تاریخ انتشار: ۱۸:۰۸ ۱۳۹۸/۱۱/۲۱ | کد خبر: 162141 | منبع: | پرینت |
دموکراسیها را بر اساس درجه پیشرفت شان معمولا به چهار دسته تقسیم میکنند:
1. دموکراسیهای تکاملیافته یا evolved democracies مثل سویدن/سوئد، ناروی/نروژ، سوییس، ایرلند، نیوزیلند، کانادا، فنلاند، دنمارک، هالند؛
2. دموکراسیهای توسعهیافته یا developed democracies مثل انگلیس، فرانسه، آلمان، امریکا، اتریش؛
3. دموکراسیهای تاحدی توسعهیافته یا partially developed democracies مثل لهستان، مجارستان، رومانیا، هند، برزیل؛
4. دموکراسیهای درحال ظهور یا emerging democracies مثل عراق و افغانستان.
اگر هدف ما از مقایسه یک دموکراسی از دسته چهارم با یک دموکراسی از دسته اول یا دوم این باشد که بفهمیم تفاوتها در چیست و چه کارهایی باید صورت گیرد تا در نهایت به آنجا برسیم، چیز بدی نیست، درغیر آن جز ناامیدی و افسردگی چیز دیگری در پی نخواهد داشت.
ماباید خود را در مرحله اول با دموکراسیهای مشابه مقایسه کنیم و بعد با آنهایی که یک درجه بالاترند. دموکراسیهای در حال ظهور در مراحلی شکلهای مختلف و ناامیدکنندهای میتوانند داشته باشند، بعضی وقتها تبدیل به کلیپتوکراسی (دزدسالاری) میشوند، بعضی وقتها دیکتاتوری، ولی روند رشد شان همچنان ادامه پیدا خواهد کرد.
من شخصا امیدم را به دموکراسی افغانستان کاملا از دست ندادهام. هرنوع ایدیولوژی و نظام دیگری جز دموکراسی خواب و توهمی بیش نیست. دموکراسی نواقص زیادی دارد ولی در عین حال در داخل خود مکانیسمهایی برای رفع آن نواقص هم دارد.
نظام های ایدیولوژیک، قابلیت اصلاح را ندارند. بهمجرد دست زدن به آنها جهت اصلاح واقعی، خطر فروپاشی شان چند برابر میشود. از همین جهت، اعتماد بهنفس شان بهطرز وحشتناکی پایین است. مثلا اعتماد بهنفس پایین چین را ببینید که با مسلمانها چه برخوردی دارد یا اعتماد بهنفس پایین دیکتاتورهای دیگر منطقه را که صدای اعتراض را نمیتوانند تحمل کنند.
بعضی دوستان دیکتاتوری خیرخواه را پیشنهاد میکنند. مشکل اینجا است که برای بهوجود آوردن یک دیکتاتوری خیرخواه هیچ مکانیسمی وجود ندارد، مگر اینکه منتظر بمانید تا تصادفی ایجاد شود. علاوه براین، دیکتاتوری خیرخواه مثل دوای ضد دردی است که تاثیر کوتاه مدت دارد و جز به تعویق انداختن دموکراسی خیر دیگری برای مردم ندارد.
ولی آریا
>>> اگر در این میان گسستی واقع نشود در غیر آن تا بی نهایت در همان پله اول میماند.
>>> دموکراسی معنی مشخصی ندارد. دموکراسی افلاطون یک چیز هست. دموکراسی کمونیست ها یک چیز هست و دموکراسی غربی یک چیز دیگری هست.
بنابراین دموکراسی یک کلمه ی چند پهلو هست. حتی لیبرال دموکراسی با دموکراسی فرق دارد.
لیبرالیسم یک ایدئولوژی هست. لیبر خدای شراب در روم باستان بود.
حتی هر کسی از آزادی منظور خودش را دارد. در کشورهای انگلیسی زبان منظور از آزادی ندادن مالیات هست. در کشورهای اروپای قاره ای منظور از آزادی سانسور مطبوعات هست.
حتی در همین کشورها هم آن هایی که مخالف اعدام هستند مخالف سقط جنین هستند و بالعکس.
آن هایی که مخالف آزادی جنسی هستند موافق آزادی اقتصادی هستند و بالعکس.
به قول فلاسفه ی یونان باستان اگر نواهی یک جامعه را از ارزش های جامعه ی دیگر کم کنیم هیچ یک از ارزش ها باقی نمی مانند چون هر کس چیزی را می گوید که با دیگری فرق دارد.
دموکراسی حتی می تواند به یک اولیگارشی تبدیل شود. اولیگارشی یعنی حاکمیت یک طبقه ی اشرافی بر تمام جامعه.
از یک نگاه جامعه ی جهانی یک اولیگارشی هست. سازمان ملل با قوانین آمره با ارعاب و تهدید و اجماع جهانی عموما کشورها را مجبور به اقداماتی می کند که ممکن هست با نظر اکثر مردم این کشورها حتی متفاوت باشد.
مهلت ارسال نظر برای این مطلب تمام شده است