عنصر مفقود در مذاکرات صلح
توانمندسازی مردم در امر داشتن حق انتخاب مقامات ولایتی و محلی خویش و کاهش اتکای بی مورد بر حکومت مرکزی، برای افغانستان رو به توسعه حتمی است 
تاریخ انتشار:   ۱۶:۰۵    ۱۳۹۹/۱/۲۸ کد خبر: 163061 منبع: پرینت

شکل گیری یک نظم سیاسی عادلانه در افغانستان در گرو تمرکززدایی قدرت و توزیع برابر منابع میان مردم آن است.
پس از چهار دهه منازعه، چنین به نظر می آید که افغانستان آمادۀ پذیرش یک صلح سطحی است. مذاکرات میان ایالات متحدۀ آمریکا و طالبان در دوحه به توافقنامۀ صلح بین دو جناح انجامید. این توافقنامه راه را برای یک دیالوگ ملی پیرامون صلح میان طالبان و انبوهی از جناح ها و شخصیت های سیاسی ملی به رهبری دولت افغانستان گشود.

مردم افغانستان که سال ها در رنج بسر برده اند، برای حل اختلافات میان جناح های درگیر و همچنان تحقق یک صلح دایمی قابل پذیرش برای همه، امیدواری های بزرگ به این مذاکرات بسته اند.
مهمترین پرسش برای جلب توجه در جریان مذاکرات – که انتظار میرود بزودی آغاز یابد – فهم و رفع موانع ساختاری فراروی ایجاد صلح پایدار، و نظم سیاسی عادلانه در افغانستان پساجنگ است. براساس گزارش های غیر رسمی از قطر، طالبان که هنوز حسن نیت شان به این مذاکرات مورد تردید است از یک نظام سیاسی متمرکز، از پیش اعلام حمایت کرده اند.

برای اینکه صلح پایدار و نظم سیاسی عادلانه در افغانستان شکل گیرد، لازم است تا نظام سیاسی و اداری شدیداً متمرکز کنونی، که به تمرکز قدرت و منابع مالی (با حسابدهی اندک) در ارگ ریاست جمهوری انجامیده است، دستخوش تغییرات مهم ساختاری گردد.
فقدان یک سازوکار نهادی تقسیم قدرت میان کابل و ولایات توأم ساختار برد-باخت دولت مرکزی، رقابت شدیدی را برای احراز کرسی ریاست جمهوری بمیان می آورد.

ساختارهای سیاسی موجود توسط قانون اساسی افغانستان (مصوبۀ سال 2004) که نسخۀ تعدیل شدۀ قانون اساسی 1964 میلادی (مربوط دوران حاکمیت نظام شاهی) است، تشکیل گردید. قانون اساسی 2004 ممکن برای افراد ذینفع در امتیازات انتقال یافته از چهارچوب حقوقی نظام سلطنتی قبل رضایت بخش باشد، اما این قانون از تحول بنادین سیاسی کشور طی منازعات چهار دهۀ اخیر به کلی چشم پوشید و به همین دلیل با سیاست عملی در افغانستان عمدتاً بی ربط باقی مانده است.

قانون اساسی 2004 به رییس جمهور صلاحیت نصب و عزل والیان 34 ولایت، شهردارها، فرماندهان پولیس، ولسوال ها، وکلا و سایر مقامات در نظام سیاسی را تفویض میکند. مردم تحت رهبری آنها هیچ ابزار دموکراتیک در دست ندارند تا با استفاده از آن بتوانند مقامات محلی را پاسخگو بشمارند؛ و این امر باعث ایجاد زمینه برای فساد گسترده شده است.

افزون بر آن، کنترول متمرکز بر منابع مالی به میزان گزافی در حیطۀ اختیار ریاست جمهوری است. طور مثال، اگر یک مکتب در یک دهکدۀ دوردست نیازمند بازسازی باشد مقامات ولایت باید از مراحل طاقت فرسای متعدد دیوان سالاری کابل عبور کنند تا اینکه پروژۀ بازسازی و بودجۀ آن مورد تصویب رییس جمهور قرار گیرد.

خطرناکتر اینکه نظام ریاستی در یک جامعه چندقومی به آتش منازعۀ داخلی دامن زده است. مشکل وقتی شدت میگیرد که یک فرد یا گروه در رأس ریاست جمهوری، در کشوری به سیاست های ابزاری و قوم محور متوصل میشود که متشکل از اقلیت های قومی است. این چنین سیاست ورزی ها توسط دولت افغانستان هویت قومی و ملی گرایی درمیان همه گروه های قومی را شدت بخشیده است.

حمایت از یک گروه ویژه توسط رییس دولت، شکاف بزرگی را در جامعۀ ما بوجود آورده و حس محرومیت به عنوان منشأ اصلی منازعه طی چندین دهه در کشور را در میان همه گروه های قومی فربه میکند.
پدرم احمدشاه مسعود، قهرمان ملی افغانستان از نادر رهبران در تاریخ کشور ما بود که توانست گروه های قومی را زیر یک چتر متحد کند. وی رهبران مطرح پشتون، تاجک، ازبک و هزاره را با هم متحد کرد.

دو روز قبل از حملات یازده سپتامبر، دو مهاجم انتحاری القاعده در هویت روزنامه نگار، او را به شهادت رسانیدند. این دو رویداد درهم تنیده سرنوشت مردم افغانستان و آمریکا را برای همیش دچار تغییر کرد. اکنون یعنی نوزده سال پس از شهادت وی، افغانستان حس همبستگی را که او قادر به ایجاد آن بود، در میان گروه های قومی از دست داده است.

سال گذشته، بعد از درک اینکه افغانستان بار دیگر در آستانه ای فروپاشی است و یک جنگ ویرانگر داخلی محتمل است، بنده تصمیم گرفتم وارد عرصۀ سیاسی شوم و راه پدر را که همانا آوردن صلح واقعی به این کشور و احیای وحدت و همبستگی ایکه محصول تلاشهای او بود، ادامه دهم.

تمرکززدایی قدرت سیاسی و سرمایه بر اساس مدل سوییس از سفارشات فرمانده مسعود بود که این مدل میتوانست رقابت سیاسی را از قاعدۀ بازی برد-باخت نجات دهد. وی معتقد بود که رسیدن به عدالت اجتماعی، برابری و وحدت ملی و همچنان پایان بخشیدن به کشمکش ها روی قدرت از مجرای واگذاری قدرت و منابع به ولایات امکان پذیر است. وی به این مؤلفه به عنوان سازۀ اساسی وحدت ملی درین کشور جنگ زده می نگریست.

حکومت وحدت ملی افغانستان از 2014 تا 2020 میتوانست با استفاده از فرصت در عرصه های تقیسم قدرت و حسابدهی بهتر به پیشرفتهایی توفیق یابد. توافقنامۀ سیاسی ایکه تشکیل حکومت وحدت ملی را بنا نهاد، رییس جمهور غنی و رییس اجرایی عبدالله عبدالله را ملزم به تعدیل قانون اساسی کرد تا اینکه نظامی بوجود آید که در آن از اکثر صلاحیت های رئیس جمهور کاسته شود و به (صلاحیت های) یک صدر اعظم توانمند انتقال یابد. قرار بود در پی آن، قدرت در سطح حکومتداری محلی توسعه یابد.

لیکن رهبری سیاسی روی حفظ وضعیت موجود سرمایه گذاری کرد که این امر هر نوع اصلاح معنابخش را عقیم ساخت. در نتیجه، کابل دارد بار دیگر بحران سیاسی را تجربه میکند؛ پس از انتخابات ریاست جمهوری که در ماه سپتامبر برگزار شد آقایان غنی و عبدالله هردو مدعی پیروزی شدند و هنوز نسبت به رسیدن به یک توافق سیاسی تمایل نشان نداده اند. اگر آنها به تعدیل قانون اساسی پرداخته بودند و بسوی تمرکززدایی اقداماتی را اتخاذ کرده بودند، اکنون این بحران اجتناب پذیر بود.

توانمندسازی مردم در امر داشتن حق انتخاب مقامات ولایتی و محلی خویش و کاهش اتکای بی مورد بر حکومت مرکزی، برای افغانستان رو به توسعه حتمی است. مقامات منتخب در سطح محلی از میزان بالای اعتماد مردم و مؤثریت بیشتر برخوردار اند چونکه آنها درک بهتری از مشکلات و پیچیدگی ها دارند.
طی 18 سال گذشته، کابل در مصرف بودجۀ توسعه ای اش ناکام بوده است. ولایات ضرورت دارند تا درصدی از عواید شانرا نگهدارند تا بتوانند در توسعۀ اقتصادی و رفاه باشندگان شان نقش مستقیم بازی کنند.

تمرکز زدایی سبب خواهد شد تا مناطقی که به این باور اند سرمایۀ شان توسط کابل به مناطق مطلوب کانالیزه شده است، به میزانی از رضایت دست یابند. همچنان این امر میتواند تنش ها میان گروهای قومی را که از بالقوه گی سمت دادن کشور به سمت تجزیه بر خوردار است، فرو بکاهد و ما را در حل بحران هویت کمک کند.

فرمانده مسعود با تأکید بر تمرکززدایی و توزیع برابر منابع در میان مردم افغانستان ما را بسوی صلح پایدار و نظم سیاسی عادلانه رهنمون شد. من امید تحقق رؤیای او را در سر می پرورانم.
از آنجایی که افغانها عنقریب برای مذاکرات گردهم می آیند، این امر حیاتی است که از تمام اقشار جامعۀ افغانستان نمایندگی صورت گیرد، مساله تمرکززدایی به بحث گرفته شود و روی تعدیل قانون اساسی در فرجام اجماع نظر صورت گیرد. ما صلح عادلانه و پایدار را وامدار مردم افغانستان هستیم.

نویسنده: احمد مسعود
مترجم: ضیا فروغ
منبع: نیویارک تایمز


این خبر را به اشتراک بگذارید
تگ ها:
مذاکرات صلح
مسعود
نظرات بینندگان:

>>>   شهید مسعود و قرزند برومند او احمد مسعود معضلهٔ افغانستان و راه حل مؤثر آن را دقیقاً شناسائی کرده اند. فیدرالیزم دیموکراتیک یگانه نظامی است که می تواند حقوق مساوی و عدالت اجتماعی-سیاسی را در افغانستان تأمین نماید.

متأسفانه آنانی که در حال حاضر سرنوشت سیاسی کشور را بطور غاصبانه در دست گرفته اند، فاقد درایت و شجاعت سیاسی-اخلاقی ای اند که بایست افغانستان را به سوی تحقق آرمان شهید مسعود رهنمون شوند. احمد مسعود، به حیث عضو نسل جوان و تازه فکر افغانستان، باید این رسالت را به عهده بگیرد و همفکران و همردیفان خود را در این راه رهنمائی نماید. ولی او باید در این راه سنجیده قدم بردارد و از تهور و تقبل ریسک بیجا که می تواند برای کشور بحران زا باشد، احتراز نماید.

داود

>>>   پسر کو ندارد نشان پدر
تو بیگانه خوانش مخوانش پسر

خداوند به همرایت.
راز ماندگاری قهرمان ملی در ساده زیستی و تقوی و ایمان و توکل به خدا و همراهی و مشورت مردم بود.
تسلیم هوا و هوس و خواست نفسانی نشد و بر سر ایمان و دین و عقیده و آرمان و عزت و خاک وطن معامله نکرد.

اینکه بار بار خواست آمریکا مبنی بر عملیات نیرو های آمریکائی از داخل خاک افغانستان را رد کرد از دور اندیشی اش بود چون میدانست که اختیار خاک و وطن را دست بیگانه دادن زلت و خواری دنیا و آخرت را نصیب ملت میکند چیزیکه فعلن واقع شده.

پس عزیز دل ها میراث دار قهرمان ملی !
پیش از هر چیز دیگر من حیث یک جوان مسلمان و فرزند مسعود در قدم اول تمام صفات نیک و پسندیده آن عزیز را از خود کن و اگر توان پا گذاردن بر نفس و شهوت و خواست های شیطانی را داری قدم در راه مسعود بزرگ بگذار که انشا الله هم خدا با تو خواهد بود و هم ملت، در غیر آن عزیز دلم نه خود را بیازار و نه ملت را .
تکیه بر بسیج جوانان افغانستان کن و از مشورت های پیران خردمند و مجاهدان کار کشته راه خدا بهره گیر و از هرکه در بند جیفه دنیا است بپرهیز.

آسمان دور و مگر راه بدان از تقوی است
چون به نفست پا گذاری ز آسمان بگذشته ئی
ورنه ای پور خردمند ، ای عزیز قلب من
هم به جائی ره نخواهی برد و هم خود خسته ئی

>>>   پدر ات احمدشاه مسعود، قهرمان ملی مى بود که در قدم اول با همرا ه هان طبيعى خود يعنى اقوام باستانى و هفرهنگى و زبانى يعنى هندوايرانى و تورانى يا خراسانى وحدت مى نمود و نه به اقوام افغان. بعوض که شانه به شانه با نوروزدوستان با کليه احزاب سياسى مطرح ، تاجکيکان ، اوزبيک و هزاره ها (هزاله ها ى گورگانى) متحد مى شد تا که مردم همه اقوام وى را قهرمان ملى مى کردند و نه يک "لويه جرگه" سنتى پشتونيستى. وى مرد بزرگ و همکاران فروخته اش بر حق اش خيانت کردند. دوستان اش مسوول ترور و بدنامى فرمانده مسعود شدند. دروازه دژ مستحکم وتسخيرناپذير پنجشير (پنجهیر) کهندژ
(کندوز) شدند. وى ميتوانيست در دوران مبارزات اقوام براى سيتيم فدارلى مبارزه مى کرد و نمى باسيت با گل بدين عليه هزاره و با پشتونان عليه غيرپشتونان. هر اقوام غير پشتون که سنگر خاکسرزمين خود مبارزه مى کرد با نظام مردم سالارى تولد دوباره با نام محنوس افغان و لغت وامى ستان پارسى زبانان ممکن نبود.
مسعود براى سيتيم فدارلى مبارزه کرد و همه دستاور اش به حاکمان پشتون شد افغان . نام از رهبران غير پشتون کام براى حاکمان پشتون:
پور احمد شاه!
بکوشيد که براى واحد فدرالى ات مبارزه کنيد. در زير بيرق افغان تو جاي ات تاجکستان است و هموطنان و همکاران ومتحدين قديمى ات خراسانى ات و نه پختتونخواه ى.
پور احمد شاه!
خداى ناخواسته خودت را ستون ڀنجم براى پشتون نکن!
-----
پنجهیر. لغت‌نامه دهخدا [ پ َ ] (اِخ ) بنجهیر. شهری است در نواحی بلخ . (انساب سمعانی در کلمه ٔ بنجهیری ). در حدودالعالم آمده است : بنجهیر و جاریابه دو شهر است و اندر وی معدن سیمست و رودی میان این هر دو شهر بگذرد و اندر حدود هندوستان افتد (چ تهران ص 62 و 20): شهری است بنواحی بلخ و در آن معدن سیم است و اهل آن اخلاطاند و در میان ایشان عصبیت است ... (معجم البلدان ). ابن بطوطه گوید این کلمه مرکب است از پنج بمعنی خمسه و هیر بمعنی کوه لکن شاید این لفظ مخفف پنج هیربذ باشد. رجوع به شاهداز ترجمان البلاغة شود. مستوفی در نزهةالقلوب (ص 155) گوید: پنجهیر از اقلیم چهارم است طولش از جزایر خالدات بب و عرض از خط استوا لوله . شهری وسط است و هوای خوش دارد. حاصلش غله و اندکی میوه باشد :
بکنغالگی رفته او پنجهیر
رمیده از او مرغک گرمسیر.
بوشکور.
گویند هفت مرد است در پنجهیربذ
زان هفت دو مسلمان و آن پنج هیربذ
من پنجهیر دیدم و آن پنج هیربذ
از پنجهیر بذ نشود پنجهیربذ.
(از ترجمان البلاغه ٔ راذویانی ).
لغت‌نامه دهخدا
پنجهر. [ پ َ ج َ ] (اِخ ) از اعمال کابل است . پنجهیر.
پنجهیری
لغت‌نامه دهخدا
پنجهیری . [ پ َ ] (اِخ ) بنجهیری . پنجهیری مکی (؟). نام شاعری است معروف منسوب به پنجهیر. (معجم البلدان یاقوت در کلمه ٔ پنجهیر). راذویانی بیت ذیل را در ترجمان البلاغه از پنجهیری مکی آورده است
فردوسی » شاهنامه » داستان دوازده رخ » داستان دوازده رخ
دگر طالقان شهر تا فاریاب
همیدون در بلخ تا اندر آب
دگر پنجهیر و در بامیان
سر مرز ایران و جای کیان
دگر گوزگانان فرخنده جای

>>>   احمد مسعود جوان تحصیلکرده است،ولی هنوز تجربه کافی زندگی را ندارد،مقاله فوق منسوب به وی که در نیویارک تایمز نشر شده نمیتواند نوشته وی باشد،زیرا وی در پهلوی نداشتن تجربه کافی،از بصیرت کافی،مهارت لازم برای تحلیل مسایل پیچیده سیاسی برخوردار نبوده، وقت درکاراست تا وی جامعه پیرامون خود وافراد واشخاص چهار اطراف خودرا خوب بشناسد،انوقت خواهد توانست تحلیل های به خوبی تحلیل هذا بنویسد،فعلن ما میپذریم که این نوشته چاپ شده در نیویارک تایمزازخامه کسی دگری است.از وی توقع هم برده نه میشودکه همچو مقاله باارزشی را نوشته کند، این به ان معنی خواهد بود،که از یک شخصی که جدیدن لایسنس کرولا را از ترافیک گرفته باشد،انتظارداشته باشیم که یک تیلر ۲۲ تیره باردار را در زمستان از سالنگ بگذراند، اینکار فعلن از عهده وی ساخته نیست،اما ۱۰ سال بعد که تجربه کافی پیدا کرد، قادر به اینکار خواهد شد.

>>>   تا زمانیکه تنها در مورد پنجشیر فکر کند و اگر طالبان وارد ولسوالی های بدخشان که به پنجشیر هم مرز است صایش بیرون شود و تمام فعالیت های خودش را به فیسبوک ختم کند به جای نمی رسد. اینها فقد پنجشیر را وطن خود فکر می کنند و دوست دارند. رهبری اینگونه نیست بید مانند آن بدخشانی یعنی عبدالطیف پدرام حساب هایش معلوم باشد. مسعود مرد بزرگی بود جایش بهشت ولی دیگران نه
قلندر

>>>   پوراحمدشاه مسعود از نظام فدرالى سخن نه گفته بلکه ازيک سيتم رياستى -صدارتى تقسیم قدرت میان کابل و ولایات (حتى نظام پارلمانى مرکزى که رييس جمهور هميشه پشتون و صدرعظمو ستانهاى کشور عدالت و انتخابات آزاد و پارلمان و خادمان ملت وزير ( خادم =Minister ) در هر واحد دولتى انتخابى باشد.
چيزى که احمد مسعود نگاريده به درازا کشيدن دولت وحاکميت پشتون است. حاکمان پشتون قدرت دارند .
مثلا پور ربانى اصلا يک انسان بى زبان است
و غير پشتونان نظام سياسى را ميراثى نسازند : مانند ربانى و مسعود و پور گرگانى باتور دوستم . پدران زباندار پوران شان بى زبان !

>>>   سلام.
احمد مسعود شخص روشن فکر وتحصیل یافته انگلیس است که از پول ملت وپول چور بیت المال توسط پدرش تحصیل کرده است .اگر مانند پدرش وهم کیشان پدرش دست بچور ،غارتگری.وویرانی بزند ازکار های ناروای پدرش عبرت بگیرد ،شخص مناسب است. در غیر آن وای برحال سر مایه داران وقصر های شان که ویرانی آن به دوران مسعود وربانی مبدل خواهدشد .
از کاپیسا باشنده کابل.

>>>   پسری قهرمان مولی حالا بیدار شده وحالا مزه وند را چشیده که پدر بک گوشه خر اسانی اش افغانستان را چور کرد و به پدر نامشروع خود تسلیم نمود مسعود یک بز دوپا بود که در جست و خیز تجربه کافی داشت ولی دیگر هیچ چیز از او ساخته نمی‌شود

>>>   اقای احمد مسعود هم مانند پدرش احمدشاه مسعود شهید قهرمان ملی کشور با تحصیلات عالی که دارد مانند پدر از خرد سیاسی عالی صادق در گفتار و کردار و وطندوستی و مردم دوستی کامل برخوردار است خداوند این گل بجا مانده یادگار قهرمان ملی کشور رادر حفظ خود داشته باشد تا مانند پدر شهید اش قهرمان ملی کشور خدمت گار مردمش امشاءالله که است مانند پدر بوی و نفرت تعصب قومی و زبانی ندارد در راه خوشبختی و ایتلای کشور اش فکر و ذهنش را مشغول کرده و کدام طمع قدرت خواهی را هم ندارد با خواندن مقاله اش من شخصا همراه با جمع دوستان خیلی خرسند گردیم که با بصیرت تمام پیرو به پدرش است و از لیاقت و درایت کافی برخوردار امید با رهنمود های خردمندانه اش ومشوره های نیک اش بتواند وفاق ملی را بوجود اورد و کشور را بسوی یک افغانستان متحد متفق و پیشرفته مترقی رهنمون گردد که انشاءالله چنین خواهد گردید .

>>>   قابل یاد آوری.
ازقهرمانی های مسعود شهید.
1 چور وحریق سرای شهزاده توسط آمر حوزه اول وقت.
2 چور وبغارت بردن مسکوکات فلزی فابریکه حربی توسط قمندان غلام محمد .در جوی شیر.
3 بغارت بردن مواد کوپونی از کدام های ارزاق.
4 بغارت بردن خانه های اهل هنود کارته پروان،دوکان سک در پلازا ، وسامان ولوازم دوائر دولتی. توسط آمر حوزه دوم یحی یا.
5 هنکام فرار از دست طالبان چور وبغارت بردن بانکها وچور بیز مرکزی وحریق نمودن آن،.
خلاص هزاران جنایت دیکر....

>>>   چقدر سخت است حسادت
چقدر سخت است حسودی
یک تعداد هموطنان نه خود کاری میکنند و نه هم توآن دیدن کار دیگران را دارند که به این میگویند حسادت و حسودی .
احمد مسعود دیدگاه خود را بیان کرد.
حال موافقت یا مخالفت حق افراد است اما یک تعداد
به جای ابراز دلایل موافقت یا مخالفت فقط ابراز حسادت میکنند که نشانی از مرض روانی است که فرد را دچار نا راحتی های روحی دوامدار میکند و بد تر از کرونا است.

>>>   اگر از پدر ش پیروی کند.خداوند به سر نوشت پدرش گرفتارش میکند.

>>>   زمانی خانم فرشته حضرتی خواهر زن ولی مسعود بانوشته های داکتر لطیف پدارام بنام خودش افاده فروشی میکرد ،ولی حالا پسر نو بالغ شهید مسعود جایش را گرفته است لطفن به لحاظ خدا از رهبر سازی مصنوعی بپرهیزید وفاجعه را ازین فاجعه بار تر نکنید
ع

>>>   سلام

هنوز نظام صدارتی در افغانستان کارا نیست ، نظام ریاستی تا زمان بر چیدن شدن جزایر قدرت که هنوز هم بر سینه مردم با استفاده از امکانات دوران جهاد پا گذاشته اند و شایسته سالاری به چالش کشیده است مطلوب و منظقی است.

تمرکز زدایی نظام حاکم بر خاسته از بی عدالتی و ظلم حکام محلی است که صدا مردم را در گلو خفه ساخته اند و نمونه آنها انتقال میراث پدر به پسر و ترس از محاسبه روز فردا است.

بگذارید که نظام شکل بگیرد و در چوکات قانون و مصالحت آمیز در تغییر آن اقدام شود.

دیگر زمان جنگ چریکی گذاشته است که ما از آن امتیاز و فخر نمایم ، مردم با گذشت زمان هوشیار و حال و گذشته را خوب تحلیل میدارند و جامعه جهانی با گذشت هر روز تلاش مینماید که حاکمان فاسد محلی را از سر راه مردم دور سازند و راه را برای یک نظام همه شمول هموار سازند.

ترس ما از آمدن طالب و معرفی مودل حکومت سازی دیگر خیلی نا وقت است فرصت ها و اعتماد ها از بین رفته است چه بخواهیم یا نخواهیم دیگر خواب شهزاده بودن را از سر خود دور سازیم. بهتر است افغانستان شمول فکر کنیم و بگذاریم چند زور فرزند غریبی که مزه شان شوکت را نه چشیده است از آن هم لذت ببرد.

دره یی

>>>   احمد جان چند نکته را کاملا میخواهی از کنجک حافظه ات تا ابد دور بیندازی کا ممکن است. اما انها را از تاریخ و حافظه مردم هرگز زدوده نمیتوانی:
همدستی چدر جنایتکارت با سیاف خونخوار در قتل عام خوفناک افشار؛
تربیت و پروراندن عبداله، فهیم، ضیا مسعو و ولی مسعود، قانونی، مسعود خلیلی، عطا محمد، حفیظ منصور و دهها خاین و قاتل دیگر که تا امروز ملت افغانستان از دست آنها آرامی ندارند؛
پنجشیری گرایی او در حاد ساختن نفاق قومی همانقدر شدید و خاینانه بود که پشتون بازی فاشیستهای پشتون؛
ساخت و پاخت او با وطنفروشان پرچمی ثابت نمود که پدرت برای غصب قدرت یا تحکیم آن از هیچ معامله ضد ملی با خاینترین افراد و گروهها رویگردان نبود؛
او مثل برهان الدین ربانی طالبان وحشی و مزدور را برادر دینی قبول داشت چنانچه با دست خالی و تنها به تگدی دیدار با آنها متوسل گردید که این خود غیر از غداری، از درک و شناخت نازل سیاسی «تیتوی افغانستان» (کثیف ترین توهین به تیتو) حکایت میکند؛
و حالا دیگر سنگ و چوب افغانستان هم آگاه اند که «قهرمان ملی» وابسته به سیا و رژیم ایران بود و همین ها این لقب کاذب را به وی دادند در حالی که هنوز از زخمهای مردم کابل در اثر نزاع قهرمان با برادر جهادی پلیدتر از خودش گلبدین حکمتیار خون فوران داشت؛
و بلاخره مگر این نوشته جنابتان در نیویارک تایمز غیر از این میگوید که:
پومپئیو، خلیلزاد، پنتاگون قربان تان میشم چرا تشنه لبان می گردید، اخر یار و پاسدار تان فرزند برومند قهرمان شما که در ایم آی سکس نیز تعلیمات دیده کمربسته برای جانشینی ع و غ در خدمتم. یکبار آزمایش شرط است؟
ایمل نویدی

>>>   کاملا نظریه خوب وتحلیل عالی نموده مشکلات سیاسی افغانستان را قامتت استوار وخداوند نگهدارت باد
فروتن کابل


مهلت ارسال نظر برای این مطلب تمام شده است



پربیننده ترین اخبار 48 ساعت گذشته
کليه حقوق محفوظ ميباشد.
نقل مطالب با ذکر منبع (شبکه اطلاع رسانی افغانستان) بلامانع است