تاریخ انتشار: ۰۹:۱۹ ۱۳۹۹/۳/۲۴ | کد خبر: 163788 | منبع: | پرینت |
در میانه جستجوهای روزانهام درباره تحولات مهم حول محور افغانستان در توییتر، به توییتی از دوستانم برخوردم که نوشته بود زینب محسنی نسل اول افغان-آمریکایی، کاندیدای کنگره آمریکا از ویرجینا شدهاست. تک تک کلمات این توییت توجهم را جلب کرد و مرا واداشت تا به زندگی بپردازم که علاوه بر درد، رنج و بلندپروازی، الهام بخشی و امید را روایت میکند.
خانم محسنی کمر بسته تا در انتخابات روز ۲۳ام این ماه وارد کنگره ایالات متحده آمریکا شود، عزمی که به بزرگی قدرت برتر جهان ماست. این امر از آن جهت بیشتر مورد توجه گسترده قرار گرفته که خانم محسنی خود حدود دو دهه قبل از میان جنگ و ویرانی برخواسته و از سختی مهاجرت گذشته تا توانسته در کشور سوم، رویای بزرگش را برای برابری و مبارزه با تبعیض به ثمر بنشاند.
نماینده حوزه ۱۱ ویرجینا؛
خانم محسنی از ایالت ویرجینیا برای ورود به کنگره ایالات متحده اقدام کردهاست. او با کسی رقابت میکند که ۱۲ سال سابقه نمایندگی و عضویت کنگره را دارد. با این وجود، به گفته خودش با توجه به فعالیتهای سالیان اخیرش به عنوان یک فعال اجتماعی برای برابری و عدالت، شانس این را خواهد داشت که با تمرکز بر رای افغانها و اقلیتهای دیگر در این حوزه برنده شود.
زینب محسنی در میان فعالیتهای خود در ماه جنوری سال گذشته به این نتیجه رسید که در انتخابات کنگره نامزد شود. او پس از این تصمیم برنامههای آموزشی را پشت سر گذاشت و تمامی مراحل مورد نیاز برای کاندیداتوری را طی کرد. در نهایت در ۱۸ نوامبر سال ۲۰۱۹ میلادی به صورت رسمی اعلام کرد که میخواهد برای کرسی دموکراتها در کنگره ایالات متحده امریکا از ناحیه ۱۱ ویرجینیا کاندیدا شود.
خانم محسنی در سن ۱۸ سالگی مسیر سیاسی حزبی خود را انتخاب کرده بود. او زمانی که واجد شرایط رایدهی شد به عضویت حزب دموکرات درآمد.
او معتقد است که ارزشها، عقاید و افکارش با ارزشها و باورهای این حزب و رهبران آن به شدت نزدیک است؛ حزبی که به گفته او به برابری انسانها بهای بیشتری میدهد، و در تلاش برای رفع تبعیض و ایجاد همیاری بین همه انسانها در یک جامعه برابر نظیر آمریکاست.
اما چگونه زینب محسنی دختر مهاجری که تنها با مادر و چهار تن از برادران و خواهرانش حدود ۱۷ سال قبل به آمریکا رفته، توانسته رویایی به بزرگی نمایندگی از مردم آمریکا را در کنگره این کشور داشته باشد.
دایکندی در قلب افغانستان؛
زینب محسنی از درون کوهپایههای افغانستان مرکزی برخواسته است. او با آنکه اصالتا از ولایت دایکندی میباشد اما در سال ۱۹۸۸ در غور متولد شده و در آوان کودکی با فامیل ۷ نفری خود به پاکستان مهاجر شدهاست.
کودکی و نوجوانی او نیز در دنیای مهاجرت گذشته و برای رسیدن به زندگی با ثبات از میان جنگ افغانستان به کشور همسایه پناه برده بود.
در سال ۲۰۰۳ زمانی که تنها ۱۴ سال داشته راهی جهان اول میشود. او از زندگی در پاکستان و دشواریهای آن خاطرات زیادی دارد. از فقر و بیکاری که در میان مهاجران افغان ساکن پاکستان وجود داشته و چالش بزرگ زندگی آنها بوده تا غربت و دوری از وطنی که هنوز در جنگ بسر میبردهاست.
خانم محسنی دوره ابتدایی آموزشهایش را در مکتبی که از سوی اداره مهاجرت سازمان ملل دایر شده بود سپری کردهاست. مادرش در آن زمان به خیاطی روی آورده و پدرش بیکار بوده است.
اما در نهایت این خانواده همانند بسیاری از افغانهای مهاجر با حمایت اداره مهاجرت سازمان ملل شانس مهاجرت به آمریکا را پیدا میکنند و در سال ۲۰۰۳ زمانی که او تنها ۱۴ سال داشته در ایالت اوریگان سکنا میگزینند.
آمریکا، دنیایی دیگر؛
اما آغاز زندگی در آمریکا برای خانم محسنی و خانوادهاش پایان مشکلات نیست. در واقع، تنها فرق آن با هر جای دیگری که خانم محسنی پیش از آن زندگی کرده این است که او میتوانست در آن رویاهای بزرگش را دنبال کند و بدون این که مورد قضاوت قرار بگیرد مسیر متفاوتی را طی نماید.
در شانزده سالگی زینب محسنی انگلیسی را میآموزد. پس از آن به عنوان حسابدار در فروشگاهها و رستورانتها کار میکند. اما درخشش زندگی در آمریکا را میبیند و این که میتواند از فرصتهای جامعه آمریکایی برای بلندپروازیهایش و ایجاد تغییر در زندگی شهروندان دیگر کشورش استفاده کند.
خانم محسنی در این زمینه به خبرنامه میگوید: “من اکنون از زندگی راضی هستم زیرا خیلی چیزها آموختهام و میتوانم درک کنم که کجا ایستادهام و چه میخواهم.”
با این حال او در آمریکا نیز تفاوتهایی را میان فقیر و غنی دید و اینکه فرصتهای برابر برای آنها در برخی موارد فراهم نیست. از این میان آموزشهای عالی امری است که هر آمریکایی باید شخصا هزینههایش را پرداخت کند. خانم محسنی نیز برای تحصیل در مقطع لیسانس خود ۵۰ هزار دالر امریکایی قرض گرفت که باید آن را در اقساط مختلف پرداخت نماید.
او در این زمینه گفت: “اقلیتها و مردمی که از کشورهای دیگر به آمریکا میآیند یا آنهایی که اقتصاد ضعیفی دارند همه برای تحصیل و زندگی گاه به مشکل برمیخورند و من هم جزئی از آنان هستم. من اینجا مکتب رفتهام و برای تحصیلات عالی قرضه گرفتهام تا ادامه تحصیل بدهم و برای کار بهتر به تحصیلات عالی و درجه آن نیاز داشتم. این یک سوی قضیه است. طرف دیگر این است که تا کسی کار نداشته باشد نمیتواند بیمه صحی بگیرد و من در تمام مدت تحصیلات خود سعی کردهام کار هم بکنم و مقداری درآمد داشته باشم. همین چالشها زندگی خیلیها به خصوص خانوادههایی چون خانواده من و دختران و پسرانی چون مرا تحت تاثیر قرار میدهد.”
چالش زندگی با قرض دوران تحصیل و فاصله بین کلاسهای متفاوت اجتماعی پس از این که او در سال ۲۰۱۵ از رشته ارتباطات و از بخش روزنامهنگاری چندرسانهای فارغ شد، جدیتر گردید. به این جهت او بیشتر کارکردهای نمایندگان دموکرات در کنگره آمریکا را تعقیب کرد و آنان را با جدیت بیشتری دنبال نمود. این امر باعث شد تا به فکر ایجاد تغییر و برابری اجتماعی بیفتد. امری که زمینهساز آغاز فعالیتهای او برای کرسی نمایندگی در کنگره آمریکا گردید.
زینب محسنی، در رقابتی نفسگیر؛
خانم محسنی معتقد است با اهداف و برنامههایی که دارد میتواند وارد کنگره شود زیرا اکنون بسیاری از جوانان ساکن امریکا و اعضای حزب دموکرات باور دارند تا به اقلیتها و شهروندان دیگر به صورت یکسان توجه صورت بگیرد و این میتواند کلید موفقیت او باشد.
او افزود: “من میخواهم دولت یک جامعه برابر را برای همه ایجاد کند. در حالی که اکنون این شرایط به دست جمهوریخواهان است و در خیلی موارد چون پرداخت مالیه نابرابری وجود دارد. به طور مثال پولدارها مالیه نمیدهند اما فقیرها مالیه بیشتری میپردازند. هدف من این است که با تغییر این قانون، دولت از کسانی که پول دارند با توجه به وضعیتشان مالیه بیشتری بگیرد و به مردم غریب توجه بیشتری نشان دهد. دولت باید در نقش مدافع اقلیتها ظاهر شده و در این حوزه کار نماید.”
اما خانم محسنی در مقابل خود رقیب قدری نیز دارد. گری کونولی سابقه ۱۲ سال حضور در کنگره را از این حوزه انتخاباتی داشته و به گفته زینب محسنی از شهرت و حمایتهای گسترده نیز برخودار است. آقای کونولی توانسته حدود ۷۵۰ هزار دالر برای کمپاینش مصرف کند در حالی که خانم محسنی تنها ۲۰ هزار دالر جمع آوری و مصرف کرده است. با این حال این امر باعث نشده تا خانم محسنی به موفقیتش باور نداشته باشد.
در میان همه چالشها اما مسئله پاندمی کرونا و شیوع آن در آمریکا برخی از برنامههای تبلیغاتی خانم محسنی را بیشتر متاثر ساختهاست. قرنطینه مردم، زمینه تعامل مستقیم خانم محسنی را با شهروندان ویرجنیایی به حداقل رسانده و چالشزا بودهاست. با این حال او میگوید اگر بتواند در انتخابات مقدماتی ۱۱۵۰۰ رای بیاورد به طور حتم برنده خواهد بود. چرا که به گفته او رقیب جمهوری خواهَش با توجه به این که نتوانسته در ۱۲ سال گذشته رای بیاورد امسال هم نمیتواند در این حوزه انتخاباتی موفق شود.
چرا کنگره آمریکا؟
خانم محسنی به کنگره چشم دوخته چرا که به دنبال جامعهای برابر است. او که خود از یکی از اقلیتهای قومی در افغانستان میآید میداند که برابری اجتماعی اصل اساسی در یک زندگی جمعی مدرن میباشد. به این جهت خانم محسنی میگوید: “مقصد من این است که در جامعهای برابر و عاری از تفاوتهای طبقاتی و نژادی زندگی کنیم و حضور در کنگره یکی از راهکارهاست تا با برنامهها و تلاشهایی که میتوانم در این پست به کار ببندم زودتر به هدفم برسم. ولی اگر در این دور برنده نشوم، راههای دیگر نیز برای تحقق این هدف وجود دارد که یقینا آنها را دنبال خواهم کرد زیرا کنگره یکی از هزار راه رسیدن به این هدف است.”
خانم محسنی با آن که تا کنون در یک مقام سیاسی منتخب کار نکرده اما همواره به عنوان یک فعال اجتماعی در طول یک دهه گذشته در ایالت ویرجینا حضور داشته است. او پس از این که آموزشهای عالی خود را در مقطع لیسانس تمام کرده برای حقوق اقلیتها و حقوق بشر در ایالتَش فعال بوده است.
برای خانم محسنی بیشتر این فعالیتهای اجتماعی بر آموزش برابر و رفع تبعیضها متمرکز بوده است. به این جهت او ۴ سال است که تمام وقت در بخش حقوق زنان و حق تولد فرزند یا ولادت خانمها کار میکند. در همین حال او مرتبا به دنبال فرصتی بوده تا با فعالیتهای داوطلبانه در سازمانهای فعال در حوزه مهاجرت، به جامعه محلی خود بازگردد.
این تجربیات به او آموخته که باید مسیر جدیدی را در آمریکا انتخاب کند و راهی به بلندی کنگره آمریکا را بپیماید. امری که در صورتی موفقیت خانم محسنی میتواند به عنوان اولین دستاورد افغان-آمریکاییها در حوزه سیاست ملی ایالات متحده پنداشته شود.
فرشته فرهنگ
خبرنگار خبرنامه
>>> امیدوارم که این دختر خانم افغان موفق وپیروز بدر اید و به تصمیم اش برسد از افغان های مقیم در ویرجینیا خواهشمندم که این دختر خانم را با دادن رای شان کمک و یاری رسانند تصمیم شرط اول موفقیت است تصمیم خوب و محکم گرفته .
>>> کشور امریکا وطن اصلی سرخ پوستان امریکا است.
با فتح کانستان تینوپول و یا قسطنطنیه و یا استانبول امروزی توسط ترک ها و تشکیل امپراطوری عثمانی و قطع ارتباطات اروپا از راه خشکه به هند،اروپایی ها تصمیم گرفتند که از راه ایجار راه به هند پیدا کنند.
باد های اوقیانوسی کریستوف کولمب را در عوض هند،به سواحل امریکای جنوبی رساند.
مهاجرت اروپایی ها به سرزمین جدید شروع شد و انتقال برده ها نیز از کشور های افریقایی برای کار در مزرعه های بزرگ این قاره شروع شد.
اروپایی که با سلاح مدرن مجهز بودند،سرخ پوستان امریکایی نتوانستند با تیر و کمان در مقابل آنها تاب بیاورند،بالاخره نابودشدند و یا در جامعه جدید امریکا ادغام شدند.
امریکای جنوبی توسط اسپانیا و پرتگال اشغال شد و امریکای شمالی توسط انگلستان و فرانسوی ها و آلمانی ها .
امریکای شمالی صنعتی گردید،اما امریکای جنوبی رراعتی باقی ماند.
فقر در امریکای جنوبی باعث شد که سالانه میلیون ها نفر بصورت غیر قانونی وارد امریکا شوند.
همچنان بخاطر فقر هر سال از سراسر جهان میلیون ها نفر دیگر نیز از طریق و هوا و کشتی به اشکال مختلف خود را به امریکا میرسانند و پناهنده میشوند.
حالا همانطوری که باشندگان اصلی امریکا نابود شدند،امریکایی های اروپایی نژاد میز روز بروز تعداد شان کمتر میشود.
در نتیجه اتحاد اقلیت های سیاه پوستان و لاتینو و آسیایی ها در مقابل سفید پوستان تشکیل شده است.
این اتحاد نیز مثل اتحاد مجاهدین در مقابل قوای شوروی در افغانستان بود.
بعد از خروج قوای شوروی مجاهدین باهم در گیر شدند.
حالا مسلمانان سبب شدند که اروپایی ها از اروپا به امریکا مهاجرت کنند و در آنجا تمدن جدید بنا نهند.
حالا مسلمانها اروپایی ها را تعقیب کرده ،خود را به امریکا رساندند،حالا سفید پوستان مجبورند دست به سفر های فضایی بزنند و خود را به سیارات مریخ و دیگر سیارات برسانند و در آنجا تمدن های جدید ایجاد کنند.
پس آیا این مسلمانها نیستند که سبب ایجاد تمدن ها میشوند؟
مردم های با علم و دانش را مجبور میکنند که از یک منطقه به منطقه دیگر فرار کنند و در آنجا تمدن های جدید ایجاد کنند.
پس آیا مسلمانها در تشکیل تمدن ها و پیشرفت علم سهم ندارند؟
البته نه به شکل مستقیم،بلکه به شکل غیر مستقیم.
مسلمانها همه کار هایشان از روی احساسات و دین است و اروپایی ها از روی عقل و منطق.
>>> بترسین این هزاره ها از امریکا دوباره برگشته اوغانستان را سری مردم چپه نکنن
>>> خبرنگاری از يک زن جوان فرانسوی بر روی پردهٔ تلويزيون ميپرسد : علت موءفقيت تان باین سرعت در سياست چيست؟ زن جوان به خنده جواب ميدهد: کار آسانی نیست باين مقام رسيدن کم از کم با صد نفر همبستر بايد شد .
>>> امیدوارم موفق باشند هزاره ها صدهزاروده هزارنیست هزاره ها یک چهارم مردم افغانستان است بدون هزاره ها کشورآبادنمیشود به هوش باشید
>>> نمیوانم طالبی یا داعشی هستی که بترسین از هزاره ها!! همینا بودند که یک زایشگاه را به رگبار بستند چرا؟؟؟ چون هزاره بودند. به امیدخدا رویای فاشیست پشتونیسم شکست خواهد خورد ان شاالله.
>>> واقعا ازین هزاره جای ترس است در افغانستان یک چهارم و در جهان که با احتساب تمام چشم گندمی ها دو سوم اند
من که ترسیدم
از کجا شروع تا به کجا که هزاره نیست
از چین و جاپان تا کوریا و مغولستان و ویتنام ومالیزیا و اندونیزیا همچنان.
نسل هزاره سرتاسر دنیا است فرق نمیکند که در قلمرو کدام کشور است
البته فقط نسل هزاره است که در مقابل تمام غربی قد علم کرده با دانش و درایت وگرنه بقیه از عرب و عجم جز مشتی مفت خور چیزی دیده نمیشود یا پول نفت مصرف کنن و یا مزدوری اجنبی کنن ، تو یک کاشف عرب دیدی تو یک مخترع ازین میان سراغ داری هرچی هست غربی است و یا اینها
>>> افسوس که به امریکا رسیده نمیتوانم تا تمام امکاناتم را وقف موفقیت این خواهر عزیز نمایم ازینجا از عمق قلبم به دعا میپرازم تا خداوند او را کامیاب سازد.
و از تمام برادران و خواهران افغانستانی دارای حق رای در ورجنیاالتجا دارم به او رای بدهند و در مبارزات و کمپاین انتخاباتی با او کمک و یاری موثر رسانند .موفق باد خانم زینب .
م.ش.ف بدخشان افغانستان
مهلت ارسال نظر برای این مطلب تمام شده است