تاریخ انتشار: ۱۹:۳۲ ۱۳۹۸/۱۲/۳ | کد خبر: 162290 | منبع: | پرینت |
جو بایدن نامزد حزب دموکرات در کمپاین انتخابات ریاست جمهوری اخیراً گفته است که: «ناممکن است افغانستان یک پارچه شود». این سخن خبرساز شد. واکنش های متفاوت را آورد. سوال این است که چرا ناممکن است افغانستان یک پارچه شود؟ آیا این قضیه عوامل درونی دارد یا عوامل خارجی؟ دموکرات ها از بیل کلینتون و خانم کلینتون گرفته تا باراک اوباما و جوبایدن سابق معاون رییس جمهور اوباما، یک دروغ را تکرار می کنند که جنگ افغانستان را قومی تعریف می کنند که اقوام ساکن افغانستان برسر تصاحب قدرت سیاسی با همدیگر در جنگ هستند. بیل کلینتون در دهه ی 90 قرن بیستم، ماهیت سیاسی جنگ میان احزاب جهادی را قومی و نژادی تعریف کرد و آن را جنگ قدرت نامید. رهبران اروپا نیز جنگ داحلی افغانستان را قومی تعریف می کنند.
به یقین در ته نشین فکرسیاسی جو بایدن که گفته است ناممکن است افغانستان یکپارچه شود، جنگ افغانستان ماهیت قومی و نژادی و مذهبی دارد. یعنی عوامل درونی -یعنی جزایر قومی قدرت سیاسی در افغانستان به شمول طالبان در یک جنگ بی پایان قومی و نژادی و زبانی گیر افتاده اند. این جزایر قدرت بیش از 30 سال است که با همدیگر دریک تنش خونین قومی سیاسی گیر کرده اند و گردن های همدیگر را بریده اند و هم اکنون در یک تنش قومی فرقه فرقه جدا جدا از هم به روی همدیگر می زنند. پس، ناممکن است افغانستان یک پارچه شود.
این طور بنظر می رسد که دیدن جنگ سیاسی افغانستان صرفا در بعُد داخلی قضیه خطایی بیش نیست. قضیه سیاسی جنگ افغانستان یک بعُدی نیست بلکه در ماهیت سیاسی یک جنگ منطقه ای و بین المللی است. جنگ افغانستان در بعُد داخلی معلوم قضیه قومی و سمتی معامله گرانه میان جزایر قدرت داخلی می نماید که در این میان طالبان در پی فتح کابل و تاج و تخت سلام خانه ی ارگ می باشند. ولی در بعُد خارجی ماهیت اکونومیک-ژئوپلیتیک-استراتژیک دارد که امریکا و ناتو در یک تنش منطقه ای در جنوب آسیا با روسیه و ایران و چین گیر کرده اند و برای رسیدن به اهداف اصلی در طول 18 سال از تضادهای درونی جامعه افغانستان قسمی سود برده اند که افغانستان را از یک بحران سیاسی بسوی بحران سیاسی دیگر سوق داده اند.
حکومت هایی جرج دبلیوبوش، اوباما در طول شانزده سال قسمی که تاریخ رویداد های سیاسی افغانستان می نماید، کشورمان را از یک بحران سیاسی به بحران سیاسی دیگر برده اند. ترامپ، هم اکنون راه بحران سازی چندجانبه در افغانستان را در دستور بازی سیاسی قرار داده است. بازی سیاسی ترامپ که از یک سو باب مذاکره صلح و تسلیم قدرت سیاسی به طالبان را کشوده و از طرف دیگر اشرف غنی را بار دیگر در یک تقلب آشکار حاکم بلافصل میدان بر کرسی ارگ نصب کرده است، در نفس ماهیت سیاسی بحران سازی یعنی به روی هم زدن جزایز قدرت داخلی و تحریک قدرت های منطقه ای علیه همدیگر و حفظ جنگ و حضور در حنوب آسیا است.
جنرال کریستال فرمانده عمومی نیروهای امریکا در سال 2009، عملیات بزرگ را برضد طالبان در هلمند براه انداخت تا نیروی های طالبان را از حوزه جنوب غرب و جنوب و شرق افغانستان پاک کند.
او از اوباما درخواست کرد که چهل هزار سرباز تازه نفس و تجهیزات لازم به افغانستان بفرستتد تا بیخ طالبان کشیده شود. اما اوباما و جو بایدن جنرال کریستال را فریب دادند و نگذاشتند که طالبان از صحنه جنگ به حاشیه کشیده شوند. کریستال در جولای 2010، اوباما و جو بایدن را متهم به توطئه علیه خود کرد و گفت آنها با طالبان نمی جنگند. ما را در زمین شوره زار نگهداشته اند که گندم بکاریم. اوباما فوری کریستال را به قصر سفید فراخوان داد و مجبور به استعفا شد.
بارک اوباما در یک چپه گرنک سیاسی فرمان افتتاح دفتر سیاسی طالبان در دوحه قطر را در جنوری 2012 صادر کرد. ظاهر قضیه این بود که اوباما زیرنام صلح و آشتی با طالبان و کمک و میانجیگری به دولت افغانستان برای پایان بخشیدن به جنگ، دفتر سیاسی طالبان را در قطر ایجاد کرد ولی، در عقب پرده دیدارها دست صلح بسوی طالبان یکطرفه دراز کرد و جنگ افغانستان را داخلی و قومی خواند و با متوقف کردن حملات هوایی بر موضع طالبان، به پاکستان میدان داد تا طالبان را برضد حکومت کابل به گردش آورد.
جو بایدن می فهمد که قضیه سیاسی جنگ افغانستان از چه قرار است. ولی مانند دبلیوبوش و اوباما و ترامپ، مردم امریکا را فریب می دهد و دروغ می گوید. فکر نکنید که اکثریت مردم امریکا از واقعیت جنگ افغانستان باخبر هستند. اکثریت مردم امریکا ذهن شسته های رسانه ها هستند که هرچهار سال یکبار حول دو حزب دموکرات و جمهوری خواه می چرخنند و مالیات به دولت ها می پردازند و در خام خیالی همه واقعیت ها را می فهمند. نیویارک تایمز به 2000 اسناد غیرقابل انکار دست یافته که نشان می دهد که حکومت های دبلیوبوش و اوباما و ترامپ واقعیت جنگ افغانستان را از مردم امریکا پنهان کرده اند و آنها را فریب داده اند.
کوتاه سخن، بحران سازی در قضیه سیاسی جنگ و صلح افغانستان از وظایف اصلی-استراتژیک امریکا در جنوب آسیا است. نتایج سیاست های بازی شده حکومت های امریکا به شمول ترامپ در افغانستان قسمی که امروز مشاهده می شود چیزی نیست جز بحران سازی و حفظ خشونت برای رسیدن به اهداف شوم.
محمد صدیقی
>>> چند پارچه شدنش ممکن است اما یکپارچه شدنش وقتی میشود که دم شتر بزمین برسد
>>> سه پارچه اش كنيد يك تيكه پشتو يك تيكه هزاره يك تيكه تاجيك تا شرتان از سر همسايه هايتان كم شود
>>> قضیه سیاسی جنگ هرچه باشد
آنهائیکه به نیابت از صاحبان قضیه سیاسی می جنگند قومی می اندیشند.
>>> مگر در قالب یک دولت فدرالی!!
آزاده
>>> کاملاً وقتی کشور را به این کثیفان فروختید و همچنین در مقابل آن میلیون دالر دریافت کردید کجا بودید که این فکر را میکردید؟
>>> تا وقتى افغان پيشوند ستان است
مردم در افغان و فغان است
تا وقتيکه نام افغان است
يکپارچگى مردم بطلان است
همه امور بدست افغان- و پشتون سازان است
پشتون سازى
در هر حالت دوان دوان است
قدرت عمده پيش حاکمان پشتون ستان است
حتى يکپارچگى خود پشتونان سرآب خيابان است
افغان شده گان و نيمه پشتونان امر- و عبداﷲ مانند ديگران لوده شده گان اند
>>> فقط طالبان میتواند افغانستان را یک پارچه وامن کند.
مهلت ارسال نظر برای این مطلب تمام شده است