تاریخ انتشار: ۱۱:۱۱ ۱۳۹۹/۴/۱۲ | کد خبر: 164030 | منبع: | پرینت |
حزب جمعیت اسلامی یکی از بزرگرترین سکوی قدرت و قدرتمند ترین اپوزسیون غیر رسمی در برابر قدرت ارگ نشینان تحت حمایت امریکا در افغانستان بود!؛
دیروز بالای صلاح الدین ربانی رهبر حزب جمعیت کودتاشد و او را برکنار نمودند!
از میان مجموع احزاب سیاسی جهادی در افغانستان، حزب جمعیت این توان را داشت تا در جنگ قدرت و ثروت در مصاف ارگ قرار گرفته و چالش های بزرگی را برای قدرت مرکزی و حامیان آنها خلق نماید!
نمی گویم که حزب جمعیت طلایه دار کدام حرکت دادخواهانه در کشور بود بلکه عمده ترین بخش مبارزه و جدل آنرا حضور در قدرت و شراکت در نظام تشکیل میداد.
در میان حزب جمعیت از سال ها بدینسو دو دانه مار افعی وابسته به استخبارات خارجی بنام های داکتر عبدالله و عطامحمد نور خوابیده بودند!
داکتر عبدالله قبلا نقش تعیین کننده استخباراتی خود را در کشتن احمد شاه مسعود انجام داده بود و نقش دوم آن عبارت از لگام زدن اپوزسیون ضد رژیم های کرزی-غنی بود که عبدالله نمایندگی آنرا در نمایشنامه های مضحک بدوش داشت ولاجرم سناریو را به نفع آمریکا و دست نشانده هایش تحقق می بخشید!
صلاح الدین ربانی طی سالهای اخیر بطور نیمبند تلاش نمود تا روش های مستقلانه تری را در برابر رژیم و گرایشات عبدالله و عطا برگزیند که این گونه رفتار نه به میل امریکا، نه به خواست پاکستان، نه به میل ارگ ونه به اشتیاق سران تسلیم شده جمعیت و قوی ترین اردوگاه آن در ساختار شورای نظار در پنجشیر بود!
رهبران شورای نظار که سال ها قبل تحت قیادت احمدشاه مسعود کمر جمعیت را شکستانده بودند و مرکز قدرت سیاسی را به پنجشیر منتقل نموده بودند، نمی خواستند تا یک بدخشانی خلاف اراده آنها سکوی حزب جمعیت را بدست داشته باشد!
احمد شاه مسعود سال ها قبل اسماعیل خان را به چنین سرنوشت مواجه ساخت، علیه او کودتا کرد و او را متواری ساخت!
حالا اکثر رهبران شورای نظار مانند یونس قانونی، امرالله صالح، جنرال بسم الله و شرکا به دوکانداران سیاست مبدل شده وبه مهره های اصلی استعماری و حکومت دست نشانده تبدیل شده اند!
آمد آمد طالبان!
حالا بزرگرترین پروژه امریکا و پاکستانی در افغانستان در معرض تطبیق قرار دارد. این پروژه عبارت از استقرار نظام امارتی در افغانستان است که توسط ارگ، امریکا و پاکستان تطبیق میگردد. صلاح الدین ربانی در برابر این پروژه مانع بزرگ تلقی میگردید، از این رو او باید برداشته می شد. لذا قدرت های استخباراتی با خرید حلقه اصلی شورای نظار و نقش داکتر عبدالله عبدالله، عطامحمد نور و نقش سرمایه قارونی او در خرید ارزان فرماندهان و رهبران جمعیت این کودتا را موفقانه سازمان دادند!
حالا رهبران جمعیت و شورای نظار جاده را برای مارش ظفر نمون طالبان در افغانستان هموار ساخته اند!
اما بازی خاتمه نیافته، بدنه اصلی شورای نظار و جمعیت را مخالفین سنتی طالبان تشکیل میدهد. حالا به صلاح الدین ربانی متعلق است، که چگونه به ضدحمله پرداخته و حمایت بدنه های اصلی جمعیت را سامان داده و آنها را به نفع خود منسجم می سازد!
هرگاه در آمد آمد طالب این فرصت را داشته باشد!؛
توریالی خاوری
>>> کودتا گران اکثرن دلالان وفاسدان چون عطا، اسماعیل خان،قانونی وبسم الله خان و...اند که فقط مواظبت ومراقبت از باد آورده هایشان استند.اگر صلاح الدین ربانی توان آنرا داشته باشد امکان آنرا دارد که اکثریت صفوف جمعیت را انسجام دوباره دهد ودریک ائتلاف با نیروهای صلح طلب وترقی خواه اپوزسیون نیرومند را تشکیل داده وصلح باعزت راضمانت کند.
>>> حزب که از تاریخ تاسیس اش تا اکنون هیچ دستاورد بکشور خود نداشته و بجز بربادی وویرانی قتل دزدی از بیت المال وچورچپاول اموال دولتی ومردم
احمد ترکیه
>>> آقای خاوری،
یک کمی آهسته رو
این جاده هموار نیست دوست.
مشکل اصلی در جمعیت چه دیروز و چه امروز فرار از قواعد و اصول داخل ساختاری حزب است.
در مورد کار کرد های گذشته حزب باید یک گروه کاری که صلاحیت علمی و عملی داشته باشند و بعد تحقیق و تفحص تاریخی نظر شما را برای ثبت در تاریخ بنویسند و در معرض قضاوت عام قرار بدهند.
اما فعلا"
اشتباه کلان از شخص صلاح الدین خان است که چندین سال فرصت داشت تا حزب را بازسازی و نو سازی کند و کنگره را دایر کند و رهبری باید انتخاب شود .
حال هم تصمیم استاد عطا و حواریون تطمیع شده از ارگ همرایش اشتباه است و هم تصمیم صلاح الدین مبنی یر تعلیق عضویت عطا محمد و چند تطمیع شده ارگ.
راه اصولی باز گشت و رجوع به کنگره حزب جمعیت است.
اختلاف همه را نابود میسازد و این هدف فاشیسم است.
عبدالله و قانونی در قدم اول باید اعلان کنند که عضو جمعیت هستند و بعد در همچو مسائل دخالت کنند.
خواست ما اعضای ملیونی حزب افغانستان شمول جمعیت اسلامی افغانستان ، از بالا نشین های نا عاقبت اندیش این است که از تقابل و انشعاب و پارچه سازی بدنه حزب اجتناب کنند و با تامل و عاقبت اندیشی به اصل انتخابات عام بر گردند و کنگره جمعیت را دایر کنند و با اتحاد و همدلی بدنه رهبری و قدمه های پایین تر را انتخاب کنند و با انتخاب یک رهبر مورد قبول اکثریت و بر آمده از رای اکثریت کنگره کاروان ایثار و شهادت و مقاومت و جهاد و خرد ورزی و افغانستان سازی را در شاهراه حق و حقیقت و انسانیت و اسلامیت به سر منزل مقصود رهنمون شوند.
دشمن چه داخلی و چه خارجی فقط هدف اش خرد کردن و پارچه پارچه کردن جمعیت اسلامی است.
نگذارید که دشمنان اسلام و افغانستان و جمعیت اسلامی به هدف شوم خویش برسند.
>>> عوامل کودتای حزبی و ماران شورای رهبری!
در خبرها شنیدیم که ماران افعی حزب جمعیت شورایی را دایر و شخصی به نام ( استاد) عنایت الله شادابی را به ریاست شورا برگزیدند. اینکه تشکیل این شورا و انتصاب شاداب تا چه حد نظر به اساسنامه حزب جنبه قانونی دارد٬ موضوع را به حقوقدانان و اهل تخصص میگذاریم.
آنچه را که میخواهم درینجاپیرامون آن بنویسم همانا شخصیت انتصابی رییس شورای به اصطلاح جمعیت اسلامی است.
استاد عنایت الله شاداب کیست؟
متاسفانه کشوری که تقریبآ اکثریت ساکنین آن به نحوی از انحا به عقده حقارت روانی مبتلا بوده که این عقده بصورت خودبرتر بینی٬ غرور کاذب٬ خودپسندی٬ تظاهر و ریاکاری تجلی می کند.
از جمله تظاهر به پوشش عقده های روانی هم یکی استفاده از القاب پرطنطنه و شان داری چون (استاد و داکتر و انجنیر) است که استفاده از این القاب به سرحد اهانت به مقام والای استاد و داکتر و انجنیر رسییده است.
بطور مثال حتی به سلمانی و کفش دوز نیز این اصطلاح به کار گرفته میشود. این البته خدای ناخواسته اهانتی به این دو پیشه شریف نیست٬ اینجا هدف عبارت از استفاده ناموجه و بیمورد واژه است.
سو استفاده از القاب در کشوری که هیچ کس قانع به خطاب شدن از موقف اصلی اش نیست؛ و از گذشته ها معمول بوده که خورد ضابط را قوماندان صاحب و مامور را مدیر صاحب خطاب میکردند تا به غرور کاذبش افزوده شود؛ اما از برکت برادران جهادی این خبط اجتماعی به یک امر معمول بدل شد.
بطور مثال در شروع جهاد و مهاجر شدن جوانان٬ کسانیکه حتی غیر از راجستر شدن در دانشکده ای روزی را هم درانجا سپری نکرده و به الفبای مسلک هم بلدیت پیدا نکردند٬ اما در دیار مهاجرت به القابی چون (قاضی و انجنیر و داکتر و استاد) رسمآ مسمی شدند. بطور مثال قاضی وقاد٬ اننجنیر حکمتیار و داکتر فاروق وردک .....
بر میگردیم به استاد شاداب!
ایشان هم ازین قماش اند. وی از زمره جوانانی است که در اوایل جهاد با جمعیت اسلامی پیوست. تهی از هر نوع تحصیل دانشگاهی٬ سطح آگاهی ایشان نیز چه در علوم اسلامی و چه سایر علوم از یک انسان معمولی فراتر نرفت؛
اما آنچه که ایشان در چانته داشتند و به مراتب زیادتر از دیگران٬ نه تنها عقده های حقارت بی دانشی بل گره دیگری به آن گره شخصیتی ایشان نیز افزوده شده بود٬ که آن عقده همانا نارسایی جسمانی ایشان بود. هرباری کسی وی را به نام لنگ شاداب خطاب میکرد به عقده های حقارتش را چندین برابر ساخته بود.
موصوف از بدو تاسیس جمعیت اسلامی مار آستینی شد تا به امروز.
تملق و چاپلوسی و غیبت و قبر کنی از صفات ممتاز ایشان بود واین اوصاف نه تنها بقایش را تضمین کرد که بسا ناکامی ها و انشعابات و نارسایی هارا در سطح پالیسی حزب و رهبری وسیله شد.
نزدیکی شاداب به مرحوم استاد شهید خطاهای جبران ناپذیری را به پیکر جمعیت اسلامی وارد ساخت که امروز این نهاد بعد از گذشت تقریبآ نیم قرن نتیجه تلخ آنرا لمس میکند. خوش باوری های استاد شهید و اعتماد به این مار آستین بهترین های جمعیت را از پیکرش برید.
اگر نیمی از ناکامی های جمعیت را در عرصه های جبهات جهاد و مقاومت٬ سیاست و دولت داری استاد مرحومی به این جناب نسبت دهیم مبالغه نخواهد بود. این انسان کم دانش و خودخواه تلاش داشت تا هیچ چهره فرهنگی و مردمی و آگاه چه از داخل و یا هم از خارج کشور به استاد نزدیک نشود.
تا حدی شایعه بود که رنجش خاطر مرحوم استاد خلیل الله خلیلی بزرگترین سرمایه معنوی جمعیت را از نهاد این کودن فراهم کرده بود.
شخصیت های نامدار و سیاستمداران دلسوز به وطن چون مرحوم داکتر محمد یوسف که با تمام علاقمندی در قبال همه کارشکنی های استخبارات پاکستان خودرا به پشاور رسانیده و میخواست از داعیه جهاد دفاع و راه حل آبرومندی را به معضله کشور سراغ کند٬ کسانی چون شاداب آن بزرگمرد را از تلاش هایش مایوس ساخت.
بهترین شخصیت های جهادی و حتی دوستان استاد مرحومی مانند مرحوم مولینا خردمند و دیگران توسط این ابلیس از تنظیم جمعیت رانده شدند وناگزیر به صف مخالفین پیوستند.
این حزب در بیست سال اخیر از درون ٬ آنهم توسط کسانی مثل شاداب ها و قانونی ها و غیره صاحبان غرض و غرور با خودخواهی ها و روش های فرعونانه داشت تخریب میشد؛ امروز این دوستان دشمن اندرون خواستند تاآخرین میخ را بر تابوت نهادی که تمامی افتخارات جهاد در نیم قرن را نصیب خویش کرده بود بکوبند.
اما خوشبختانه رهبر جمعیت بالاخره توانست این مارهای آستین و فعی های زهر آلود را از دامن جمعیت پاک و به دور افگند تا باشد به گفته لسان الغیب حافظ:
««« فلک را سقف بشگافند و طرح دیگر اندازند»»»
>>> تا زمانی که عطامحمد نور دزد خاین فساد پیشه زراندوز از حزب بکلی کشیده نشود حزب جمعیت در نفاق و شقاق بسر خواهد برد بهتر است که عطامحمد لافوک عوام فریب استفاده جو اازین حزب دور انداخته شود وقانونی بی قانونی اش و مراد نامراد و منصور کنس دیوانه و امیر صاحب فرعون صفت ناگزیر هستند که در راه درست انسانی و حزبی تابع اکثریت گردند منافق معامله گر کلان عطای چور چپاولگر خاین است که حزب جمعیت را بد نام کرده و نفاق خلق کرده است .
>>> نقش استخباراتی عبدالله از اول هم مشخص بود، اما سابقه شعله ای بودنش، مهمتر از نقشیست که دارد بازی می کند، قانونی هم که رهبری حزب «افغانستان نوین» را یدک می کشد و هیچ ارتباط باجمعیت اسلامی افغانستان ندارد، ماهیت عطای نور این کاسه لیس ارگ، معامله گر قرن حاضر، راشی متجاهر، انسان بی ارزه، و روباه صفت و مکاری که آماده است برای حفظ ثروتش دست به هرکاری بزند، و از هر خط قرمزی عبور کند، نیز مشخص است لنگ شاداب و واقف حکیمی که نه مطرح اند و نه هم از شخصیت آنچنانی برخوردارند، در این میان میماند ستار مراد که اونهم ضعف شخصیتی دارد و از پایگاه مردمی بطور قطع برخوردار نیست.
از همه ای اینها که بگذریم جمعیت مال موروثی پدر کسی نیست، و این حزبیست به بزرگی جغرافیا، عزت و عظمت مردم افغانستان و این مردم مجاهد و همیشه در سنگر و رهروان واقعی جمعیت اند که باید تصمیم بگیرند که بدنبال کیها حرکت بکنند و این بار را بردوش کی بگذارند، نه چنتا دلقک که به هر ساز می رقصند و لکه ای ننگی بوده اند بر دامن این حرکت پاک و مقدس .
اینها بایستی این را به درستی بدانند و به آقا زاده زاده های لاکچری نشین و لمپن شان هم بفهمانند که دیگر فرست سو استفاده از آدرس این حزب و این مردم را ندارند، و چهره ای واقعی شان برملا شده است و دیگر نمی توانند با گذاشتن ریش و پکول مردم را بفریبند.
عصاره و جوهر کلام اینکه ملتی که برای تحقق اهداف و نیل به آرمانهاشان « که متأسفانه هنوز هم مجال تحقق را پیدا نکرده است» این همه شهید داده اند، اسیر ترفند های یونس و عبدالله نخواهند شد و براشان خواهند گفت :
به هر رنگی که خواهی جامه می پوش
ولی، من از طرز خرامت می شناسم
و همینطور به ارگ نشینان فاسد و حامیان سلطه گرشان هم خواهند گفت :
برو این دام را بر مرغ دیگر نه
که عنقا را بلند است آشیان
>>> مبارک تان باشد که ازین ناپاکان و نوکران اجنبی ، وسرمایه ، دزدان و غارت گران بیت المال نجات یافتید . این ها لکه ننک حزب تان بودند .
مهلت ارسال نظر برای این مطلب تمام شده است