تاریخ انتشار: ۲۰:۳۲ ۱۳۹۹/۲/۲۰ | کد خبر: 163333 | منبع: | پرینت |
بازی بُرد برد یا بازی فریب و فریبکاری، یکطرف زرنگ در یک بازی مهم سیاسی؟
نه! بازی بُرد بُرد نیست، بازی فریب و فریبکاری است که یکطرف معامله با هوشیاری تمام میخواهد تا از وضعیت کنونی بیرون شود و مشروعیت را بدست آورد و سپس یکی یکی طرف ها را با پرونده های جرمی و جنایی شان که در زیر میز خودش دارد به زندان های خانگی و یا زندان های دیگر ببرد یا دست کم به خودش مطیع سازد و یاهم به تبعید بفرستد و بالآخره به زندان قبر فرستادن شان هم بدور از امکان نیست.
آنهایی که بارها فریب خورده اند، باز هم فریب میخورند و چندی پس باز سرشکسته و پریشان فریاد و ناله های سیاسی سر میدهند و آن وقت نه نزد حریف و نه نزد مردم و نه هم نزد باداران خارجی شان آبرو دارند.
بروید شما آنهایی هستید که بخاطر پول، چوکی و ماموریت زیر دستی، دولت و همه قدرت را یکجا به یک دَو در قمار سیاسی باختید و رایگان به حریف سپردید.
همه خواب و خیال بود ! حیف به زحمت ها و قربانی های بی دریغ توده های سربکف جامعه که خوش باورانه در پی پیروزی و انتظار تامین عدالت بودند.
دیر یا زود معامله نامه تان به مسخره گرفته میشود و بازهم فقط یک شاه مار است که همه کور بقه های لوپن و ترسو و بی اراده را می بلعد و به اصطلاح عام قصه شان مفت می سازد.
شنبه ۲۰ثور سال ۱۳۹۹.خورشیدی
بها بقایی
>>> کسی که از گذشته پند نگرفته باشد بازهم فریب قاصدان شیان و وعده های فریبنده و تکراری را از نظر دور کرده بازهم فریب و نیرنگ دشمن را نادیده گرفته و دلخوش به وعده های تو خالی و فریبنده کرده بفردا که مانند گذشته شکایت اش از کمرسی ها خلاف تعهد نامه بلند گرد که میگردد واعا که دیگر روی بطرف مردم که تا پای جان بهاینها همراه بود کرده نمیتوانند که در پهلوی شان ایتاه گی کنند و مردم هم دیگر حاضر نخواهند بود که انها را کمک و یاری رسانند .
>>> آقای بقایی!
طرح شما چیست؟
در این شرایط کرونا و فقر و یورش طالب و عجله خروج آمریکا و قطع کمک ها از نظر شما تیم ثبات چگونه میتوانست که ایستادگی کند؟
آیا شخص شما و فرزندان تان آماده فداکاری و کشته شدن در خط اول اعتراضات هستید؟
از گپ های کلان که بگذریم
در این وضعیت بحرانی و فقر و رمضان و کرونا ، شخص شما تا حال چند فامیل بی بضاعت را زیر پوشش گرفته اید ؟
راه انداختن بحران بسیار ساده است ، اما مدیریت مالی و لجستیکی و امنیتی و تداوم زمانی و در نهایت ایستادگی تا رسیدن به هدف و حفظ یک پارچگی جزایر به هم پیوسته تشکیل دهنده جناح معترض از نظر شما آیا ممکن است؟
اگر بلی چگونه؟
طرح تان را شریک بسازید.
>>> از آدرسهای زیادی علیه داکتر عبدالله این روزها نقد وارد میشود. بیشتر این نقدها اتفاقاً وارد است.موضوع اصلی و محوری تمام نقدهایی که بر داکتر عبدالله مطرح میشود این پرسش است: چرا میخواهی با غنی در قدرت شریک باشی!
اما به یک آدرس باید گفت که شما صلاحیت نقد داکتر عبدالله را ندارید. در این آدرس کسانی سکنا گزیدهاند که در پذیرش سلطه و حاکمیت و فرمانروایی اشرف غنی بر خود و بر قوم خویش، از همه پیشقدم بودهاند. در واقع آنان پذیرش شکست روحی-اخلاقی خود در مبارزه با اشرف غنی را واقعگرایی و خردمندی سیاسی تعبیرو تفسیر میکنند و به بخاطر برخورداری از چنان روحیهای، پیش از وارد شدن به میدان مبارزه سیاسی، تسلیم شدهاند و همکار و همدست کسی شدهاند که بارها مدعی شدند که دشمن آنان و مردم و ارزشهای شان است. اینها چگونه بخود جرأت میدهند که شراکت عبدالله و غنی را به این دلیل مورد نقد قرار دهند که این شراکت به ضرر مردم و قوم و ارزشهای شان است؟ مگر اینها نمیدانند بین شریک شدن و تسلیم شدن فرق زیاد وجود دارد؟
به اینها باید یک نکته دیگر را نیز باید یادآوری کرد که «پذیرش شکست» به مراتب ذلتبارتر از «خوردن شکست» است. کسی که از ترس شکست خوردن وارد مبارزه سیاسی نمیشود و به صف دشمن میپیوندد، نمیتواند بر شکست خوردن کسی بخنند که وارد مبارزه شده اما شکست خورده است. مبارزه سیاسی میدان شکستها و پیروزیها است. مبارزین واقعی با وجود شکستهای پیهم همچنان در میدان باقی میمانند اما ترسوها بعد از یک شکست دیگر جرات حضور در میدان را به خود نمیدهند. به اینها «بگیل» گفته میشود!
با این وجود، من در پی توجیه مشارکت غنی و عبدالله نیستم و نقدهای خود را بر غنی و برعبدالله دارم و خواهم داشت که در جایش خواهم نوشت.
نورالله وليزاده
>>> شکست اقوام غیر افغان در گرفتن امور سیاسی و نظامی کشور از زمانی شروع شد که شادروان احمد شاه مسعود فریب اطرافیان خود و مخصوصا استاد سیاف را خورد و به دو طایفه مظلوم تر از طایفه خود ( هزاره و ازبیک ) که مانند بازوان راست و چپ برایش شمشیر زدند و قدرت را برایش تحکیم و تثبیت نمودند نامردی کرد.
گاهی اوقات انسان به فکر فرو میرود که چرا شخصی مثل احمد شاه مسعود با اون فهم و درایت که داشت فریب سیاف را خورد و نفهمید که هیچگاه چاقو دسته اش را نمی برد پس سیاف افغان هم به اوغانهای خود خیانت نمیکند. اگر توصیه های آغای مزاری را قبول میکرد مطمئنا همه اقوام به شمول افغانها به سهم عادلانه شان میرسیدند نه طالبی پیدا میشد و نه 40 کشور خارجی وطن ما را اشغال میکرد ، نه جوانان ما در دریای اژه غرق میشدند و نه این حادثه المناک اخیر غرق ساختن جوانان کار جو توسط مرز داران ایرانی در دریا رخ میداد.
اما حالا اگر تمامی طوایف به شمول افغان ها (پشتونها)، هزاره ها، تاجیکها ، ازبیکها و سایر اقوام خورد و بزرگ کشور بخواهند که ازاین بدبختی نجات یافته و همه بصورت عادلانه از امتیازات برخوردار شوند فقط یک گزینه پیش روی خود دارند و آن دست شستن از تمامی رهبران خود فروخته به اجنبی و انتخاب داکتر پدرام به حیث یک رهبر واحد سیاسی میباشد . این شخصیت نه به وطن خیانت کرده و نه به مردم و برای آوردن شرایط بهتر هم چندین گزینه دارد تا هر کدام از گزینه ها را اقوام بپسندند .در اخیر اگر کسی اسناد و مدارک بر علیه پدرام دارند روی کنند تا همه ببینیم و واقف شویم در غیر آن از اتهام بستن و فحش دشنام بیجا بپرهیزند.
مهلت ارسال نظر برای این مطلب تمام شده است