تاریخ انتشار: ۱۲:۰۲ ۱۳۹۸/۱۱/۲۷ | کد خبر: 162196 | منبع: | پرینت |
باری در یکی از برنامههای دیگری طلوع نیوز در سالهای گذشته شنیده بودم که در آنجا مهمانان شریک در بحث تقریبا همگان اتفاق نظر داشتند که لازمه حتمی و ضروری روشنفکری سواد و داشتن تحصیلات عالی نیست، بلکه مدعی بودند که روشنفكر همان است که نیازهای جامعهاش را درک کند و بر پایه خودآگاهي دست به یک سلسله تحرکات بزند؛ اما در برنامه «روشنفکری» عمر شریفی یکی از مهمانان در بحث مدعی شد که سواد بخش جداییناپذیر روشنفکری است. برای ابهامزدایی از حرف آقای شریفی سری زدم به مقالات مرتبط به همین مبحث نتیجه همان شد که مهمانان در برنامههای قبلی گفته بودند. بریده از یک مقاله تحت عنوان روشنفکری چیست و روشنفکر کیست را ضمیمه این نوشته ذیلا خدمت خوانندگان شریک میسازم.
«روشنفكري يعني آگاهي از منازعات و كشمكشهاي جاري در جامعه بر سرقدرت سياسي و خلق نظريههاي اجتماعي است؛ روشنفكر دردشناس جامعه است كه به دنبال رفع آن دردهاست و نسبت به وضع موجود اجتماع خويش ناراضي است و به دنبال ارايه راه حل و پيش بيني مسير آينده ميباشد.
امّا روشنفكر كيست؟ در يك كلمه میشودگفت؛ روشنفكر كسي است كه داراي يك بينش انتقادي است، يعني روشنفكر ابتدا نسبت به وضع موجود، معترض است و در همين حال ميكوشد تا آنچه را كه «وضع مطلوب» ميداند جانشين آن سازد.
پس بنابراين تعريف، به هر فيلسوف، دانشمند، نويسنده و هنرمند روشنفكر اطلاق نميشود، بلكه روشنفكر بايد خودآگاهي داشته باشد و روح زمان و نياز جامعهاش را حس كند و داراي بينش جهت يابي و رهبري فكري باشد و جامعه خود را دقيقاً و مستقيماً ـ نه از راه ترجمه ـ بشناسد و زمان خود را درك كند و حركت زمان خود را پيش بيني كند و به نياز نسل خود بپردازد.
روشنفكر كسي است كه با منطق خويش و بدون تقليد، همه چيز را تجزيه و تحليل ميكند و متفكري است كه به «آگاهي» رسيده و در نتيجه داراي جهان بيني باز و متحول و قدرت درك و تحليل منطقي اوضاع و احوال زمان و جامعهاي است كه در آن زندگي ميكند ميباشد».
نتیجه این برنامه این شد که حداقل کم و بیش میشد از حرفهای استاد رفعت، عمرصدر و کمی هم از دکتر آرزو آموخت، اما متاسفانه آقای شریفی موضوع را بخی گم کرده بود.
به هرحال تداوم همچو برنامهها میتواند نقش مهم و سازندهی در امر بلند بردن آگاهی مردم داشته باشد از دوام آن حمایت میکنیم.
با حرمت
راغب
>>> شما بنام روشنفکری یاد میکنید،در جوامع غربی بنام رنسانس یاد میشود.
با شروع دوره رنسانس در اروپا،اختلافات میان روشنفکران و رهبران مذهبی اروپا شروع شد.
روشنفکر در مرحله اول دارای جهان بینی است.
جهان دینی عبارت از جهان خلقت است،اما جهان یک روشنفکر عبارت از دانش جهانی به اساس تجارب و شواهد علمی استوار است.
گالیله زمانی که با ساخت تیلیسکوپ و مطالعه سیارات متوجه شد که زمین مرکز جهان نیست و آسمان چتر زمین نیست و آفتاب و مهتاب ث ستاره ها بدور زمین نمی چرخند،بلکه زمین خودش همراه با دیگر سیارات به دور آفتاب میچرخد،به مقاومت کلیسای مذهبی مواجه شد و او را وادار ساختند که از نظریه خویش منصرف شود.
چهارصد سال بعد یعنی در سال ۱۹۹۲ پاپ یوهانیس پاول،رهبر کاتولیک های جهان،گالیله را بیگناه حساب کرد و او را تبرئه کرد.
در افغانستان فکر نمیکنم که چهارصد سال طول بکشد،بلکه با این سرعتی که جهان علم و دانش در حرکت است،در آینده نه چندان دور،شاید ظرف دهه های آینده،تمام عرصه های زندگی جهانیان را ،بشمول مردم افغانستان،هوش مصنوعی و روبات هایی که مثل یک طفل نوزاد،خودشان از جهان ماحول خویش می اًموزند و خودش شان با عقل میشوند و از عقل خویش کار میگیرند و با روبات های دیگر و انسانها یکجا کار میکنند،اشغال خواهند کرد و مردم.بشمول ملا ها و رهبران مذهبی پی خواهند برد که جهان ما جهان خلقت نیست،بلکه جهان طبیعی است،که به اساس قوانین طبیعت عمل میکند .
بنأ یک روشنفکر مجبور و مکلف نیست که نظریات خلقت را قبول کند و خود را بفریبد و بخاطری که جامعه کم سواد و نادان است،خود را در لباس نادانی بزند و دروغ بگوید.
ما نمیتوانیم نظریات یک جامعه دین پرور را که مثل اطفال کوچک به قصه های بزک چینی اعتقاد دارند،مورد قبول خویش قرار بدهیم.
بلکه این وظیفه جامعه است که مثل طفل باقی نمانند و بزرگ شوند و با عقل شوند و از خرافات دوری جویند.
شاید شما بگویید که این جامعه خرافات پرست.در اکثریت قرار دارند و یک روشنفکر نیز ،مثل گالیله،بخاطر حفظ جان خویش،از نظریات روشنفکرانه خویش صرف نظر کند.
اما این کار غلط است.در عوضی که ما به اطفال با عقل شدن و بزرگ شدن را بیاموزیم،نمیتوانیم خود نیز به قصه بزک چینی اعتقاد کنیم.
گاو ها نیز در یک گاو خانه اکثریت هستند.اما مانمیتوانیم مثل گاو ها چهار پای حرکت کنیم،بخاطری که در اقلیت باقی نمانیم.
>>> آیت الله مدرس افغانی رحمت الله علیه، همیشه می گفته است: (دینداران ما عقل ندارند، عقل داران ما دین ندارند.)
ملای ما ملا نیست ، روشنفکر ما روشنفکر نیست.
ملای حقیقی هر گز به روشنفکر حقیقی ،تهمت کفر و الحاد نمی زند و روشنفکر حقیقی هیچگاه ملای حقیقی را متهم به بیسوادی و جهل و تاریک اندیشی نمیکند.
برای همین پیشوای بزرگ روشنفکران جهان جناب کارل مارکس به شیخ شامل داغستانی، لقب (پیشوای بزرگ) را داده بود. دقیقا مانند این ضرب المثل فارسی: قدر زر زرگر شناسد.
مسلمان حقیقتا دیندار به پیروان ادیان و مذاهب دیگر به دیده حقارت نگاه نمیکند چون:
روی تو به هر دیده که بینند نکوست// نام تو به هر زبان که گویند خوشت
ریحانه حسینی از سویدن
مهلت ارسال نظر برای این مطلب تمام شده است