دین را به متاع خرید و فروش مبدل ساخته اند
 
تاریخ انتشار:   ۰۹:۴۷    ۱۳۹۹/۲/۱۲ کد خبر: 163222 منبع: پرینت

هنوز یادم است که کودکی بودم، نه بیشتر از ۶ سال. ‌زمانی که نیاز شد مدتی را با مادر کلان‌ام که در پروان زندگی می‌کرد، بمانم.
رفتن از کابل به پروان و رهایی از بندِ اصول و قوانین‌ خانوادگی و هر چیز تنظیم شده، آرزوی همه‌ی ما بود. اما، رفتن به پروان شرایطی داشت، یکی از شرایط و خط سرخی که هیچ کس نمی‌توانست از آن عبور کند و سطحی بی‌انگارد خواندن درس و قران‌کریم بود. مادر‌کلانِ‌ دوست‌داشتنی‌ام که امروز دیگر با ما نیست، یک ابَر‌زن و یکی از قهرمانان به تمام معنی که در زندگی‌ام می‌شناسم‌اش( این که چرا او را ابَر‌زن خطاب می‌کنم در فرصتی خواهم نوشت ) هر روز، صبح وقت بدون استثنا حتی اگر جایی به مهمانی هم می‌رفتیم من را روانه‌ی مسجد می‌ساخت و مجبور به درس خواندن‌ام می‌کرد. باید بگویم که رسم معمول این بود که کودکان قبل از شامل شدن به مکتب باید به مسجد بروند تا درس دین را فرا گیرند و فکر می‌کنم که هنوز هم این رسم حاکم است و مسجد اولین مکانی است که کودکان تجربه‌ای فرا گرفتن درس و آموزش را از آنجا کسب می‌کنند.
برای من رفتن هر روز به مسجد با جمعی کودکان، مسیر سبز و دل‌انگیز را پیمودن، برگشتن دوباره با بازی‌های کودکانه، به یک خواب رویاییِ می‌ماند که به حقیقت پیوسته بود.

در روز اول رفتن‌ به مسجد خیلی هیجان‌زده بودم. با عشق و اشتیاق خاص قرآن‌شریف‌ام را برداشتم و دوان دوان رفتم به سوی مسجد. قبل ازین تجربه‌ای رفتن به مسجد را نداشتم. ولی در همان روز اول خواب رویایی‌ام به کابوس‌بد مبدل گردید و به همه‌ی اشتیاق‌ام خاک مالیده شد و به عنوان بدترین‌خاطره در ذهن‌ام عجین گردید.

به مجرد وارد شدنِ ما به مسجد، ملای مسجد با چوب دراز ِخار‌دارِ دو متریِ دست داشته‌ای خود ظاهر شد. و با هر بار تکان خوردن و حرف زدنِ کودکان دستان نحیف کودکان را با زدن چوب که انگار دستانِ نحیف کودکان دشمن سرسخت‌اش بوده باشد؛ و گره عقده‌های چندین ساله‌اش را می‌خواهد باز کند، استقبال می‌کرد. احساس بدی را که آن زمان کودکان داشتند نمی‌توانم بنویسم. از قضا من‌ هم از جمله‌ای همان کودکانی بودم که شدت دشمنی ملا را در همان روز اول حس کردم. همکاری من را با کودکی که در کنارم نشسته بود گمان بر حرف‌زدن و مزاحمت بُرد و دستانِ من را با چوب دست‌داشته‌اش به حدی کوبید گویی استخوان‌های دستم هر لحظه ممکن است زیر بریزد. اجازه بلند گریستن هم نبود. هر طوری شده باید دردات را تحمل و به درس خواندن‌ات ادامه دهی. اشک از چشمانم چون برکه‌ای آب جاری بود. هِق هِق کنان با دستان پُر از زخم و با چشمان پر از اشک به خانه برگشتم. ماجرای بعد آن که چی شد هم گفتنی‌ست و جالب ولی حالا فرصت نوشتن‌اش نیست. تلخ‌ترین روز و تلخ‌ترین خاطره‌ای زندگی‌ام آن روز رقم خورد. از آن روز به بعد تصمیم گرفتم بار دیگر پایم را به مسجد نگذارم.
نفرت‌ام زمانی بیشتر می‌شد وقتی می‌دیدم که روز ها مادر‌کلان‌ام با کمر خمیده و مو‌های سپید و تن لرزان و نفس‌زنان نان می‌پزید و بهترین غذا را برای ملای مسجد، در ازای درسِ خشونت باری که می‌داد، می‌فرستاد. و حتی امروز هم میانه‌ی تنگ و تاریکی با روحانیون/ ملاها دارم و آشفته خاطرام. و با دیدن عمل‌کرد‌های شان با گذشت هر زور رابطه‌مان تنگ‌تر و تاریک‌تر می‌شود.

باید بگویم احترام تعدادی از روحانیونی که معرفت‌‌اندیش اند، رسالت‌مندانه به مردم و جامعه دینی خدمت می‌کنند، پژوهش می‌کنند، می‌نویسند، حرفی برای نسلِ جدید به گفتن دارند حفظ است، چون استاد محمد محق و امثال آنها.
همچنان، تعدادی هم در گذشته بودند که اهل قلم و علم نامیده می‌شدند، چون‌که عامه‌ای مردم بهره‌ای از سواد نداشتند و با‌سواد‌ها همین‌ها بودند که در مدارس‌دینی درس می‌خواندند و تدریس می‌کردند و توشه‌ای از معرفت می‌اندوختند. آن‌زمان دانش و خدمتی را که این‌ها می‌کردند، شاید توقع عامه‌ی را برآورده می‌کرد. ولی توقعات و حاجت‌های نسل امروز تغییر کرده. امروز آنچه را که از ادرس دین از منبر‌ها و مساجد و یا در رساله‌ها در خور جامعه می‌دهند، هرگز قانع‌کننده نیست و نبوده ، از یک سو، همش تکرار مکررات است و سوی دیگر، بسیاری آن‌ها افراطیت دینی را هر روز فربه‌تر می‌سازند و بسیاری‌ها را بسوی افراطیت می‌کشانند.

این گروه کسانی اند که نه می‌توان روحانی بودن‌شان را از روی تقوا تعریف کرد نه از روی فقه و اصول و نه هم از روی کسوت و لباس. کسانی اند که نه از فضلی برخوردار اند، نه از سواد کافیِ دینی و نه هم از زهدی. از بی‌سوادی مردم سؤ استفاده کرده دین و ارزش‌‌‌های دینی را به هراج می‌گذارند. زیر نام تامین حاجات از راه دین و هدایت‌گری ارتزاق می‌کنند. که در حقیقت دین فروشی‌ است. آنی که خود را خادم دین می‌شمارد، نمی‌داند که هدایت‌گری به شرط مزد، پول و غذا خدمت به دین و هدایت‌گری نیست. کسانی که اهل قناعت نبوده، بر علاوه‌ی گرفتن معاش از بودجه‌ای دولت، پول از مردم جمع آوری کرده و سه وقت غذای‌شان را هم از مردم تهیه می‌کنند، چرا؟ بخاطر پنج وقت اذان و نمازی که می‌دهند و هدایت‌گریِ که می‌کنند؟ مگر این تقوا فروشی نیست؟

با قرائت‌های فاشیستی که این‌ها از دین ارایه می‌دارند، باورهای خشک و یک‌جانبه‌‌ و منحط خود را لباس تقدیس پوشانیده، در جامعه بین عوام مردم و حتی در دانشگاه‌ها ترویج افراطیت کرده- روندی که به شدت و خطرناک‌تر از پیش جریان دارد، کی تا حال توانسته بر این کژروی‌ها، برخورداری‌های ناروا و دین فروشانه‌شان انگشت اعتراض بنهد؟
کیست که بگوید که دیگر سخنان تکراری یکسانِ ملال‌آور شما خریدار ندارد و پاسخگوی نیاز نسل امروزی نیست، به جز عوامِ مردم که اسلام را به عاریت برده‌اند.
سخنانی که گویا کفر و ایمان در گرو آن ‌است و اندک پس و پیش رفتن نسبت به آنها آدمی را جهنمی خواهد کرد.

انسان را سر گیجه می‌گیرد وقتی به منطق عمل‌کردهای شان نظري می‌اندازی. در کجای دین می‌توانید بیابید که هر طوری شده حتی به خطر مرگ هزاران نفر، نماز را در جماعت باید ادا کرد!؟
مرتکب جرم و جنایت شدن، تهدید و ارعاب را میان مردم راه انداختن، مهم تر از همه برخورد های غیر انسانی با زنان داشتن و فتواهای میان‌تُهی دادن و خود را عقل کل دانستن، دستگاه قضا را نادیده گرفتن، قوانین را زیر پا نمودن و هزاران خودسری ها و فجایع دیگر. ولی تا چی زمانی باید این همه را تحمل کرد و چرا باید تحمل نمود؟ چرا همه خاموش‌اند ؟ باید دست به کار شد!
امروز اگر ویدا ساغری را در کابل زیر ریش رییس جمهور تهدید کرد و خانم رقیه را در هرات، فردا نوبت من و تو است. این‌ها باید بدانند که نه خانم رقیه تنها است و نه هم خانم ساغری و خوب است که ملا انصاری هم از خواب غفلت بیدار شود تا درک کند که او با نسل دیروز نه، بل با نسل امروز مقابل است.

ما اجاره نخواهیم داد که شخصیت‌های مثل این‌ها دین را به متاع خرید و فروش مبدل ساخته جامعه‌ی انسانی و نسل امروز را زیر نام دین به هلاکت بکشانند.
التماس بیداری و عمل‌کرد هوشیارانه‌ی نسل‌ِبیدار در برابر افراطیت و دین فروشان!

فريحه ايثار


این خبر را به اشتراک بگذارید
تگ ها:
دین
متاع
نظرات بینندگان:

>>>   Ja Vad
نمی خواهم شخصی قضاوت کنم، اما اگر بطور کلی بنویسم یکی افراط می کند و دیگر تفریط. بهترین راه و روش میانه روی است که هم با عقل انطباق دارد و هم با دنیا.

>>>   Vahid Wahedi
به شما موافق نیستم
آنچه اندیشه خانواده تان بود و از شما زمین و آسمان فرق دارد مه از نزدیک خانواده تان را آشنایی دارم بخصوص مرحوم استاد محسن خان جنت الواجب.
خط تان را بگیرید بخاطر ویدا ساغری چون آن از مولوی هرات کرده بیشتر بی حیا است

>>>   Mahtab Mahtab
بسیار منطقی و بجا تحلیل نمودید بانو ، به امید بیداری نسل نوین...

>>>   Enayat Abdul
کاملا دقیق فرمودید. لت خوردن ها چه بوسیله چوب و چه هم قفاق و پس گردنی را در مساجد همه تجربه کرده اند. اما کسی جرئت گفتن آنرا دارد و کسی هم روی ملحوظاتی پرده پوشی میکند. ....به امید بیداری نسل جدید.

>>>   Hussain Jafaree
قشنگ و همه جانبه
به امید روزی که نسل بیدار و آگاه مسوولانه گام بردارند و در راه زدودن افراط گرایی ها و تبعیض های جنسیتی مبارزه کنند

>>>   Mary Akrami
فريحه جان عزیز قلم ات رسا تر نازنین واقعا بسيار عالي تحریر کردید دستت درد نکنند. خداوند هدایت کنند تمام اشخاص مغرض و افراطی را که نام دین و اسلام را بد می‌کنند و خود در غندي خير می‌نشینند، خداوند رحم کنند سر همه مردم افغانستان و از دست ای جاهلان فروخته شده که دین را ببو ساختند تباه و بر باد کنند،

>>>   Farid Frotan Salangi
ویدا ساغری ....پنهانی ارگ بیش نیست
بخاطر این شیطان صفتان عیده وباور اسلامی خود را از دست ندهید ما همه بنده گان الله ،امت پیغمبر معظم ومقتدی عالمان دین هستیم فردا نزد الله پاسخ گو خواهیم بود ما بخاطر منافع دنیوی و این آن خلق نشدیم
یک بار سر به گریبان ببریم عمیقأ فکر کنیم که از کجا آمدیم وچرا و به کجا برخواهیم گشت
عقیده اسلامی قوی داشته باشیم

>>>   Nasreen Sultani
عالی نوشتی فریحه جان
همه با هم به حمایت از خواهران ما

>>>   Omid Sediqi
فریده جان !
خیلی قشنگ
ازین گونه نوشته ها و تحلیل های توام با جسارت،پیش ازین از نویسندگان ایرانی (که تعداد شان هم در ایران کم نیستند)میخواندم
الآن در افغانستان داریم
شمار تان زیاد بادا

>>>   Shinkai Karokhail
این شخص را قهرمان در نظر همفکرانش نباید جورکرد وی میخواهد قهرمان شود .مهم این است که زنان به سطح بلند خود آگاهی برسند و دین را خود شان بیاموزند که دیگر فکر نکنیم که هم چون آقایان بیشتر از میدانند و شاید راست میگویند در باره حقوق زنان.
حال آنکه اینها رسالت خود را ادا نکرده. فساد ،رشوه،قتل،غارت ،بچه بازی ... به اوج رسیده. باید هم جنسان خود را باخبر از دین عظیم اسلام بسازند. فرق حلال و حرام را براشان بگوید .این آقا خود مرید یکی از جنگ سالاران است که به پول بیت المال میلونر شده.پس بالای باور های خودش باید شک کرد

>>>   Sonia Ahmadi
قلم شما رسا باد. خیلی درست و بجا نوشتید. به نظر من هم باید تمام هموطنان ما به خصوص نسل جوان دست به دست هم داده و ازین نوع نفرک ها و طرز برخورد در یک جامعه فاصله بگیرند ، آنها را به طور جدی نکوهش کرده و اجازه ندهند که هر نفر با ریش و تفنگ بیاید و نفر های دیگر جامعه را بدینگونه تهدید کند. با این ملا ها و نفرک ها باید برخورد قانونی صورت بگیرد تا درس عبرت برای همه آنهایی شود که جامعه ما را اینگونه به جهالت و قهقرا کشانده اند.

>>>   صدیق الله شایان
گذرِ زمان چه خوب پرده از چهره های نفاق بر میدارد
سیاف که از دکان دینفروشی تقریبن چهاردهه بر گرده های مردم فقیر و بیسواد این وطن سوار شده است، اینک کم کم چهره اصلی اش نمایان میشود. آخ یادم نمیرود که قومای من در غوربند چه با شدّومدّ و لذت و اشتیاق از سیاف تعریف می‌کردند که چه یک عالم دین است. بیا از غصب صدهاجریب زمین‌دولتی گرفته تا فتواها برضایت ناتو و سعودی و تا جیب پر کردن از حقوق مردم گدا و مظلوم این وطن را از سیاف حساب بگیرید.

>>>   Selsela Naseri
اشتباه خانواده ها فرستادن کودک به مساجد است تا کله پوک،عقده یی وغیرسالم بار می آید .
ولی تو خوبه توانستی راه خودت را دریابی

>>>   Pooya Nassim
.....مثل ساغری یا مثل این روسپی ها اصلا قابل مقایسه با یک عالم بزرگ کشور توهین به خدا و رسول است زنیکه در تلویزیون بر ضد گفته خدا و رسول به یک زن ۴ شوهر را روا میداند چگونه انسان های مثل شما میاید از این .... ارگ دفاع میکند حیف است بخدا واقعا تاسف بار است .....و عالم بزرگی چنین مقایسه میشود

>>>   Zarina Zabul
ایثار عزیز
نوشته عالی و دقیق. ولی عزیزام گمان من بر این است که ما نبایستی در این پیکار و مقابله زنان، دستگاه حاکم و قوانین صاحب اعتبار در کشور و دستگاه تامین کننده آنرا از نظر دور بگذاریم و از آن فروگذاشت نمایم. هر شهرند این کشور حق دارد در برابر آسیب های این چنینی از مقامات حاکم کشور که مجری قوانین اند بخواهند از حقوق شهروندی شان و از حیات شان در برابر تهدید های این این افراد با بهترین شیوه حفاظت نمایند

>>>   حسیب الله عباد
اولتر ازهمه باید منخیث یک مسلمان حجاب اسلامی را رعایت کن باز انتقاد بالای دیگران کن درصورتیکه خودت وامثالت مانند ساغری امرخداوند را نقض،میکنید باز چطور بخود جرائت میدهید که بالای دیگران انتقاد کنیداول اصلاحات را ازخود اغاز کنید بدون شک کم وکاسنی های در مساجد افغانستان وجوددارد دراکثریت مساجد امام های اند که بهره کافی ازعلم دین ندارند

>>>   Romal Fahim
حمایت میکردم از آنچه نوشته‌یی فقط اگر علیه انصاری میبود، ویدا را از من بیشتر نمی‌شناسید و من منحیث یک انسان به او طلب هدایت میکنم با وجود که به مقدسات توهین میکند.

>>>   لیلما حمید ناتوان
واقعأ روز های درد ناکی را سپری کرده اید خواهر جان با خواندن سرگذشت شما ها موی بر بدن انسان راست میشود اما جای شکر اینست که به همه خانواده ما پدر خدا بیامرزم درس قران میداد وما هیچکدام به مسجد وملا نرفته ایم باز هم افرین به حوصله شما وهمقطاران تان

>>>   Bashir Ahmad Basit
انصاری و امثالهم شکمبارگان بیش نیستند،اینها به حد افراطی هستند که مثل ره گم کردهگان میمانند نمیدانند کجا روان هستند و منطق در درون شان از بین رفته و هاپول پرستی آیین اینها هستند در مقابل دنیا و پول ایمان خود را می فروشند.

>>>   Faizan Ahmad Kakar
راه مستقیم و بهتر همان راهی است که خداوند و پیامبرش هم بر مردان و هم بر زنان نشان داده است. اگر مرد وزن همان مسیر را تعقیب کند فکر نکنم مشکلی به میان آید، و نیاز به اینقدر تفاصیل و تو بگو و من بگو هم نخواهد بود.

>>>   Reza Meysam
سخنان و گفتار مولوی انصاری هیچ جایگاه قانونی و شرعی ندارد و بیش از انکه باعث خیر باشد ، شر آن بیشتر است، اما کاش خانم ساغری نیز کمی بر سخنان و گفتارش متوجه میبود.
اگر چه آزادی بیان است اما آزادی دهان نیست. احترام به عقاید و مقدسات مردم کار عقلایی است که خانم ساغری باید متوجه ان باشد.
به هر تقدیر کار هیچکدام این دو نفر قابل دفاع نیست.

>>>   فریحه جان!
ایکاش آن ملا آنروز خشن نمیبود یا ایکاش خودت فردا و پس فردا هایش را هم مسجد میرفتی چون
کمی آزار ملا مثل مرچ است
که بی مرچ کی بود شوربای پروان

وقتی شوربای چاریکاری میخوری در اولین لقمه میخواهی که فرار کنی مگر با قورت دادن و کمی آب نوشیدن باز لقمه دیگر می گیری و باز تکرار همان قصه و یگان بار هم که هوس سلاته میکنی کارت بد تر از شوربا میشود مگر در نهایت کیف میکنی و باز هم هوس شوربای چاریکار.

مگر تجربه من متفاوت تر است.
من هم حد اقل چندین سال به خصوص زمستان ها چه در کابل و چه در ولایت به مسجد میرفتم و گاهی ملا یک خیمچه دراز میداشت مگر یادم نمی آید که به دست کسی زده باشد هرچند که گاهی برای انظباط و بچه ترسانک خیمچه را بر فرش مسجد می کوبید.

به هر حال الفبای دین را آنجا آموختم و تربیت دینی را فرا گرفتم و زبان فارسی را روان آموختم مگر ایکاش یک سیستم منظم وجود میداشت که باقی ضروریات را در مکتب می آموختم مگر با تاسف که در مکتب خانم معلم که قرآن تدریس میکرد فکر نکنم مسلکی بوده باشد و حال که فکر میکنم گاهی شک میکنم که در روز هایی که نباید تدریس میکرد هم باید حضور می یافت و بعد در مکتب ثانوی همین گونه و بعد عربی که حال میدانم فقط کمی گرامر بود نه اصل زبان و بعد دنیات و تفسیر و در نهایت با فراغت از مکتب چیزی را که نیاموختم دیانت بود و چیز هایی را که آموختم اکثرش در کار نبود.
اما در قسمت ملا مجیب بیچاره.
این فرد مامور است تا در جنگ نیابتی بین ایران و سعودی به نفع سعودی عمل کند.
چون سعودی تمویل کننده غنی است پس بی خیال غنی هر حماقت که دلش بخواهد میکند .
غنی که وقتی منافعش باشد خود را در چنگک قانون اساسی می آویزد در این قسمت نه قانون اساسی که حتی قانون عام انسانی را هم در نظر نمیگیرد.
ملا مجیب چرا بر علیه کرونا است چون میداند قبول واقعیت کرونا یعنی از دست دادن تریبیون تبلیغ افراطیت و ناکامی در امر ماموریت و از دست دادن منافع شکم.
وقتی والی هرات لب به انتقاد گشود ملا مجیب چند مقتدی بی خبر از دین و دنیا را روانه دروازه ولایت کرد تا طلب نان کنند و از ناخن افگار والی بگیرند و غنی با توزیع ۵ نان خشک در کابل وعده سر خرمن میدهد و نوید آسایش بعد کرونا.
اینجا باید هدف تیر زنان و مردان مثل ویدا و امثالهم دکانداران دین باشد نه اصل دین.و فشار آوردن بر ارگ و ارگیان تا به جای دسیسه سازی برای معترضین سیاسی جلو دکانداران اجیر شده را از آدرس دین بگیرد.
ملا مجیب از بی برنامگی ارگ در مهار بحران سیاسی و کرونا به نفع ماموریت خودش استفاده میکند .
ارگ چون ملت را با خود ندارد میترسد که با از دست دادن ملا مجیب ها و ملا خداداد ها شاید حد اقل سنگ پلک های مردمی را هم از دست بدهد.
به هر حال هرچه آگاهی دهی بهتر و بیشتر صورت بگیرد مردم توان تصمیم گیری مستقل را پیدا میکنند و ملا مجیب ها پایه های مردمی را از دست میدهند.

و در نهایت گاهی سری به چاریکار بزن و از شوربایش لذت ببر و یکی دو لقمه هم از جانب ما نوش جان کن
و با خدا باش و با هزار گروه آشنا.

>>>   استاد محمد محققی که شما از آن بحیث استاد یاد نمودید . بقول خودشان ایشان هیچ وقت مکتب ومدرسه ای را ندیده اند شغل ایشان چوپانی (گاو چرانی بوده است.
صبا

>>>   نوشته نهایت زیبا و پر محتوا. قلم تان رسا باد خواهر عزیز. کسانیکه زیر نام اسلام از جواسیس و جاهلانی همچو نجیب هراتی دفاع مینمایند، همان .. موسی هستند که هیچ زمان اصلاح نگردیده و از بدبختی های که این ملاچه ها طی سالیان متمادی، بخصوص چهل سال اخیر، بالای ملت و کشور آورده اند، درک پند نگرفته و متاسفانه هنوز هم فریب گفته های این اراذل را میخورند. ناگفته نماند که کردار و شخصیت خانم ساغری نیز به هیچ وجه قابل تائید نیست.

>>>   میگوینددنیای طفلی بی غم ودرد سر است درحالیکه اصلا اینگونه نیست ، زمانیکه نزد ملای قریه خود همراه دیگر هم سن وسال خود از الف ب شروع کردم تا زمان شمل شدن به مکتب انواع مشکلات را احساس کردم مثلا وقتی بعد از نماز ظهر زمستانها به مسجد مسرفتیم ونماز گذاران به نسبت بیکاری درایام زمستان بعداز ختم نماز همانجا نشسته ومصروف قصه کردن ازینطرف وآنطرف بودند وملاکه مصروف درس بود یکی را توصیف میکرد که فلانی جتی از درس پیش است یک ورق بیشتر از دیگران خواهنده است این خودش برای من که آنگون نبودم وصرف درس عادی را تعقیب میکردم یک نوع حقارت واحساس دلتنگی از روی حسادت بود ، یا اینکه وقتی کلانتر شدعه بودیم یکی از هم سن های ما بجای ملا اذان عصر سا شام را می گفت ، این از همه بدتر برای من بود که جرئت تاذان گفتن را نداشتم ووقتی بدتر میشد که درخانه کسی نام یکی از هم سن های مرا گرفته می گفت :
بچه فلانی اذان گفت ،امثال این ها هرکدامش نوع درد سر ومشکلی برای من بود

>>>   آنقدر عــــــــالــــــم که درافغانستان است نه در امریکاست ونه دراروپا ، اما تفاوت بین عالم ما وعالم اروپا آنست که عالم ما بجز چند کلمه عربی دیگر هیچ چیز نمیداند ، نه از علوم عصری میداند نه از علوم طبعی ، وحتی درمقابل آن حساسیت دارند

>>>   ملا انصاری در مورد تشویق مردم در مسجد جهت نماز خوانی انهم در شرایط که مرض کرونا در کشور ما در حال دوران است بنظر مه خلاف دستورات اسلامیست اسلام هیچگاه نگفته که بخاطر ادای نماز جماعت جان خود و دیگران را به تحلکه بیندازید از دیگر اعمل و گفتار ملا انصاری میگذریم باشد که گپ به دیالوگ کشانده نشود خداوند از همه کار و اعمال ما دانا و بینا است .

>>>   خواهرعزیز خانم ایثار سلام برشما،
بنده نوشته شما را مطالعه نمودم شما از واقعیتهای جامعه ای پرده برداشته اید که همه موضوعات ان به خشونت و افراطیت پیوند دارد.
قبل از اینکه در مورد صحبتهای شما قضاوت کنم دو نقطه اساسی را مختصرا خدمت مینوسم:

1-ملا امام،عالم،طلاب مدرسه و غیره کسانیکه خود را معلم و یا اموزگار امور دینی میدانند یکسان نیستند ومهمتر از همه اینکه اعمال اینگونه اشخاص به متون اصیل اسلامی هیچگونه تغییر و تأثیر را ببار آورده نمیتواند. در متون اسلامی در قران کریم و سنت مطهر پیامبر بزرگ اسلام اساسی ترین موضوع اخلاق است چنانچه الله متعال میفرمایند:( و انک لعلی خلق عظیم) و پیامبر بزرگ اسلام نیز میفرمایند:(انمابعثتم لاتمم مکارم الاخلاق) من بخاطر تکمیل نمودن،تقدیم نمودن،ارایه نمودن و تمثیل نمودن اخلاق مبعوث شده ام یعنی رسالت انحضرت اموزش اخلاق قرانی است. در قران کریم انسان دارای کرامت،عزت،حرمت،وقار،حیثیت،حقوق،واجبات،مکلفیتها و اخلاق مداری خلق شده است.در دین مبین اسلام لت و کوب نمودن،توهین و تحقیر کردن،تهمت بستن،غیبت کردن و غیره موضوعات که موجب ضررهای جسمی و معنوی برای دیگر انسانها میگردد حرام مطلق میباشد.

2-ملا امامان،علماء و طبقه حوزه دینی در خیانت های بزرگ ملی دست نداشته اند. بگونه مثال: عاملین کودتای ثور، تره کی،امین،کارمل و داکتر نجیب همه غیر عالم بودند.در جنگهای میان مجاهدین احزاب که باهم جنگیدند از طرف علما رهبری نمیگردید بلکه اکثریت طبقه سیاسیون بودند. گروه طالبان هیچ نوع پیوند به ارزشهای دینی ندارند،این گروه عساکر مخفی کشور همسایه بخاطر تسخیر و تخریب افغانستان گماشته شده اند و حامیان انها دین را وسیله ساخته اند، به همین خاطر است که علمای برجسته افغانستان از اینها حمایت نکردند بلکه اکثریت رهبران طالبان مردمان گم نام و از طبقه مجهول و مبهم جامعه تشکیل شده اند اینها هیچگاهی به چیلنجهای علمای افغانستان و علمای جهان اسلام پاسخ ارایه نکرده اند وهمچنان نمیتوانند زیرا تمامی فعالیتهای اینها برضد اسلام و متون اسلامی قرار دارد، و غیر اسلام جنگ خود را توجیه کرده نمیتواند.

پاسخ به تشویش خودت باید بنگارم که لت وکوب کردن،بی حرمتی به طبقه اطفال،اناث،بی بضاعت،فقیر و بیچاره جزء از فرهنگ ما قلمداد میگردد. کمونستان زمانیکه قدرت را گرفتند فورا به قتل مردم و زنده بگور کردن و ناخن کشیدن اغاز نمودند،تعدادی از مجاهدین که تعدادی شان بسیار اندک اند نیز به قتل بیگناهان اغاز نمودند.طالبان به قتل عام و سیاست سوخته، چشمه ها و باغها را سوختاندن اغاز به فعالیت نمودند. حکومت کرزی قبل از اینکه از کمکهای جامعه استفاده نماید و یک افغانستان مرفه بسازد تا مردم دارای امکانات بهداشتی و زندگی معیاری باشند به موضوعات قومی پرداختند، باتبانی با طالبان به قتل زعمات های دیگر اقوام پرداختند. غنی همزمان تمامی قدرت افغانستان را چه اقتصادی،مالی،سیاسی،اجتماعی،معنوی و فرهنگی بود فقط و فقط به یک طبقه فاشت، دزد،رهزن،اختلاسگر و فریبکار و نفاق انداز که از دو ولایت است سپرد(اتمر،مسلمیار،کشاف،ریس سترمحکمه،لوی سارنوال،فضلی،روسای بانکها و دیگر همه منابع عایداتی مملکت بدوش یک مشت خاینین لغمان و ننگرهار قرار دارد) بخاطریکه غنی در انتخابات از ننگرهار 250 هزار رای جعلی و یک لک رای از کنر توسط این افراد بدست اورد، در حالیکه غنی یک شخص تحصیل یافته و استاد دانشگاه در امریکا بوده است، بنا خواهر عزیزم زمانیکه ما مردم با این گونه مشکلات مواجه باشیم،رهبران ما اینگون عمل نمایند و تاریخ ما همه جعل و دروغ باشد چرا از ملاامامان گیله داری یعنی قضیه شتر است که گفتند:چرا کردنت کج است گفت؛ کجایم درست است. خلاصه اینکه افغانستان به تحول بنیادی و اساسی ضرورت دارد ولی با موجودیت اتمر و مسلمیار هیچگاهی به این توقع نباشید.
بااحترام

لالی احرار

>>>   خداوند همان رحمتش را شامل حال ملا انصاری هم بسازد

>>>   تجارت دین.
اری!
وقتی مردم میبینند چه تجارت پرمنفعت وبیخطراست پس چرا نی؟
ملاعاقل

>>>   نان جو را بهانه نكن !
تا صنف شش در مكتب شيرپور درس خواندم. از صنف هفتم به بعد در ليسه زرغونه درس خواندم. اى دو صد رحمت به زدن و لت كردن ! خانم مدير دختر هاى بيچاره را موى كَنَك ميكرد والله بالله تالله.
همان خانم مديرى كه به اصطلاح آن روز عصرى و به گفته مادر كلان خدا بيامرزم بى چادر و بى تنبان بود. زدن و تنبيه بدنى آن روز ها جزء برنامه تعليم و تربيه بود.
شهرنو رو به روى مسجد حاجى يعقوب زندگى ميكرديم. ملايى همسايه ى ما بود كه سگ اش بر بسيارى از تكنوكرات ها و دموكرات ها و كمونيست ها شرف داشت. مادرم ميگويد زن ملا پنجمين دختر خود را به دنيا آورده بود. وقتى براى تبريك قدم نو رسيده به خانه ملا رفتم، ملا روى حويلى مشغول شستن لباس هاى زن و دخترانش بود. ملا خودش از خانم هاى مهمان پذيرايى كرده بود چون خانمش در حال استراحت بود. در همان زمان همسايه يى داشتيم كه زن و شوهر با سواد و تحصيل كرده اتحاد جماهير شوروى بودند و صاحب دو دختر. زن كه يك پايش مسكو بود و يك پايش كابل البته براى ادامه تحصيل بسيار نگران و دل شكسته و زير فشار طعنه تحقير هاى شوهرش بود چون بچه ( پسر ) نداشت !
يك زمانى هم در مكرويان سوم زندگى ميكرديم و طبق معمول مكرويان ها حق مسلم رفقاى خلقى و پر چمى و صد البته روشنفكر بود. كم نبودند رفقاى روشنفكر دو زنه و حتى سه چهار زنه كه زنان را در مرغدانى هاى مكرويان جاى داده بودند.
مادر كلانم خدا بيامرز زن با سوادى بود. قرآن را با رعايت قواعد تجويد و ترتيل مى خواند. ديوان حافظ و چهار كتاب عطار داشت. بسيارى از رباعيات خواجه عبد الله انصارى را از بر بود. سيد جمال الدين افغانى و علامه اقبال لاهورى را به خوبى مى شناخت اما چادرى دار بود.
يادش بخير آن روزها دوازده سيزده ساله بودم كه با مادر كلانم رفته بوديم براى خريد. از جمله يك دسته جارو خريده بوديم. در راه برگشت سوار ملى بس شديم. جارو كه در دست من بود خورد به بند پاى يك دختر خانم دانشگاهى يا به اصطلاح آن روز فاكولته اى. دخترك با نگرانى و اضطراب از من خواست كه يك تار از جارو را كَنده كنم چون در فرهنگ عاميانه ى ما خوردن جارو به بند پاى يعنى فلاكت و بد بختى ! مادر كلانم با مهربانى گفت : دختر جانم نترس اين گپ ها خرافات است.
هيچ خبر دارى جناب ژان ژاك روسو نويسنده كتاب ( اميل ) فرزند خود را به پرورشگاه فرستاد بود چون او را مانع آزادى هاى ميدانست ؟
هيچ خبر دارى زنان ملت هاى از ما بهتران هنوز هم هويت مستقل ندارند مثل هيلارى كلينتون ، ميشيل اوباما و ... ؟
هيچ خبر دارى خدا را در امريكا و اروپا با ضمير سوم شخص مذكر صدا مى زنند ؟ God he help me
هيچ خبر دارى مقياس و معيار شمارش انسان در نزد مدافعان تساوى و برابرى هنوز هم كه هنوز است نرينه و مذكر است ؟ Man kind ,mancave , man made
هيچ خبر دارى كه مرحوم احمد ظاهر جان چند تا زن داشت ؟
هيچ خبر دارى كه نسل با سواد فعلى ، فارسى خواندن و فارسى نوشتن خود را مديون و مرهون ملا يى به نام قارى عبدالله است ؟
يك قطره آب به خانه مورچه افتاد ، گفت واى دنيا را آب برد.
با احترام
خاله چادرى دار

>>>   ملا با چوب ميزد و معلم با خط كش !
راستى قلم هايى را كه معلم لاى انگشتانت مى گذاشت و فشار ميداد ، يادت هست ؟
دخترك پروانى !
تو معلم ناديده هستى يا ما را معلم ناديده خيال كردى ؟

>>>   اگر قرار باشد مسايل اجتماعى و تربيتى را از روى عقده و با عقده مندى تجزيه و تحليل كنيم حتى عزيز ترين و مقدس ترين كسان ما هم كه والدين ما هستند زير سوال ميروند چون نه ملاى ما ملا است و نه روشنفكر ما روشنفكر.
در شهر ما مزار شريف خانم با سوادى بود كه شوهرش پزشك و خودش قابله بود. بخاطر نزاكت نامش را نمى نويسم كه مزارى ها و شايد كل بلخ و جوزجان و سرپل او را ميشناسند. اين خانم قابله اگر زنى را به دختر ولادت ميداد مثلا ده هزار افغانى ميگرفت و اگر زن ديگرى را به پسر ولادت ميداد بيست هزار افغانى ميگرفت. اين كار مرا كه آن روز ها نوجوانى بيش نبودم بسيار خرد و تحقير ميكرد. اگر آن ملاى پروانى كه راست گفته باشى با چوب بر دست تو ميزد ، اين خانم مكتب رفته و دانشگاه ديده بر روح و روان من شلاق ميزد.
ما مردم بسيار عقده اى شده ايم از دست خلق و پرچم ، ملا و مجاهد ، طالب و داعش ، امريكا و ناتو و رولا و بى بى گل.
به هر حال آدم عقده اى مثل آتش زير خاكستر خطرناك است. شعله ور كردن عقده ها و تازه كردن داغ حقارت هيچ دردى را درمان نميكند.
پس بيا يك كمى از قارى عبدالله بنويس كه براى نكو داشت نگهدارى فرهنگ و ادب فارسى درى به اندازه فردوسى زحمت كشيد. همان قارى و ملا يى كه ملك الشعراى ايران محمد تقى بهار در وصف او مى نويسد؛
كفش بردارى كنم در محضر قارى اگر // به كه در ايران فروغى جا دهد در بر سر مرا
يك كمى از سيد جمال الدين افغانى بنويس كه در اوج مدرنيته و تكنولوجى ، ارنست رنان فيلسوف مغرور فرانسوى را به تحسين و تعجب وا ميدارد.
از شوخ طبعى و لطيفه گويى هاى ملا صاحب نصر الدين بنويس. از جذابيت و دلبرى هاى ملا محمد جان هراتى بنويس. از دوبيتى هاى شاه كوكو جان قندهارى بنويس. ملا مجيب با تمام خود سرى هايى كه دارد ، اميد و توكل را به مريدانش تلقين ميكند اما روشنفكر نما هايى چون تو غير از عقده و حقارت و افسردگى و فرهنگ ستيزى و هنجار شكنى و دين گريزى ، چيزى براى گفتن نداريد.
بايد بدانى كه خوب هم ميدانى ؛ مسجد و درس قرآن و ملا به گفته خودت خط سرخ ما ملت است. شف بگويى ميدانيم كه شفتالو ميخواهى !
شفتالو مثل خربزه حساسيت زا است بخصوص اگر از نوع peach باشد.
شيما بلخى

>>>   يكى دو روز ميشد پيرزنى كه هميشه خاكروبه بر سر و روى پيامبر خدا مى ريخت ، ناپديد شده بود. پيامبر با خبر شد كه پيرزن بيمار شده است و با مهربانى به عيادت او رفت. همان پيامبرى كه ميگفت : كافر خوش اخلاق بر مومن بد اخلاق شرف دارد.
آن ملاى پروانى به شيوه پدران خود عمل كرده است نه به سنت پيامبر اسلام.
و اما تو دختر روشنفكر تاجيك ، وارث تمدن پنجهزار ساله !
هيچ خبر دارى كه جمشيد چندين بار با خواهرش جَمَك خَويدوده بنمود؟
هيچ خبر دارى كه زيبايى پرستى جمك به حدى رسيده بود كه دو فرزند زشت روى خود را به نام هاى ميرك و زيانك از خود ، دور كرده و رانده بود ؟
هيچ خبر دارى كه آب و باد و خاك و آتش چهار عنصر مقدس در آيين زردشتى بود ؛ ايرانيان غسل نميكردند چون آب آلوده ميشد ؟
هيچ خبر دارى كه در سرزمين پارس و در آريانا هنگام وضو اعراب مسلمان مسواك ميزدند ، پارسيان و آرياييان با ترس به همديگر مى گفتند: واى اعراب دندان هاى خود را تيز ميكنند تا ما را بخورند ؟
اكه ملا از ولايت سرپل


مهلت ارسال نظر برای این مطلب تمام شده است



پربیننده ترین اخبار 48 ساعت گذشته
کليه حقوق محفوظ ميباشد.
نقل مطالب با ذکر منبع (شبکه اطلاع رسانی افغانستان) بلامانع است