تاریخ انتشار: ۲۱:۵۹ ۱۳۹۹/۳/۳۰ | کد خبر: 163876 | منبع: | پرینت |
موقعیت ژیوپلیتیک، منابع طبیعی و تنوع قومی در افغانستان، فرصتهایی هستند که هر کدام به تنهایی برای شکوفایی، بالندگی و رشد اقتصادی این کشور کافی است اما اکنون شرایط به گونهای رقم خورده که این فرصتها، یک چالش به شمار میروند. در این میان، هیچ فرصتی به پای تنوع قومی در افغانستان نمیرسد اما متأسفانه این فرصت نیز اکنون به یک تهدید علیه افغانستان تبدیل شده است. افغانستان، متنوعترین كشور از نظر قومی است که در این قسمت در جمع معدودترین کشورهای جهان قرار دارد. قومیتهای افغانستان بخشی جدانشدنی از تاریخ این کشور بوده و دارای ریشههای هویتی و ملی مشترك هستند.
زبان، شاخصی مهم در شناختِ هویت قومیتهای افغانستان است كه از یك سو پل ارتباطی مهم در انتقال تاریخ محسوب شده و از سوی دیگر موجب باروری، زایش و پختگی فرهنگها میشود. خرده فرهنگها و شناسههای قومی در افغانستان نیز بیگانه با هویت ملی نبوده بلكه در پیوند با همدیگر و بخشی جدایی ناپذیر از تمامیتِ فرهنگی افغانستان هستند كه وجود آنان در افغانستان و وجود افغانستان در آنان معنا مییابد. تکامل هویت به جهت این که افغانستان از منظر ترکیب قومی و مذهبی، جامعهای ناهمگون محسوب میشود، میتواند هویت ملی جامعه را متکامل کرده بهگونهای که موجب تقویت جایگاه هویت ملی با همپوشانی خرده فرهنگهای قومیتی شود.
هرکدام از این قومیتها در ادوار تاریخی، در یک فضای جغرافیایی دارای رسم و رسوم مختلف بوده و مردم این مناطق با تواناییهای خاص، آداب متفاوت و علایق و سلایق همان قومیت رشد و پرورش پیدا کردهاند. تکثر قومیتی در یک کشور به معنای جعبه ابزاری است که انواع وسایل مهم و مورد استفاده در آن قرار داشته باشد. به عنوان مثال؛ امروز بسیاری از کشورهای پیشرفته دنیا برای گسترش و ارتقای ژن هوش و استعداد و فیزیولوژی جسمی نسل آینده قومیتها، به بحث جذب نخبگان علمی و ورزشی روی آوردهاند اما افغانستان که به صورت ذاتی از این مزیت برخوردار است، مدالآوران آن نیز به یک چالش در نظام آموزشی آن تبدیل میشوند.
هالند با ۱۷۷ ملیت مختلف، کانادا بیش از ۴۰ گروه قومی و حتی ایران با دهها قومیت نامتجانس، از دسته کشورهایی با تنوع قومیتی به شمار میروند که نه تنها تکثر قومی باعث پسرفت آنان نشده بلکه پیشرفت آنان مرهون ساختار قومیتی همان جوامع است اما در افغانستان، فرهنگها و ساختار قومیتی، همواره باعث چالشهای بسیاری بوده است.
دوره تاریخی ۲۸۰ساله افغانستان، ثابت میکند که عناصر قومی و فرهنگی، عامل اصلی سرکوب، حذف و به حاشیه راندن گروههای انسانی در این کشور بوده است. ساختار اجتماعی و قومی در افغانستان چنان شکننده است که حتی سخن گفتن درباره چنگیزخان مغول، امیر تیمور و احمدشاه دُرانی هم چالش برانگیز است. با توجه به همین چالشها است که هرازگاهی عناصر نامطلوب با ارائه آمار کاذب درباره قومیتهای این کشور، آتشی بر پا میکنند که دود آن مدتها چشمها را میآزارد.
سخن پایانی این که تأکید بر عنصر قومیت از نامطلوبترین پدیدهها و در عین حال انکار ناپذیرترین آنها در جامعه افغانستان است.
شعار اتحاد اقوام، مادامی که تکتک اعضای جامعه افغانستان دچار دگردیسی نشوند و از لاک قومیت بیرون نیایند، یک شعار باقی خواهد ماند. به عبارت دیگر، تا زمانی که عنصر ملت جایگزین قومیت نشود، با بحرانهای ملتسازی و چالش هویت ملی و در نهایت شکافهای قومی روبرو خواهیم بود.
مرادی
>>> نوشتۀ بسیار بجا و ستودنی
>>> ا شرف غنی متفکر تعریف شتر ما خواندیم ، تو هم بخوان تاریخ ظهور قبیله افغان از پشتونستان به سرزمین خراسان
ظهور قبیله بنام افغان « پشتون » به علت خشکسالی طولانی در اطراف کوه های سلیمان در ( سال 1018 هجری , قمری ) , به دستور شاه عباس صفویی به سیستان در اطراف تالاب هامون هرمند سرزمین آبرفتی با همرای قطار شتران و گله ها مسکن گزین شده اند و از اولاد شان در مقابل بقایای شاه طهماسب « شیعه دوازده امامی » نوکر به خدمت پاس بانی میگرفت. کوه های سلیمان در شمال غرب پاکستان کنونی در مرگز شهر مستنگ در تاریخ یمنی محاربات سلطان محمد از سر زمین آبایی افغانان محل سکونت آنان در وادی رور سند و اطراف کوه های سلیمان از قبایل هندی الا صل ملتانی نام برده است و از توابع ایالت سند و از اجزاء پاکستان کنونی می باشد. در یا داشتهای تاریخی بعضی از نویسنده گان انگلیسی منجمله ( جنرال ادوارد فلینستون ) مولف کتاب افغانان نماینده انگلیس در در باره شاه شجاع نامهای تمام مناطق افغان نیشن با تفصیل آن در اطراف کوه سلیمان , خیبر پشتخوا و وپیش وژوب سرزمین آبایی افغانان می باشد و ذکر گرده است.
سید محمد یعقوب هروی در تاریخ نامه ی هرات، نیز این واقعیت را می نویسد زیستگاه اوغان« افغان » یکی از ولایات مکران بوده است. شهر مستنگ شامل دهات بسیاری بوده است چنانکه در حاشیهء کتاب تاریخنامه ی هرات هم ذکر شده است که: شهر مستنگ یا مستنج را استخری و مقدسی هر دو در آثار خود اسم برده اند.
وقتی تاریخ خراسان قدیم (افغانستان امروزی) را بررسی نماییم طایفه ی افغان و کشوری به نام افغانستان در تاریخ و جغرافیای کشور ما موجود نیست و مردم ما که امروز برخلاف صریح اسناد تاریخی افغان نامیده می شود هیچ گونه تعلقی به افغانستان دیروزی و مردم آن سرزمین که اوغان=افغانها بوده اند، ندارد.
ابوریحان بیرونی در کتاب تحقیق ماللهند نوشه است قبیل افغان در کوه های غرب هندوستان به سر می بردند وتابه حدود رودخانه سمندر میرسد.
مرحوم میرمحمد صدیق فرهنگ می گوید واژه ی پشتون و افغان در آثار نویسدگان وشا عران این قوم این قوم با مفهوم واحد به جای یکدیگر استعمال شده اند. بنا براین بطور کلی واجمالی میتوان گفت که خود پشتونها ترجیحاً خود را پشتون گفته اند، درحالیکه فارسی زبانان آنان را افغان وهندیان، پتهان نامیده اند وهرسه کلمه از سدۀ شانزدهم به بعد در کتابت راه یافته ودرمعنی واحد بکار رفته است.
دیگر کشور نیز به معنی واحد ویکسان هردو واژه ی پشتون وافغان تأکید میکند: «هنگامیکه زبان پشتو به مرحلۀ خط وکتابت رسیده است کلمات افغان وپشتون درآثار نویسندگان وشاعران این قوم با مفهوم واحد به جای یکدیگر استعمال شده اند. بنا براین بطور کلی واجمالی میتوان گفت که خود پشتونها ترجیحاً خود را پشتون گفته اند، درحالیکه فارسی زبانان آنان را افغان وهندیان، پتهان نامیده اند وهرسه کلمه از سدۀ شانزدهم به بعد در کتابت راه یافته ودرمعنی واحد بکار رفته است.»
هموطنان آگاه قلم بدست افغان تنها نام یک قوم از اقوام افغانستان امروز اینها بنام ها ی درانی و غلجائی ( غلزائی) است و افغانها نام ها تاریخ و فرهنگ و استوره یکسان در سرزمین امروز بنا م افغانستان ندارند بلکه بر ضد ان هستند و تلاش دارند هویت تک قومی خود را بردیگر اقوام تحمیل میکنند. آنها بتنهایی در افغانستان حکومت تک قومی دارند و دیگر اقوام را در معادله قدرت راه نمیدهند.
داشتن دوکتورای غنی فقط تفرقه بهتر و سیستماتیک تر بین تمام اقوام شریف سرزمین مان و جایگزین کردن فاشیست های قبیله و کوچی های متعصب بجای آزادیخواهان نو اندیش را به ارمغان آورد .
عزیزان اقوام مختلف با سیاست های متفاوت باید بکوشند در اطراف واژه های وحدت و همدلی که یگانه راه نجات از دست متعصبان فاشیست و سران به قدرت رسیده پوشالی طاغوتی است جمع شده و با وحدت و همدلی تمام برای ساختن سرزمینی آزاد و مستقل و متکی بخود و دور از فاشیست های زمان بکوشند .
تاجیک گرسنبل است
افغان بلبل است
هزاره شاخ گل است
ازبیک خوگل است
پشه ای ساقه است
ترکمن خودل است
هرکس گوید همه افغان است
نادان , جاهل و بی ایمان است
منابع و ما خذ :
1_ آکا دمیسین دکتر عبدالاحمد جاوید، مقاله کابل در گذار گاه تارخ ، مجله سباوون ، سال اول دلو1366.
2_ میر غلام محمد غبار، جغرافیای تاریخی افغانسان
3_ عبدالحی حبیبی ، مجله آریانا کابل 1348
4 -- میر محمدصدیق فرهنگ ، افغانستان درپنج قرن اخیر، جلد اول، ص 6
5 _ ولادمیربارتولد، تشریح جغرافیا تاریخ خلافت شرقی ، ترجمه عرفان چاپ تهران صفه 374
6 _ محمد امین زواری ، جغرافیای تاریخ بلخ، بنیاد موقفات افشار، تهران 1388 . 7- افغان ( گزارش سلطنت کابل ) , مونت اسوارت افنستون , ترجمه محمد آصف فکرت 1376. 8- اقوام کوچی مجموع مقالات به کوشش حسن پاپلی یزدی 1372 .
9—غفور روف باباجان . تاجیکان . تاریخ قرون وسطی و دوره نوین دوشنبه انشار وزرات
مهلت ارسال نظر برای این مطلب تمام شده است