سرنوشت سیاسی چپ در افغانستان
حکومت داوودخان تعدادی از رهبران مسلمان از جمله دکتر نیازی و دکتر عمر را گرفتار کرد. اما استاد ربانی، سیاف و احمدشاه مسعود از چنگ داوود و پرچمی ها نجات یافتند و در پشاور پناه بردند 
تاریخ انتشار:   ۰۸:۴۵    ۱۳۹۹/۳/۸ کد خبر: 163560 منبع: پرینت

هنگامیکه محمدظاهرشاه {پادشاه سابق 1933-1973}، در سال 1963، در یک شگرد سیاسی از حکومت دیکتاتوری خانوادگی صدراتی سردار محمد داوود {1953-1963}، به سوی حکومت دموکراسی صدارتی و پارلمانی دوره قانون اساسی گذر کرد، فصل سیاسی جدیدی چهره کشود که به جای فضای اختناق سیاسی حکومت دیکتاتوری داوود، فضای سیاسی نیم بند باز جایگزین گردید. در یک چنین فضای باز سیاسی در حالی که محمدظاهرشاه قانون احزاب را در کشوی میز سلطنتی حبس سیاسی کرد، چپ اندیشان، راست گراهای ملی گرا و اسلامیست های مکتبی در قسمی تنش فکری ایدیولوژیک جهان بینی دار با همدیگر، تشکیلات حزبی و سازمانی و مرانامه و اساس نامه پیدا کردند.

سلطنت که قانون احزاب را توشیح نکرد {از ترس ملایان که علیه شاه درآن زمان بلوا می کردند که با توشیح قانون احزاب، به کافران {چپی های کمونیست اجازه داده است برضد اسلام و دین تبلیغ کنند.} چشم به روی تشکیلات چپ و راست و اسلامگرا و ملی گرا بست و خود را به کوچه حست چپ زد و اجازه داد که چپ و راست در فضای سیاسی جدید سازمان ها و احزاب و فعالین دوآتشه پیدا کنند که هم سلطنت تمام رهبران سیاسی را همراه با فعالیت های شان شناسایی کند و هم رهبران چپ و راست و اسلامیست را برای همدیگر معرفی سازد و در یک جنگ ایدیولوژیک سرپیچ به هفت دشمنی و کشمکش ها بسازد و صحنه ها را در هرج و مرج سیاسی قسمی بچرخاند که هم دست دانشجویان دانشکاه کابل و هم دست شاگردان مکاتب را به یخن پارلمان و حکومت های صدارتی بیندازد و همه نخست وزیران متتصب را در فراز و نشیب هرج و مرج سیاسی تظاهرات چپ و راست و اسلام گرا مکتبی خون بینی سازد.

پیدایش چپ در جامعه فیودالی قبلیه خان سالاری افغانستان؛
چپی های مارکسیت-لنینیست اندیشه افغانستانی طرفدار راه رشد غیرسرمایه {تز اقتصادی برژینف صدر هیات شوروی شابق} نزدیک شوروی بتاریخ 11 جدی 1343 {اول جنوری 1965} اولین کنگره حمعیت دموکراتیک را در خانه ی نورمحمدتره کی واقع کارته چهار دایر کردند در این نشست نورمحمدتره کی، ببرک کارمل، صالح محمدزری، اناهیتا راتب زاد، داکتر شاولی، دستگیر پنچشیر و سلطان علی کشمند و دیگران حضور داشتند. یک سال و چهار ماه پس از تاسیس جمعیت دموکراتیک جریده خلق در 22 حمل 1345 جریده خلق به صاحب امتیازی نورمحمدتره کی و به مدیریت بارق شفعی انتشار یافت.

هرچندستون فقرات تشکیلات سیاسی حزب دموکرات خلق از اقوام متفاوت متشکل بود، اما تره کی رهبر حزب دموکراتیک خلق، پشتو زبان دارای رگه های برتری طلبانه قوم پشتون بود. میان پشتون ها و تاجیک های در داخل حزب و رهبری قسمی تنش سیاسی بر سر مساله ملی بود که همین مساله سبب شد که اندکی بعد حزب دموکراتیک خلق به دوبخش حلقی {اکثر پشتون} و پرچمی {اکثر تاجیک} انشعاب پیدا کند و بعد ها سازمان سازا {بدخشی و سایرچپی های ضد ستم ملی} نیز از بدنه حزب خلق جدا شد.

از سوی دیگر، چپ اندیشان مارکسیت-لنینیست طرفدار اندیشه مائوتسه دون {رهبر حزب کمونیست چین {1948-1976} با شعار «انقلاب بورژوا دموکراتیک طراز نوین» راه رشد سرمایه داری را برای گذر به سوسیالیسم در دستور کار قرار داده بودند و برضد حلقی ها و پرچمی ها که از تز «راه رشد غیرسرمایه داری» حمایت می کردند به مبارزه برخاستند.

در سال 1344« سازمان جوانان مترقی» بوسیله طرفدارن اکرم یاری و دکتورهادی محمودی به وجود آمد. این سازمان هسته مرکزی شعله جاوید را می ساخت. هرچند شعله جاوید هرگزبه مثابه حزب واحد تبارز نکرد، اما این سازمان در سال 1347 با محفل انجنیر عثمان و شاهپور یکجا شد و جریده به نام شعله جاوید را به تاریخ 15 حمل 1347 به مسوولیت داکتر رحیم محمودی {او جز سازمان جوانان مترقی نبود} بدست نشر سپرد.

سازمان جوانان مترقی در روش مبارزاتی علیه سلطنت با شعار «پارلمان خانه ملت نیست» صف شان را از چپی های خلق و پرچم جدا کردند. این سازمان برای وارد کردن آگاهی سیاسی به داخل فابریکه های گارگری کار سازمانی را در بین کارگران فابریکه جنگلگ و فابریکه حجاری و نجاری شروع کر د و در تظاهرات خیابانی و نیز در داخل دانشگاه کابل فعال بود. از سخنرانان مشهور شعله ای در دانشگاه کابل حیدرلهیب، عبدالله رستاخیز، سیدال و نادر علی دهاتی بودند.

پیامدهای بعدی؛
نبرد سخت فکری میان چپ از یکسو و اسلامیست های مکتبی نهضت اسلامی {داکتر نیازی، حبیب الرحمن، سیاف، استاد ربانی و گلبدین} و «سازمان جوانان مسلمان» از سوی دیگر، در دانشگاه کابل، به اوجش رسیده بود. این فضای باز چپ و راست و اسلامیت و ملی گرا را به روی هم می زد و در دشمنی های ایدیولوژیک گیر انداخته بود. این کشمکش ها در زمان صدارت نور احمد اعتمادی تشدید شد و به اوجش رسید. حیرت انگیز این که در زمان اعتمادی {اعتمادی به شوروی نزدیک بود و بین پرچمی ها و داوودخان وحدت سیاسی برقرار کرد} جنگ تبلیغاتی روانی بزرگ علیه اسلام دامن زده می شد که نشریات تحت کنترول دولت {اصلاح و انیس} مضامین ضد اسلامی بدست نشر سپردند. فیلم عاشقانه یوسف و ذلیخا در سینما کابل به نمایش گذاشته شد که ملایان از چهار طرف به کابل ریختند و در مسجد پل خشتی سنگر گرفتند و بر ضد اعتمادی و چپی ها و حتی سلطنت شعار می دادند که منجر به سقوط حکومت اعتمادی در 16 می سال 1971 گردید.

وحدت چپ با داوودخان؛
محمدظاهرشاه بازی گری بسیار ماهر و تیزهوش و کم حرف و در نقش«بابای ملت و دلسوز اولاد وطن و شاه دموکرات» جلوه نمایی داشت. وقتی که شاه در سال 1962 به امریکا رسید در برگشت به کابل، در حالیکه داوود خان در پی طبیق پلان های پنجساله بود و با بحران مالی ناشی از قطع کمک های امریکا به افغانستان، دست و پنجه نرم می کرد، شاه در سال 1963، گلم حکومت پسر عم اش را نه تنها جمع کرد بلکه بر طبق ماده 24 قانون اساسی، دست خانواده شاهی به شمول داوود خان {پسرعم شاه} را از مقامات دولتی کوتاه کرد و به این ترتیب داوود خان که عاشق رهبری و پیشوای افغانستان بر اساس طومار «حزب ملی» بود علیه شاه تحریک شد.

میان داوود خان و پرچمی های طرفدار شوروی وحدت سیاسی برای سرنگونی سلطنت در زمان اعتمادی به وجود آمد. داوودخان در دوره صدارت که درگیر حنگ سیاسی با پاکستان بر سر مساله پشتونستان بود، در سال 1954 که امریکا درخواست حکومت داوود برای دادن کمک های اقتصادی و نظامی به افغانستان را رد کرد و پاکستان را در پیمان نظامی سنتو زیر بال حمایت گرفت، داوودخان لوی جرگه خرید سلاح را در سال 1955 دایر کرد. لوی جرگه فیصله کرد که هر دولت که سلاح به افغانستان بفروشد دولت افغانستان برای دفاع از خاک کشور می تواند از آن کشورها سلاح مورد ضروت را خریداری کند.

داوودخان برادرش نعیم خان را در سال 1955 به شوروی به رهبری خرشچف فرستاد. رهبر شوروی با آغوش باز درخواست کابل را پذیرفت. در دسامبر همان سال خروشچف وبولگانین به دعوت حکومت داوودخان به کابل رسیدند.
خرشچف از«دوستی افغان شوروی یاد کرد. چک یکصد میلیون دالر را به دولت داوودخان سپرد. در جنوری 1956 اولین محموله های سلاح ساخت شوروی از کورچکسلواکیا وارد کابل شد.

داوودخان چهار بار و ظاهرشاه دوبار به شوروی سفر کردند. قسمی همجوشی میان کابل و مسکو به وجود آمد. نفوذ اقتصادی و فرهنگی شوروی در افغانستان قایم شد. در گرماگرم تنش سیاسی حکومت داوودخان با پاکستان، شاه داوود را برکنار و دسترخوان دموگراسی آنچنانی را هموار کرد. چپ شوروی در هرج و مرج سیاسی عرض وجود کرد. نفوذ ایدیولوژیک و استخباراتی شوروی در افغانستان قایم شد. داوودخان که از پشت پرده بوسیله یاران اش در داخل حکومت و پارلمان برضد شاه کار می زد با چپ طرفدار شوروی برای سرنگونی سلطنت وحدت کرد. این در حالی بود که ریاست ضبط احوالات شاهی هر روز راپور یومیه فعالیت های عقب پرده داوود و پرچمی ها را به شاه می داد. صدیق فرهنگ در افغانستان در پنج قرن اخیر از قضیه راپوردهی ضبط احوالات به سخن می گوید و اظهارمی کند که نمی داند چرا شاه راپورها را در روک میز سلطنت حبس می کرد.

سقوط سلطنت و پیامدهای بعدی آن؛
در گرماگرم تظاهرات دوام دار پس از امضای موافقتنامه آب هلمند در زمان صدارت موسی شفیق {موسی شفیق لیبرال دماغ مذهبی ملازاده}، هانری کسنجر مشاور امنیت ملی ریچادنیکسون طراح جنگ ویتنام} به هوتل انترکانتینیتال کابل رسد. شاه پس از دیدار با کسنجر {تیوریسن باند محارم} چند روز بعد در حالیکه می دانست داوود و پرچمی ها چه در کله دارند، به بهانه کسالت و مریضی افغانستان را بسوی اتیالیا ترک کرد و میدان را برای داوود و پرچم خالی کرد. ساعت 1 بجه شب/روز 26 سرطان 1352، کودتای سفید داوودخان رقم خورد. خانواده شاهی به شمول سردار ولی {قوماندان کارنیزیون کابل دامادشاه} گرفتار و سپس همه سلامت نزدشاه به ایتالیا رفتند.

داوودخان جمهورت را جایگزین سلطنت کرد. داوودخان رییس جمهور و صدراعظم وزیر دفاع وزیر خارجه بود. حس شرق معاون صدرات، فیض محمد {پرچمی} وزیر داخله، صمد ازهر {پرچمی} مدیر جنایی وزارت داخله و سایر نظامیان پرچمی به مقامات نظامی رسیدند. لبه شمشر حکومت داوود و پرچمی ها برضد مسلمانان مکتبی و شعله ای ها و لیبرال به حرکت درآمد. حکومت داوودخان تعدادی از رهبران مسلمان از جمله دکتر نیازی و دکتر عمر را گرفتار کرد. اما استاد ربانی، سیاف و احمدشاه مسعود از چنگ داوود و پرچمی ها نجات یافتند و در پشاور پناه بردند و شورش های سال های 1354-1356 جنگ های چریکی در پنجشیر و لغمان رخداد و سرکوب شد.

داوودخان در سال 1975، با پرچمی ها و بعد با برژینف رهبر شوروی {1977 در داخل پارلمان شوروی} در افتاد. این درگیری با رشته حوادث از جمله ترور علی احمد خرم وزیر پلان بوسیله شخصی بنام مرجان نوامبر1977}، به قتل رسیدن رییس فابریکه سمنت غوری از رفقای داوود در منزل اش و همچنان قتل میر اکبر خیبر {17 اپریل 1978، از افسران پولیس {پرچمی} رخ داد که منجر به برخورد خلق و پرچم {این دوجریان در سال 1356 به اثر وساطت حزب کمونیست هند و عراق با هم وحدت کردند} و حکومت داوود گردید و کودتاچیان ثور در حالیکه همه رهبران آنها گرفتار شده بود {به جز حفیظ الله که پلان کودتا را بوسیله پسر خردسال اش به کودتاچیان سپرد و خودش را پولیس داوودخان بعدا گرفتار کرد} روز7 ثور1357 حکومت داوود را سرگون و او را با هیجده نفر از اعضای فامیل اش بقتل رساندند.

کودتای 7 ثور1357؛
روز7 ثور ساعت یازده بجه قبل از ظهر کوتاچیان ثور از جمله جگرن اسلم وطن جار، شیرجان مزدوریار، عمر شریف دگروال قادر {پرچمی معاون مدافعه هوایی} و دیگران قوت ها را برضد داوود به حرکت آوردند. کوتاچیان رهبران خلق و پرچم را از زندان قوماندانی ولایت کابل آزاد کردند. با سقوط داوود خان فصل جدید مبارزات خونین در افغانستان کشوده شد که پیامدهای بعدی آن نه تنها جان هزاران استاد و معلم و روشنفکران آزادیخواه دیگراندیش و به ویژه شعله ای را بوسیله ماموران اکسا و کام و خاد گرفت و قیام های خونین مردم هرات، دره پیچ کنرها، جاغوری، هزارجات و پنجشیر را آورد، بلکه به دلیل غیر دموکراتیک بودن ساختار حزب دموکراتیک خلق، منجر به جنگ و نزاع میان خلقی ها و پرچمی ها {بر سر مساله ملی} و به حاشیه کشیده شدن پرچمی ها از صحنه قدرت سیاسی بوسیله حفیظ الله امین شد و سرانجام، تره کی بدست امین کشته شد.

افغانستان بوسیله ارتش شوروی 27 دسامبر 1979، اشغال گردید. حفیظ الله امین در تپه تاج بیگ بوسیله شوروی ها سر به نیست شد.
اشغال افغانستان جنگ کبیر آزادیخش را آورد که شوروی در باتلاق افغانستان غرق پول خرچ کردن گردید و سرانجام پس از 9 سال ده ماه ارتش شوروی به تاریخ 15 فبروری 1989 افغانستان را ترک کردند.

سرنوشت چپ طرفدار شوروی در خم و پیچ بازی های جنگ سردی قسمی رقم خورد که رژیم کودتا قادر نشد حمایت مردم افغانستان را بدست آورد. مردم افغانستان از هر قوم علیه رژیم تحت الحمایه شوروی می جنگیدند. در درون حزب خلق تنش های رقابتی و دشمنی های فراکسونی و کشمکش بر سر مساله ملی در زمان حکومت نجیب الله افزایش یافت.

جایگزین شدن نجیب الله به ثواب دید گرباچف به عوض ببرک کارمل {قوس 1365} و پیامدهای بعدی آن که منجر به جنگ جلال آباد و کودتای ناکام شهنواز تنی علیه نجیب گردید که تصفیه درونی ارتش و پولیس و حزب را آورد که داکتر نجیب صدها افسر خلقی و پرچمی و غیر حزبی را به جرم همکاری با شهنواز تنی گرفتار کرد. هنگامیکه نجیب الله در پی انحصار قدرت شد کشمکش های درونی حزب دموکراتیک خلق چنان پهن شد که پرچمی های طرفدار کارمل و بریالی و پرچمی های طرفدار سلطان علی کشتمند و فرید مزدک و جنرال اعظمی و همچنان جنرال های ازبیک از جمله جنرال مومن، جنرال دوستم و جنرال رسول پهلوان را بر سر مساله ملی به روی نجیب زد.

نجیب الله برای حفظ بقا تا آنجا پیش رفت که حزب دموکراتیک خلق را منحل کرد. حزب وطن را جایگزین ساخت. به این ترتیب زوال سیاسی حزب خلق رقم خورد.
اما این تغییرات دیگر بسیار دیر شده بود. عقب گاه مالی حکومت حزب وطن، خالی شد. شوروی در بحران اقتصاد فرو رفت و سرانجام در سال 1992، حکومت وطن به نمایندگی عبدالوکیل وزیر خارجه، قدرت را به فرمانده مسعود در چاریکار تسلیم کردند. با وارد شدن مجاهدین 8 ثور 1992 {1372}، چپ شوروی به سختی در افغانستان شکست خورد. فصل جدید مبارزات سیاسی خونین در گرفت که دود از دمار مردم افغانستان کشید و اشغال افغانستان بوسیله پاکستان و سپس بوسیله امریکا و ناتو رقم خورد که امروز چپ و راست و ملی گرا و دیگر اندیشان کشورمان در دَم ساطور بلک واتر طالبان قرار گرفته اند.

محمد صدیقی


این خبر را به اشتراک بگذارید
تگ ها:
داوود خان
پرچم
نظرات بینندگان:

>>>   نوشتۀ معلوماتی خوبی بود اما آقای محمد صدیقی هنوز هم میتوانستند جامعتر و واقع بینانه تر مینوشتند، چیزی در این نوشته سرسری نوشته شده است این است که آقای محترم نویسنده به موضوع راه رشد غیر سرمایه اشاره نموده اند که این امر هیچگاهی درست نیست، زیرا نه پرچمی ها طرفدار این راه بودند و نه همه خلقی ها! و در ضمن، خلقی ها و پرچمی ها گاهی هم کمونست ها نبودند و تنها شعار های دوران جنگ سرد بودند که این تاپۀ نا حق را بر پیشانی خلقی ها و پرچمی ها و سایر گروه های چپی زده بودند و این فقط محض دروغ پراگنی های افراطیون اسلام گرا و به میدان کشیدن آنان توسط باداران شان بود و بس.
میهن زرغون

>>>   هرکس زراباید از دوستانش شناخت ، وقتی داود خان از دوستان چپ است معلوم است که آنها مردمانی خوبی بودند ،
چپ ها درزمان حاکمیت شان همی اخوانی هارا که برضد حکومت چپی بغاوت مکیگردند واز پشتبانی پاکستان وعرب های ترورست برخورداربودند ازکشور بیرون راندند ، تعدادی دیگری که امروز بنام تکنوکرات با بکس های کلان برگشته اند ودر زمان حکومت چپی ها فراری شده بودند حالا مردم می بینند که این تکنوکرات ها چی کیسه برهای دریا نوشی بوده اند
چپی ها از پیش هدف ثابت داشتند می گفتنذ محو بیسوادی محو فقر وبیکاری منع دختر فروشی محو استثمار نمابودی رشوت اختلاس غصب وملوک الطوایفی که فعلاذ جهادیون برقرارکرده اند هرفرمانده جهادی خودش حاکم وپاچا است هرتعداد مردم را خواسته باشد می کشد
ۀآن تعداد مردم که در پنجسال حکومت مجاهدین وپنجسال حکومت طالبان کشته شدند وآن تعداد مردم که درطول حکومت مجاهدین و تکنوکرات ها کشته شدند ده برایر کشته شده های 14 سال حکومت چپی هاست
مجاهدین یا اخوانی یا طالب هیچ پلان یا برنامه ندارد بجز طول وعرض ریش ویا لنگی وپکول ،ویا دست وپا قطع کردن مردم به جرم دزدی ، درحالیکه خود شان دزد های به گفته لودین ( چپه شاخی هستند که باید هرچهار دست وپای شان هم اگر قطع شود بازهم کیفر شان داده نشده باید چندین دست وپا داشته باشند تا درمقابل غصب واختلاس دزدی هر روز قطع گردد
در زمان حاکمیت سیاه واستبدادی طالبان هرچه دست قطع کرد بازهم دزدی ختم نشد وتازمانیکه امریکائی ها آنهارا از بولدک دوباره به پاکستان فرستاد همچنان دزدی موجود بود چون مردم بیکار بودند وهیچ منبع درامدی نداشتند شهر وبه ویرانه وبیابان شباهت داشت
درطول تاریخ افغانستان نام داودخان وامان الله خان در داشتن هدف خدمت وانکشاف وپیشرفت کشور مشهور است ، همین هردو با چپیها تمایل داشتند تابا اخوانی ها
ر

>>>   شما همیش در بررسی حوادث و وقایع سیاسی افغانستان،تأثیرات حوادث و وقایع جهانی را که در آن زمان چه تأثیراتی در تحولات افغانستان داشت،مورد بررسی قرار نمیدهید.
این که جنگ اعراب و اسراییل چه تأثیراتی بالای بلند رفتن نرخ نفت داشت و بلند رفتن نرخ نفت چه تأثیری بالای اقتصاد کشور های غربی منجمله بالای امریکا داشت و این موضوع چه تأثیری بالای خروج قوای امریکا از ویتنام داشت و این موضوع چه چرخشی در سیاست رضا شاه پهلوی از غرب به شرق داشت و این موضوع چه تأثیری بالای انتخابات امریکا و در نتیجه پیروزی دموکرات ها در انتخابات به ریاست جیمی کارتر داشت و جیمی کارتر چگونه با سفر خویش به ایران،دوباره روابط خویش را با ایران نزدیک کرد و رضا شاه پهلوی چگونه با وعده قرضه پنج ملیارد بالای به داود خان،زمینه نزدیکی داود خان را با خود و مخالفت داود خان با شوروی را بر انگیخت و در نتیجه شوروی را مجبور ساخت که بخاطر جلوگیری از خطرات سرحدان جنوبی خویش،دست به اقدام کودتا در افغانستان بزند.
زیرا در جنوب شوروی.ترکیه عضو پیمان ناتو،ایران نیز تقریباً عضو پیمان امریکا.پس اگر افغانستان هم شامل دوستی و هم پیمان امریکا میشد،نتیجه اش چه میشد؟
نتیجه اش چیزی میشد که حالا وجود دارد.
منتهی کشور ایران هم پیمان مخفی امریکا،برای دوشیدن نفت عرب ها و ترکیه و افغانستان هم پیمان رسمی امریکا.

>>>   داود خان يك اشتباه كرد كه افراطيون مانند گلبدين سياف رباني و احمد شاه مسعود و.... وهمچنان تره كي ببرك دستگير پنجشيري وو اسلم وطنجار وغيره را إعدام ميكرد حالا دنياه گل وگلزار بود نه يهود ونه نصارا ونه قشون سرخ بوطن زيباي ما حمله ميكرد.
ب ،م ازكابل

>>>   و حال غنی با در نظر داشت سابقه ارتباط با نجیب و نداشتن پایگاه مردمی مانند حشرات موذی که به لجن زار ها پناه میبرند خود را در پناه لجنزار کمونیست های شکست خورده قرار داده و بر کشتی دوپاره حزب دموکراتیک خلق بستر انداخته و امیدوار است که از دریای پر تلاطم حوادث گذر کند مگر تجربه نشان داده که این کشتی از همان درز قبلی دوباره می شکند و غنی یا در آغوش خلقی ها و یا هم پرچمی ها جان خواهد داد .
خلق و پرچم یا بهتر بگویم کمونیست های پشتون و کمونیست های غیر پشتون حتی در کوره ذوب افکار شوروی که که در نهایت تولیدش کمونیست لینینیست بود هم با هم ترکیب نشدند و در نهایت با درپارچه شدن هم خود و هم ولینعمت خود را بر باد دادند.
حال غنی بیچاره دل به این سایت بسته تا به آب باید مگر بی آب خواهد شد.
و ما ر افعی را که خاموشانه می خزد و هسته گذاری میکند تا بعد از غنی بر گنج چمبر بزند نباید از نظر دور داشت.
آری اتمر را باید زیر نظر داشت که والی شدن یک خادیست در کابل و گماشتن کمونیست های پای گرد و پای هموار همه از دسترس این مار در حال خزیدن است.

>>>   بسیار مضمون خوب ونیک نوشته اید برای کسانیکه چهره کاذب خلق وپرچم را نمیشناسند و. هزاران توطعه را علیه این ملت کردند جوانان با ایمان را به زندانها افگنده و. اشخاص و افراد مهم را در شهر و ولایات ترور نمودند ،اصلاَ منشأ این خونریزیها که تا بحال دوام دارد همین احزاب به اصطلاع مارکسیستی بودند ،در زندانهای افغانستان همه اشخاص و افراد تحصیل کرده به جرم بیگناهی وبخاطر اینکه با خلقیها و پرچمی ها سروکله شور نمیدادنددر بند بودند وهزاران جوان ما در زندانهای افغانستان نیست ونابود. شدند وبخوصوص در زندان پلچرخی کابل در بلاکهای ۱و ۲ قتل های دسته جمعی صورت میگرفت ،وای به حال غنی وطن فروش که حالا مشاور او حمدالله محبی به قبر نجیب ادمکش میرود و ادای احترام میکند وباید این ادمکشان و. کسانیکه در افغانستان جنایت نمودند به پنجه قانون شپاریده میشد تا روح شهدا افغانستان آرام میگرفت !!!
عبدالله ریحان

>>>   رحمت خدا بر نورمحمدترکی حفیظ اله امین ببرک کارمل وداکتر نجیب اله لعنت خدا بر جنایتکاران وآدم کشها که دست از افغانستان برنمی دارند

>>>   تشکر از مردم هند ، ازینکه ما افغانها به نسبت غیرت زیاد وتاریخ پنجهزار ساله زمین های خودرا چرس بنگ تریاک سه فصله در سال کشت میکنیم ، برای نان خود گندم نداریم ، شماکه با غرق جبین وزحمت فراوان کشت حلال گندم کردید جمع نمودید حالا آنرا طور خیرات برای ما بدهید تا مفت بخوریم چون ماوشما دوست هستیم !
+++
مقامها در بندر چابهار می‌گویند، سومین کشتی حامل محموله گندم اهدایی کشور هندوستان به مردم افغانستان در سال جاری، در قالب ۲۵۰ کانتینر، روز چهارشنبه (۷ جوزا) در بندر شهید بهشتی چابهار پهلو گرفت.

>>>   افغانها همه ابن الوقت و استفاده جوي بيش نيستند، چپي هايش از لاف و دروغ خود سبب بربادي شوروي شدند، راستي ها و لواط و زاني هاي غربش دارند امريكا را بر باد نمايند. چپي هاي شهر نشين از فيض شوراي نظار به غرب پناه بردند و حالا از شعارات ميان خالي كمونيزم بي زار شدند.

>>>   کلمهٔ ((چپ)) یک مفهوم کلی است که گروه های مختلفه را که در تاریخ معاصر افغانستان عرض وجود کرده اند در بر میگیرد. اما این گروه ها از لحاظ تاریخ مبارزاتی و دست داشتن یا دست نداشتن در جنایات سیستماتیک با هم متفاوت اند. برای تعریف و ارزیابی درست گروپی که مورد نظر ما است باید نخست از آن گروپ نام بگیریم. بطور مثال حزب دموکراتیک خلق (خلق وپرجم) که سپس نام خود را به حزب وطن عوض کرد ودر پی کودتای خونین هفت ثور به قدرت رسید در ابتدا همان دوست قدیم خود داود خان را با تمام خانواده اش بقتل رسانید وقدرت را بشکل انحصاری در دست خود گرفت. البته این حزب در ابتدا اهداف اصلاحی برای جامعه داشت. اما وقتی با مقاومت مردم به شمول دهقانان مواجه شد- دست به استفاده از قوهٔ قهریه علیه مردم ملکی و مظلوم افغانستان زد. اگر در یک قریه ۵ نفر جهادی مخفی می بود همه قریه را بمبارد و به خاک یکسان میکردند. این حزب تحت نام شرایط انقلابی همه دگر اندیشان را بدون اینکه اتهام مشخصی بالای شان وارد باشد زندانی و اعدام کرد. استادان دانشگاه-محصلین-مامورین و روحانیونی که در خدمت پرچم وخلق نمی بود از شهر ها بخصوص شهر کابل دستگیر وروانهٔ جوخهٔ اعدام می شدند. این جنایات که در دوران تره کی و امین آغاز یافت در زمان کارمل و نجیب الله به اوج خود رسید. از همان کودتای شوم هفت تور و اشغال افغانستان در ۶ جدی توسط ارتش شوروی افغانستان در بحران بسر میبرد. بقدرت رسیدن اخوانی ها و طالبان که همه دست پرورده های پاکستان اند و افغانستان را به قهقرا کشاندند هرگز اتفاق نمی افتاد اگر کودتاچیان خلقی و پرچمی برای گرفتن قدرت اقدام بی موقع نمی کردند و نخست افکار عامه را برای پذیرش اصلاحات خودتنویر میکردند. این تاریخ خونین صرف بر شانه های گروه های خلق و پرچم سنگینی میکند. سابر گروه های چپ چون شعلهٔ ها- ستمی ها و گروه هائی که گرایش چپ داشتند چون حزب مساوات میوندوال وحزب ولسی ملت دست پاک دارند و برای افغانستان شهدای بیشمار داده اند. به عقاید و افکار و تاریخ مبارزاتی این عزیزان باید احترام داشته باشیم.

>>>   بارى نوشته بودم چپ و راست دو واقعيت انكار ناپذير تاريخى، سياسى و اجتماعى كشور هاى اسلامى از جمله افغانستان است (البته منظور از چپ، تنها ماركسيست - لننينست هاى ديروز نيستند، از نظر من هر گروه و تشكلى كه دمكراتيك مى انديشند و در برابر دولت هاى فاسد قرار دارند، آنها مى توانند چپى باشند) چه خوب مى شود اگر بنيادگرا ها متحد شوند و حزب سرتاسرى اخوان خود را بسازند، چپى ها همت كنند و در يك تشكل بزرگ گرد هم بيآيند و حزب سراسرى و فراقومى خود را ايجاد كنند، اما نه مانند گذشته و اسلاف خود بر فرق يكديگر بكوبند، بلكه در يك رقابت آزاد و سالم هم در برابر هم مبارزه كنند و هم در برابر دولت، هر دولتى كه باشد دو اپوزيسيون قوى را بسازند هر دو جناح كرسى هاى پارلمان را از آن خود كنند باز در يك رقابت سالم بروند بسوى انتخابات. ارزش هاى ميهنى را بالاتر از هر خواست، حزبى تنظيمى، گروهى، تبارى، قبيله يى و فردى در اولويت قرار دهند.
آيا چنين طرحى امكان پذير نيست؟
چرا نيست، هست، دنياى امروز با همه مشكلاتش با همه خشونت هايش، با همه بيمارى هاى مزمنش دنياى ديگريست، دنياى گفتمان، دنياى منطق و دنياى خردگرايى آدم هاى سالم است كه تعداد شان كم نيستند، واقعأ كم نيستند چنين انسان هايى كه انسانى مى انديشند، پس چرا متحد نمى شوند، چرا يكى نمى شوند، مشكل در كجا است؟
مشكل در خود ما است در خود خواهى در حسادت و در منم گفتن هاى سياسيون كه مرغ اكثر شان يك لينگ دارد.
به باور من راه ديگرى وجود ندارد نه بايد بيش از اين افسوس و حسرت گذشته را بخوريم كه چنين مى شد يا چنان!
حال بايد به اين بيانديشم كه امروز چه بايد كرد؟
تا كشتى شكسته افغانستان را با سرنشينان توفان زده آن از ميان توفان ها نجات داد، يقين كه كار ساده و يك روز و دو روز نيست، اما با قهرمان سازى ها و پندار هاى واهى نمى شود تنها تنها به جنگ اهريمن رفت!
با درود
ضيا بارى بهارى

>>>   داوود یک احمق عقده ئی و خودخواهی بیش نبود.
اکثر مشکلاتی را که امروز میبینیم از دست همین کدو است. از پشتونستان خواهی احمقانه و دشمنی بیجا با پاکستان، تا بی ثباتی سیاسی کشور، تا قومپرستی و تمامیت خواهی اوغانها، همه و همه تخم های گنده همین داوود ....است که تا امروز کشور را بی ثبات ساخته.

>>>   با عرض سلام و ادب !
برادر محترم هوشیار باش کله را در کار به انداز و فکر درست بکن حالا وقت این گپ ها نیست همه یکی شوید وطن را جور کنید حالا وقت حساب دادن و حساب گرفتن نیست هرکس به اندازه خود در وطن خرابی کرده است ...
اگر من سارنوال باشم هیچکس از پیشم برائت نمی گیرد ...
بنآ پشت چپ و راست نگردی وطنه آباد کن حالا وقت حزب و حزببازی نیست ...
هردو نوکران هستند چپی ها نوکر شوروی سابق و چین هستند و راستی ها هم نوکر پاکستان و کشور های عربی ( سعودی ، قطر ، امارات متحده عربی و غیره ...) از من نصحت است در زندگی نوکری نکنی بادار خویش ، خودت باش ...
این دموکراسی که فعلآ در کشور است درست و معقول نیست بنا بر گفته افلاتون انسان ها را طول نم کنند برعکس مثل خربوزه شمار میکنند این به نظر شخص خودم درست نیست ...
طور مثال یک دهقان ، کارگر عادی ویک شخص عادی هم یک رای حق دارد و همچنان یک داکتر علوم ،یک پروفیسور و یک دانشمند هم یک حق رای دارد این کاملآغیر عادلانه است ...
اشخاص نا فهم و غریب درمقابل یک بوجی آرد ، در مقابل یک هزار افغانی وحتی در مقابل قطی روغن که قیمت اش پنجصد افغانی نمی شود رای خودرا می فروشد این واقعیت را تجربه تلخ نشان داده است...
اشخاص چیز فهم ، دانشمند و سرمیه دار در مفابل صد بوجی آرد همم رای خودرا نمی فروشد...
بادر نظر داشت موارد فوق یکی شوید بازهم یکی شوید واین کشتی شکسته بر ساحل مقصود برسانید در غیر آن پاکستان ، ایران و کشور های عربی در کمین است ...

بااحترام دوکتور سادات


مهلت ارسال نظر برای این مطلب تمام شده است



پربیننده ترین اخبار 48 ساعت گذشته
کليه حقوق محفوظ ميباشد.
نقل مطالب با ذکر منبع (شبکه اطلاع رسانی افغانستان) بلامانع است