جایگزینی جنرال جوزوف دانفورد به جای خلیلزاد، در اوضاع و احوال و شرایط تغییر کرده که ترامپ با خرج کم از طریق پنتاگون بلک واتر طالبان را وارد فصل جدیدی بازی های سیاسی کرده است که مخالفان را در افغانستان سرکوب کند، تلاش است برای جبران شکست سیاست استراتژیک امریکا در جنوب آسیا. جنرال دانفورد مردنظامی وسیاسی وآگاه به عمق استراتیژی سیاست دفاعی آسیایی امریکا درجنوب آسیا است.هنگامیکه درجون 2010، جنرال کریستال فرمانده عمومی نیروهای امریکا و ناتو در افغانستان، باراک اوباما و جو بایدن را در محضر نظامیان امریکایی و ناتو متهم به توطئه علیه خود نمودکه آنها قصد جنگ و شکست دادن طالبان را ندارند و ما را این آورده اند که در زمین شوره زار گندم بکاریم، بارک اوباما فوراً جنرال کریستال را به قصر سفید احضار کرد و استفعا نامه اش را بدست اش داد و فرمان تقرر جنرال جوزف دانفورد به حیث فرمانده کل قوا امریکا و ناتو در افغانستان را صادر کرد.

جنرال دانفوذ به عمق سیاست استراتژیک امریکا در افغانستان آگاه است و به راز و رمز سیاست سازشنامه ترامپ با پاکستان واقف و باخبر از پیمان پنتاگون با بلک واتر طالبانی است. ترامپ، برای جبران شکست سیاست استراتژیک امریکا در افغانستان، جنرال دانفوذ را جایگزین خلیلزاد کرده است. جنرال دانفوذ در زمان بارک اوباما از استراتژی جنگ تهاجمی جنرال کریستال که از سال 2009، برای پاکسازی جنوب غرب و جنوب و شرق افغانستان براه انداخته بود، عقب نشینی کرد. سیاست تعادل در جنگ با طالبان را در یک جنگ زرگری دفاعی با طالبان در دستور کارزارها قرار داد.

البته، جایگزینی جنرال دانفورد به عوض خلیلزاد، تفاوت بزرگی به وجود نمی آورد. جبران شکست استراتژی امریکا در افغانستان با تغییر مهره ها ناممکن است. امریکا، در میدان افغانستان با مخالفت های چندجانبه کشورهای قدرتمند منطقه و همچنان با مخالفت عام مردم افغانستان مواجه است. ضدیت با سیاست های امپریالیستی امریکا در افغانستان عام است. قسمی که ضدیت با طالبان که اکنون نقش بلک واتر امریکایی را در سرکوب مردم افغانستان بازی می کند، یک ضدیت عمومی است.

جنرال دانفورد در میدان فتح ناشدنی افغانستان با تضادهای چندجانبه داخلی و خارجی قضیه سیاسی جنگ دوقطبی افغانستان گیر افتاده است که قادر به حل تضادها به وسیله ماشین جنگی بلک واتر طالبانی نیست. ماموریت دانفورد مانند خلیلزاد سرانجام اش شکست استراتژیک امریکا در افغانستان است. تضاد عمده در بعُد داخلی قضیه سیاسی افغانستان تضاد ملی است. این تضاد در بستر تاریخ اجتماعی و فرهنگی و سیاسی افغانستان ریشه دارد که در چهل سال اخیر به صورت های متفاوت مضمون اصلی تمام کشمکش های خونین سیاسی است که تا امروزه ادامه دارد. مساله ملی در حکومت های افغانستان به شمول حلق و پرچم و حکومت مجاهدین و طالبان و حکومت های کرزی و غنی قوم گرا حل ناشده باقی مانده است. اشرف غنی با سیاست های ضد ملی قوم گرایانه به مساله ملی به شدت دامن زده است که بحران سیاسی و ضدیت عمومی را علیه ارگ و امریکا در افغانستان آورده است.

شرط بقا و ماندگاری افغانستان مقاومت ضد امپریالیستی است. تنها مقاومت و ایستادگی و پایداری مردم است که ضامن نجات و سرفرازی کشور است. تجربه سیاسی و تاریخی نشان داده است که حق تعیین سرنوشت ملت ها بدست خودشان، از میله تفنگ بیرون می شود.

محمد صدیقی

>>>   برار قلم از تو ره کسی دیگه شیطو ساخته
اول خو امریکا که سر اوغو امله کد ازبک تاجک هزره کلشی بلکواتر شودن سر اوغو .
باد از 18سال سر امریکا واز شود که قی مردکای بی سر و کون گریفتاره کلشی میثل آروسکای بیکاره چیز نموفامه .
هر کار که کدن غلت بود اویشی ره خیره خرابی کلوی شی گپ ام نموفامیدن میثل خوردپای عقیل داشتند .
آلی برار جانی ای مردوما ره زور دده که از ما میثل کنچنی استیفاده کد قی کسی دیگه طوی مونه .
بیرارای از مو بورید قلم ایرانی خوره بان حال واطن بسیار رنج دره بریش کار کو که صبا روز شرمنده عکسی خود تشی.

مهلت ارسال نظر برای این مطلب تمام شده است