تاریخ انتشار: ۱۹:۳۰ ۱۳۹۹/۳/۵ | کد خبر: 163534 | منبع: | پرینت |
عصبيت خوني و قبيلوی در افغانستان همواره نقش اول را در آگاهي بخشی، تنظيم رفتار سياسي، ساختار روابط قدرت و شيوهٔ اِعمال آن در جامعه ايفا نموده و هيچگاهي سير نزولي نداشته است. حتا عناصري بنام اسلامِ سیاسی و ماركسيستی هم كه واردِ ناخودآگاه و آگاهي سياسي اين جامعه شد، به هيچوجه نتوانست جايگاهِ مسلطِ تفکر و فرهنگ قبيلوی را تضعيف كند.
به وضاحت مي بينيم كه وقتی موضوع قبيله و قوم بميان مي آيد، چپ ترين ها با راست ترين ها همنوا و هم آواز ميشوند و اختلافات سیاسی و حتا دشمنی های ایدئولوژیک شانرا کاملن کنار می گذارند.
تاثير روابط خوني و تباري بر رفتار سياسی نقطهٔ مشترك قبيله گرايي و قومگرايي الیت ها در افغانستان بوده است. و اين در حاليست كه ساختارهاي عقبماندهٔ سنتی قبيله همچنان بقوت خود باقيست و سيستم و عقلانيتِ قبيله محور در تاريخِ سياسي كشور همواره پر رنگ بوده و حاکمیت های به شدت متمرکز قبیلوی را شکل داده است.
پس منطقِ گروه ها در عمل با وجود شعارهای تند و تیزِ اسلامی، ملی و انقلابی نه بر معيارهاي معرفت شناختی بلكه بر نمادهاي ذهنی استوار بوده است. نمادهايي كه معلول فقر فرهنگي، فقر اقتصادي و فقر اجتماعی جامعه بوده و زمینه ساز ِدست اندازیها و مداخلات دوامدارِ خارجی ها بوده اند.
تا اين فقرِ مضاعف بصورت ریشه ای از تار و پود جامعه زدوده نشود، هيچ تغییر مثبتی -حداقل در کوتاه مدت- رونما نخواهد شد و ما همچون گذشته با همين آش و همين كاسه روبرو خواهيم بود!
رزاق رحیمی
>>> مشکل در این است که دو نفر هردو اسلحه به دست دارند ، اما همه تلاش ها بر این است تا فقط یک طرف اسلحه را دور بیندازد.
مهلت ارسال نظر برای این مطلب تمام شده است