تاریخ انتشار: ۱۹:۲۸ ۱۳۹۸/۱۱/۲۷ | کد خبر: 162202 | منبع: | پرینت |
واقعیت در حوزه احکام است. در حکم ذهن است که واقعیت به صورت ذره ای و یا موجی در فضا-زمان نمودارمی شود. نظریه کلاسیک واقعیت چسیت برپایه این حکم استوار است که صورت ذهنی مصداق خارجی دارد که مطابق به واقع است. مثلا صورت که من از یک اسپ به خصوص در ذهن دارم مطابق است به مصداق وجودی اسپ در خارخ از ذهن من. ذهن من با واقعیت در تماس است. مفهوم که من از درخت و یا انسان و یا حیوان در کله دارم صورت منطقی واقعیت های بیرونی است نه تعریفات صرفا منطقی.
در خاستگاه نظریه کلاسیک واقعیت در حکم ذهن در وحدت مفهوم و مصداق شناخته و تعریف می شود. اما به نظرمی رسد که وحدت مفهوم و مصداق-یعنی وحدت تیوری و پراتیک که روش شناسی شناخت شناسی کلاسیک برپایه آن ساخته شده است و واقعیت را تعریف می کند، با پیدایش فیزیک کوانتوم که به جهان ماتحت اتم سر و کاردارد، در قلمرو شناخت شناسی علم جدید دیگر کاربرد ندارد. فیزیک کوانتوم تعریف جدید از واقعیت بدست می دهد که با تعریف کلاسیک واقعیت تفاوت اساسی دارد.
واقعیت در نظریه شناخت شناسی کلاسیک در حکم ذهن که وحدت مفهوم و مصداق را می نماید شناخته و تعریف می شود. در شناخت شناسی فیزیک جدید کوانتوم سخن برسر پیدا کردن واقعیت عینی فیزیکی الکترون است. در فلسفه و علم سده نوزدهم، ماده-انرژی واقعیت است که به اشکال متفاوت تبدیل می شود. فیزیک کوانتوم به جای ماده-انرژی جنبیشی، میدان کوانتوم-واژگونی امواج را جایگزین کرد.
البته، واقعیت که کوانتوم از آن سخن می گوید به درجه اولآثارحسی-مادی مکانی در نقطه ای از فضا مستقل از ذهن نیست که رابطه منطقی مفهوم و مصداق را بیاورد.واقعیت که فیزیک کوانتوم از آن در پرتوی سمبول های به غایت انتزاعی ریاضی از جمله میدان کوانتوم و واژگونی امواج سخن می گوید به درجه اول احکام ریاضی تصدیقی هستند نه احکام استقرایی ریاضی که مفردات فیزیکی را در اندازه گیری ها نشان می دهد.
خاستگاه شناخت شناسی فیزیک کوانتوم که ذهن آگاه در قلب شناخت عمل می کند و مسوولیت جهان را که اندازه کرده است به عهده دارد، بسته به احکام تصدیقی ریاضی است که وجود میدان کوانتوم و واژگونی امواج راتصدیق می کند و ما به کمک عملیه موج از امواج ذرات انتزاع می کنیم که واقعیت دارد. احکام تصدیقی ریاضی بنیاد جهان کوانتوم را در همه تیوری های مدل ریاضی می سازد. اما از منظر واقعیت ما نمی دانیم که طبیعت میدان کوانتوم و واژگونی امواج به چه منوال است.
نبرد فکری سختی میان انشتین و نلزبوهر از دانشگاه کوپن هاکن بر سر شناخت واقعیت جهان فیزیکی در دهه های سی تا پنجاه قرن بیستم، در دنیای ادکادمیک دَر گرفت. انشتین به واقعیت مادی فیزیکی الکترون در جهان ماتحت اتم تاکید داشت. چیزی که نلزبوهر منکر آن بود. نلزبوهر تعیین ناپذیری هایزنبرگ را محکم کرده بود و به انشتین می گفت چطور تمام وسایل اندازه گیری را ترتیب داده اید؟ بگوید که چه را می خواهید اندازه گیری نماید؟ الکترون در هیچ مواقع مکان محسوس مادی ندارد. اگر از فیزیک بپرسید که الکترون چیست؟ اینجا جواب یافت نمی شود. ما در مفاهیم اندیشه-یعنی صورت های منطقی فکر ذوات مادی کشف می کنیم. خارج از مفاهیم فکر ما نمی دانیم واقعیت چیست؟ چه وجود دارد؟
فیزیک کوانتوم تعریف جدید از واقعیت بدست می دهد که در یک مرتبه نهایی معلومات-صورت معقول واقعیت فیزیکی است.
نلزبوهر در نبرد با انشتین می گفت ذهن ما با امواج احتمالی یعنی صورت های ذهنی و احساسات خودش معامله می کند و آن در مرتبه عقلانی مفاهیم اندیشه هستند که در آن ذوات فیزیکی اندازه می کنیم. پس ذهن در یک مرتبه ی نهایی خالق جهان فیزیکی است. علیرغم اثر اندیشه بوهربر شناخت شناسی فیزیک کوانتوم که بر پایه آگاهی ذهن مدرک استوار است، علمای جدید فیزیک کوانتوم برخلاف بوهر به ما می گویند ذهن با معلومات ها معامله می کند. معضل اندازه گیری در فیزیک کوانتوم نشان دهنده این است که وقتی که معلومات به ذهن می رسد شروع به اندازه گیری می کند و در همین زمینه ما سیستم جنبش موج را داریم و یا بصورت سیستم ذره ای الکترون را در نقطه ای از فضاز مشاهده می کنیم.
در شناخت شناسی فیزیک کوانتوم واقعیت به تبع معلومات-علم-صورت معقول موجود و شناخته و تعریف می گردد. وقتی که معلومات به ذهن رسید صورت موجی و یا ذره ای الکترون و یا فوتون های نور را داریم.
فیزیک کوانتوم معلومات را به جای آثار حسی نشانده است. معلومات که رسید به تبع آن واقعیت فیزیکی را داریم. در فیزیک کوانتوم معلومات=واقعیت است. حال معلومات از کجا می آید؟ موضوع دیگری است. سخن بر سر این است که واقعیت فیزیکی به تبع معلومات است که صورت ذره ای و یا موجی سیستم های فیزیکی را با آثار و صفات و خصوصیات و رفتارهای بی شمار در پرتو تیوری اندازه گیری می نماید.
در فیزیک جدید کوانتوم ذهن خالق جهان نیست ولی جهان نیز مستقل از ذهن وجود ندارد. بستگی جهان به ذهن به سسب این است که معلومات ها نخست در ذهن باز می شوند و همزمان با آن در آفاق نشانه های مادی واقعی به تبع معلومات ها داریم. با این همه، رمز جهان هیچگاه به روشنی باز نمی شود. علم به حوزه هایی رسیده است که با قوانین علمی شناختنی و فهمیدنی نیست.
محمد صدیقی
مهلت ارسال نظر برای این مطلب تمام شده است