيره اصطلاحات علمى سياسى و قوم شناسى و جامعه شناسى و فرهنگى و زبان شناسى اجتماعى است.
در عمل پياده کردن اين پديده هاى به اقدامات و تلاش های هدفمندانه٬ عمدى پلانشده٬ آهگاهانه و سيستماتيت منظم و همآهنگ دولتى ازنگاه زمانى درازمدت
دارد.
براى پديده «پشتون سازی » و يا «افغانی سازی» هم همين تعريف و بيان صدق مى کنند.
*افغان و يا پشتون قدرت دولتى بدست گرفت
* نام افغانستان گذاشته شد
* ولى دولت از همه چيز اولتر نداشت "ملت" و "اصطلاحات ملى"ساخته شد و يا بهتر در عمل پياده شد.
* با تحميل واژه هاى ملى که به گفته محمود طرزى و امان اله خان و پژواک و تاهمين زمان براى "زبان افغانى" براى واژه سازى نوين که پشتوتولنه در ده هاى 1950 و1960 ميلادى به اوج خود رسيد.
* "اصطلاحات ملى" در سالهاى 1960 ميلادى
هم نتواست پديده ملت را بى زايد. هر بار که که دربار محمدزايى فرمان مى داد که در دستگاه دولت شاهى مامورين دولتى و شاگردان به زبان افغانى نوشته و استفاده کنند و نه به فارسى چرخش دستگاه دولتى "پرچو" يعنى رکود مى شد
"اقدامات و تلاش های هدفمندانه٬ عمدى پلانشده٬ آهگاهانه و سيستماتيک منظم و همآهنگ شده دولتى ازنگاه زمانى درازمدت "پشتون يا افغانی سازی" چى ها بودند:
1- انتقال پشتون ها به مناطقی غير پشتونان در آواخر قرن نوزده وقرن بیستم. در قرن بیستم ، پشتون ها تحت فرمانروایان و پادشاهان پشتون اداره می شدند ، به ویژه توسط عبدالرحمان خان در قرن نوزدهم ، حبیب الله خان مانند محمد نادر شاه یا اخیراً توسط طالبان.
2- تلاش سيستماتيک براى انقراض يا حذف کلمه فارسى و گسترش "زبان افغانى" زبان "افغانى" که در تاريخ تا همين زمان ما مورد ورد زبانهاى کليه اقوام و خود پشتونان و شاعران و خوشحالان و دولتان پشتون بود در سال 1936 به زبان پشتو در پشتوتولنه دوباره سازى و يا تولد دوباره شد . چرا? عبدالرحمان خان غيرپشتونان راقتل عام کرد و خال خال پشتون خود را کشت ولى مهترشان را به داخل وخارج تعبيد کرد مقدارزياد پشتونان در هند وازآنجابه انگلستان و ديگر کشورهاى اروپايى بويژه به انگلستان مهاجر شدند. در سال 1922 اولين پشتونان يا افغانان از سوى امان اله خان به فرانسه وآلمان براى تحصيل فرستاده شدند.
3- همين تحصيل کرده گان در سالهاى درخارج که در زمان محمدزايى سراجى حبيب اله خان وامان اله خانسراجى برگشتند و در زمان خاندان غدار آل یحیی طلايى محمدزايى نادر خان و ظاهرخان از خارج برگردند و دادند "افغانيت" را "پشتونوالى" تغير و کلمه منحوس "افغان" با معنى ناله و فرياد را و لقب پشتون و مترادف وهمچون و همچم براى پشتون را براى اطلاق همه "شهروندان" (کلمه شهروند دوران روشنگرى در کشور ناله و فغان وافغان کردن بى اهميت است)اين يک بازى بزرگ بود. نيرنگ و غدارى و قلدرى از همه کرده تاجيکان را بازى داد. همين تاجيکان را تاريخ نگار "تاجداران" يونان زمان "دارا" (يونانى: داريوس) و لاتينى: درى Dari) (پارسى باستانى: دارا ياوش Dara Yavuz) دو اصطلاح هستند. فردریش اشپیگل (1862) پارسى شناس باستان ترجمه خط ميخى يعنى "داراى خوبى ها"
4- اسم فارسى حذف شد. "درى" بدون نام و نشان بدون دستور زبان و بدون فرهنگ لغت که يک لقب ادبى يا نظمى يا لقب ادبيات يک دوران مشخص نظمى و نثرى و درامه ا ى که تعداد اندک بزرگان مااز طرز و نظم و گفتار ادبى شعرى همين زبان پارسى نام گرفته اند او را زبان درى گرفنتد. گذشته از آن که همين دوبار "درى" گفته فردوسى که درزبان پارسى نو در درى ده هزار لغت پهلوى دارد کتمان و پنهان مى شوند.
اختراع اصطلاحات ملى بايد به پشتو باشد. بسيارى اصطلاحات زبان فارسى با پس و پيش کردن ويا تغير جايگاه کلمات و افزود حرف اضافه [د] پشتو شد!
تنش ها در مورد منع استفاده از کلمات فارسی مانند در حوزه فرهنگی افغانستان جنجالی است.
اعتراض و تظاهرات با جريمه ها پاسخ داده شد.
5 اخلال در ترکیب جمعیت هاى غير پشتون
مهاجرت اجباری اقوام پشتون سیاست انتقال اقوام پشتون به شمال در دوره محمد هاشم خان بود.
دزدان در وزارت داخله رياست قبايل راه اندازی شد که محمد گل مهمند خان به عنوان رييس دبیر خانه رياست قبايل فعالیت داشت.اين رياست عمومى پسانها به وزارت قبايل و انتقال مردم سرحدى در مرز پاکستان وظيفه داشت
به محمد گل مهمند خان مأموریت داده شدکه به گروه قومی پشتون در افغانستان گسترش ، بر استقرار قبایل در مرز شمالی شمال آزاد افغانستان نظارت داشته باشد. او به آنها انگیزه داد که تا حد امکان به "ناقلين" ( ساکنان اسکان شده گان) ("طبقه برتر " شوند.
پشتونان خود را "اقوام اصيل و
بهرتر و حلالى" مى پندارند و مى نامند.
پشتونها از پرداخت مالیات بر عايدات و خدمت سربازی نه تنها که معاف شدند بلکه براى تن يا جسم پشتون طبقه بهرتر "تنخواه" پول براى پشتون بودن صاحب منصب ( درجه هاى بلند ارتشى و يا به زبان تورانى اردو) مي شدند.
حکم جلب براى سربازهاى "خدمت سربازى دوساله در ارتش بطور مهتر براى مردمان غير پشتونان توسط سپاهى آورده مى شدو شخص که نام اش در حکم جلب درج بود بازداشت مى شد و به پادگان نظامى برده مى شد.
استخدام آنعده غير پشتونان ايکه شرايط خدمت سربازى را پوره نکرده بودند نوکرى و خدمت را درخانه سرداران و سربازان عالى رتبه صاحب منصبان پشتون مى کردند. دوره خدمت شان اضافه مى شد .روزهاى جمعه اين سربازان اقوام پارسىزبان تاجيک و تورانيان پارسيگو براى دو و سه ساعت مرخصى داشتند که در کنار رود کابل ("درياى کابل" سرچشمه سهند) در مرکز شهرکابل در نزديکى ده افغانان باغزرنگار پل خشتى جاده نادر پشتون با همشهرى هاى خود به گويشهاى زبان مادرى ( نخوان زبان ما درى) به اوزبيکى و تورکمنى.
زمانيکه که خال خال پشتونان سربازى کنند دولت پشتونان پسران جوان را از"عسکرى" (خدمت ) سربازى معاف مى کردند که کار اين پسران در کشاورزى بزگران در مناطق پشتون ضرور اند.
برخلاف پسران مردمان غير پشتون جلب مى شدند و پدربزرگ وپدران زمين کشاورزى خود رامجبور رها کند و به ناقلين پشتون بفروشد ونامهاى مناطق که پيشوند منحوس در ستان ما با وسيله هاى پشتونسازى يعنى انيکه ونامهاى تاريخى فارسى و تورانى از سوى متنفرترين پشتون (گل محمد خان مهمند و يا مومند) تغير داده شد . فهرست حذف نامهاى زبانهاى تورانى وفارسى به پشتوتغير داده شد
6- کاهش افراد ظلم و ستم و توهين هاى متواتر به مردمان غير پشتون
همين سردار داودخان پسر کاکا (هندى براى پسر عمو; پشتو: اودور ) به مأموریت سرکوبى مردم تورانى تبار استان قندهار موظف شد. گورگانى ها و "پارسى وان" ( شعيه ها و سنى پارسيان)
اکثريت مردم ستان قندهار رامى ساختند
آنها مجبور شدند به کويته پاکستان و هزارستان فرار کردند.
دلايل بالا مانع تولد ملت شد!
ادامه دارد
>>> نبود وحدت ملی ما نه مشکل امریکا است نه گناه امریکا.
تمام روابط و مناسبات قدرت و دولت، مسائل حکومتی، سیاسی، و اجتماعی در کشور ما قومی هستند، ویا اقلن عنصر قومی مهم ترین عنصر آن روابط و مناسبات میباشد.
ما باید قبول کنیم که در کشور خود مشکل های قومی داریم، که بهتر است شناسایی شوند و بهتر است روی اصلاح آنها کار شود، نه اینکه آن را پنهانکاری کنیم و فقط به دروغ گفتن و رد کردن آن اکتفا کنیم و چشم پت لاف بزنیم که دنیا گل و گلزار است و ما هم شیر هستیم شیر.
بدون اصلاحات جدی درسیستم های حکومتداری، دولتداری، و بدون اصلاحات عمیق در مسائل اجتماعی، سیاسی، و امثال آنها یکپارچگی و وحدت بین مردم های مختلف این کشور ناممکن است و وحدت ملی ی وجود نخواهد داشت.
مهلت ارسال نظر برای این مطلب تمام شده است