عقاید ابن تیمیه، سبب جنگ های وحشت های مذهبی و فرقه ای در بخش بزرگ جهان اسلام شد که همراه با کشتارها و قتل عام ها و غارت اموال مسلمین بوسیله سپاه وهابی بود | ||||
تاریخ انتشار: ۱۲:۵۹ ۱۳۹۹/۴/۲۶ | کد خبر: 164196 | منبع: | پرینت |
ابن تیمیه
از دیدگاه تاریخی سیر تکوین اندیشه معارف دینی و فقهی شیخ محمدبن عبدالوهاب که پدرش در شهر عُیَینهَ از بلاد نجد، قاضی آن شهر و از علماd حنبلی بود، و مطالعه کُتب تفسیر و حدیث و عقاید و فقه حنبلی را نزد پدر خود آموخت، ابن تیمیه از برجسته ترین علمای حنبلی قرن هفتم و هشتم، ملقب به شیخ السلام، که صاحب کُتب «توجید»، «منهاج السنه»، «فتاوی» و سایر کُتب فقهی و تفسیری است، نقش مهم را بازی کرده است. برای شناخت تفسیر وهابی از مذهب حنبلی، ضروری است که ابتدا با مبادی و مبانی اندیشه معرفتی دینی و فقهی و تفسیری که او از توحید آورد، آشنا شویم و سپس به شیخ محمدبن عبدالوهاب {پیروان اش او را بنام پدرش بن وهاب می گویند که تفسیر ابن تیمیه حنبلی از توحید الوهیت را محکم کرد و پیشوای فرقه وهابی که امروز به «مذهب» وهابی مشهور شده است، تبدیل شد.
نگاهی به عقاید ابن تیمیه؛
ابوالعباس احمد بن عبدالحلیم حَرّانی، {161-728} ملقب به شیخ اسلام از علمای درجه اول حنبلی در قرن هفتم و هشتم هجری می باشد که با محکم کردن اصل توحید الوهیت در الاهیات توحیدی دین اسلام و تفسیر نوین از توحید که ریشه در آیات تنزیهی قرآن کریم دارد- توحید الوهیت خدایی یکتا بی مانند و بی مثال «لَیسَ کَمِثِلهِ شیء» هیچ چیز مانند او نیست، را در مرکز اندیشه معرفت شناسی الاهیات توحیدی قرآن کریم، در عقاید دینی قرار داد و بر سر دفاع از مفاهیم دینی که توحید الوهیت الله بی مثال آنطور که قرآن کریم معرفی کرده است، با سایر علمای هم معاصر سنی مذهب و شیعه مذهب در افتاد و مخالفان را نسبت به فهم معرفت شناختی توحید ی الاهیات قرآن که توحید الوهیت الله سبحان را معرفی می کند، جاهل می نامید.
ابن تیمیه که سخن ورز ورزیده و شجاع و سر نترس بود، {که در دیدار با غازان خان مغول در 699 که مغل ها به دمشق حمله کرده بودند، به او گفته بود که شما که مسلمان شده اید، هنوز «یاسا» را دارید،} بر سر موضوع توحید الوهیت خداوند بی مثال، با همه علمای مخالف تفسیر که وی از توحید آورده بود از جمله ابن بطوطه {در سفرنامه تُحفَهُ النُظار} و عبدالله ابن سعد یاقعی {مُِآت الجنان} و تقی الدین سیکی {در شِفاء السِقام فی زیاره خیر} از علمای قرن هفتم و هشتم در افتاد و در پرتوی اصل توحید الوهیت استغاثه و درخواست حاجات و توسل کردن به غیر از خدا، نه تنها به بزرگان دین و امامان و اولیا بلکه حتی به پیامبر {ص} را شرک نامید و در همین بستر سیلان مبارزه بر سر پاسداری از مفاهیم دینی که توحید الوهیت خدا سبحان در مرکز اقرار دارد، استغاثه و توسل و درحواست رفع مشکلات و حاجات از پیغمبر{ص} را انکار کرد.
در واقعیت، ابن تیمیه، بر سر توحید الوهیت قسمی که قرآن معرفی می کند، با علما و شیوخ و فقهی های مذاهب فرقه های متفاوت سنی و شیعه مخالف، در افتاد و در کتاب فتاوی الکبری، برای پایان دادن به زیار ت قبور و توسل به غیر از خدا، فتوا ویران کردن گنبدها و پوشش های بر ساخته شده بر سر قبور بزرگان دین را که بدعت است، بر پایه سنت رسول الله و احادیث که از وی ابن کثیر {در کتاب الدایه والنهایه} و امام بخاری {در صحیح بخاری} و امام احمد حنبل {المسند} و امام مسلم {صیحیح مسلم} و امام سنائی {کتاب السنن سنائی} به نقل از صحابی پیامبر {ص} که احادیث متواتر به سند صحیح است، از پیامبر{ص} نقل آورده اند که فرمود بر خاک قبر چیزی اضافه نکنید به جز همان خاک که بیرون کرده اید و روی قبور را با همان خاک صاف و هموار سازید، را صادر کرد.
عقاید ابن تیمیه؛
ا- توحید
جوهرلُب نظر و دیدگاه معرفت شناختی ابن تیمیه این است که: «توحیدی که پیامبران آورده اند، متضمن اثبات توحید الوهیت است برای خدا و بس، به این نحو که بنده شهاذت دهد که جز خدا، خدایی نیست. لااله الالله و تنها او را عبادت کند و فقط به او توکل نماید... اما مجرد یکانه دانستن خدا یعنی اعتقاد به اینکه خدای واحد، عالم راخلق کرده است، این توحید نیست، همچنین اگر کسی به صفات خدا اقرار کند و او را از عیوب پاک بداند و نیز اقرار داشته باشد که خدا خالق همه موجودات است چنین کسی موحد نیست مگر اینکه شهادت دهد که جزا و خدایی نیست و اقرار کند که تنها، خدا مستحق عبادت است و بس. {ابن تیمیه، فتح المجید ص 15-16}
توحید الوهیت و توحید رُبوبیت؛
قسمی که قبلاً خاطرنشان ساخته بودیم: ابن تیمیه، «توحید را به دونوع توحید الوهیت و توحید ربوبیت منقسم کرد به هدف این که با این کار توجه مسلمانان و علما را به توحید الوهیت-یعنی خدایی خدا به خودی خود به عنوان وجود به خودی خود، بدون نوجه به ربوبیت خالق بودن او اعتراف کرد، جلب نماید و در همین بستر مخالفین که با تفسیر وی که وی ازتوحید آورده مخالفت می کنند را نسبت به توحید الوهیت، جاهل معرفی کند. ابن تیمیه می گفت که مشرکان مکه، نیز، به ربوبیت خدا به این معنی اعتراف داشتند که الله خالق آسمان و زمین و آنچه که در میان زمین و آسمان است. اما در همان حال نسبت به توحید الوهیت جاهل بودند که بت های لات، منات و عُزی را بنات الله=دحتران خدا که مقربین خدا هستند در جنب الله پرستش می کردند و حاچات شان را از دختران خدا می خواستند و در مشکلات و سختی ها به آن سه سنگ بی جان رجوع و توسل و استغاثه برای رفع حاجات شان می کردند و برای خشنودی در پای آن سه بت قربانی و نذرانه می آوردند تا در سایه حمایت مقربین الله که در کار نکوینی آفرینش و تقسیم روزی مردم و فرود شر و خیر جهان و مصیبت و خوشی های که بر مردمان می گذرد با الله در کار خلق شریک هستند، در امان از خشم وغضب درامان شوند و آنها شفعیان میان خود و خدا قرار دهند که الله به شفاعت روی بنات الله برکت و خیر و خوشی و ثروت و جاه و مقام در پادشاهی دنیا نصیب شان گند و در امان شوند در زمین و آسمان از شرور و صدمات اجینه ها ی که میان آسمان و زمین رفت و آمد می کنند.{قرآن کریم آمده است که چون از مشرکان بپرسید که آسمان ها و زمین و آنچه در میان آن یافت می شود را کی آفریده؟ می گویند الله و چون پرسیده شوند پس چرا الله یکتا بی مثال احد صمد که نه کسی از او زاده شده و نه زاده کسی دیکری است را صرفاً مخلصانه پرستش و عبادت نمی کنید و در جنب الله شریکان- بنات الله-دختران خدا-شریکان الله که در کار افرینش و تقسیم روزی مردمان و خیر و شر عالم شریک کار الله بی تیاز واحد حد یکتا بذات، قرار داده اید و پرستش می کنید؟ می گویند که پرستتش نمی کنیم، آنها شفیعان ما نزد الله هستند در منزلت مقربین الله و پند پذیر نمی شوند مگر خردمندان.
در واقعیت، ابن تیمیه با اصالت بخشیدن به توحید الوهیت به معنی که گفته آمد درصدد دماندن روح توحید الوهیت خدا-یعنی خدایی خدا به عنوان وجود به خودی خود بدون توجه به ربوبیت خدا-یعنی خالق جهان هستی، در روان مسلمانان بود که از خواب ربوبیت خدا و پاک دانستن خدا از عیوب و اقرار به صفات خدا و آن نمازها روزه ها و ذکات و رفتن به زیارت حج، بیدار شوند و بدانند با اعتراف به خالق بودن خدا، موحد نسیتند و نسبت به توحید الوهیت جاهل هستند. قسمی که مشرکین مکه به ربوبیت الله اعتراف داشتند ولی نسبت به توحید الوهیت که همه پیامبران از آن سخن گفته اند، جاهل بودند وقتی از نادانی سه مقربین برای خدا ساخته بودند و آنها {لات، منات و عُزی} را در خام خیالی های شرک اجدادی غرانیق- پرستوهای بلند بالا پرواز در میان آسمان ها و زمین درنظر داشتند که میان آسمان ها و زمین در پرواز هستند و مایه امید برای شفاعت و خیر رسانی برای نذردهندگان و قربانی کنندگان و پرستش کنندگان بنات الله در زمین.
ابن تیمیه تفسیر از مفهوم توحید الوهیت آورد که با روح الاهیات توحیدی قرآن کریم که بیش از شصت و سه بار روی یکتایی خدای بی مثال تاکُید کرده است هماهنگ است و ریشه در الاهیات توحیدی و رسالت همه پیامبران دارد.
در همین اصالت توحید الوهیت که نقدس و پرستش و بندگی و طلب حاجات و شفاعت فقط از آن اوست نه غیر او، توسل و استغاثه به غیر از خدا به امامان و اولیا و حتی به پیامبر{ص} و طلب شفاعت از آنها که نزد خدا شفیعان گناهان آنها باشد و یا به قصد طلب حاجات به قبر پیامبر می آید و نماز برای خدا، می خواند و طلب حاجات از غیر خدا می کند، شرک تعریف می شود.
ابن تیمیه می گوید که: «شرک موجب خروج اردین است، از جمله اینکه هرگاه کسی صرفاً به قصد زیارت قبر پیغمبر {ص} مسافرت کند و موجب اصلی سفرا و رفتن به مسجد آن حضرت نباشد، بلکه برای طلب حاجات باشد، چنین کسی، از شریعت سیدالمرسلین، خارج است» {ابن تیمیه: کتاب الرد علی الاخنائی، ص 18و19} در همان کتاب در صفحه 52 می نویسد که: «و اگر قبر پیغمبر و یا دیگری را زیارت کند، بدین منظور که {یا طلب حاجت ازو} وی را با خدا شریک قرار دهد و از او چیزی بخواهد،این امر، حرام و شرک می باشد».
تفسیری که ابن تیمیه از توحید به شرحی که گفته آمد، نه نتها محالقان در به چالش شرک کشیده بود، بلکه با انکار استغاثه و توسل به پیامبر و فتوی ویرانی قبور و سرسختی و شدت و حرارت که از خود در انتقاد از مخالفان و به ویژه در نبرد با شیعه از خود نشان می داد که از آنها به عنوان رافضی {اهل غُلُف و مبالغه} یاد می کرد که امامان اهل و بیت را به مقام خدایی نشانده اند که در کار تکوینی آفرینش و در تقسیم روزی مردم و شفاغت آنها به عنوان مقربینن نقش بازی می کنند، رفته رفته به مخلفت های تبدیل شد که پای حاکمان سیاسی زمان وفقه و قاضی مالکی در قضیه بازشد.
در ربیع الاول سال 698، علمای وفقه های شافعی مذهب برضد ابن تیمیه خروج کردند و رساله «حَمَوِبهّ ابن تیمیه -که درباره صفات خداوند؛ نوشته بود، را مردود خواندند و همچنان فتاوی البکری ابن تیمیه که مسلمان را از سفر به زیات پیامبر، نهی می نماید را پایین آورده آوردن مقام نبوت نامیدند.
علمای شافعی مذهب در مشقی که قاضی ملکی از آنها حمایت می کرد، ابن تیمیه را در رساله حَمَوِیهّ، متهم جسمانی کردن خدا، با جهت و مکان بخشیدن و این که خدا دست و پا دارد و از عرش به زمین آسمان اول می آید و کلام خدا حرف و صوتی قایم به خدا می باشد، می کردند که با یک چنین تفسیری از صفات خداوند، نه تنها خدا را جسمانی ساخته بلکه مقام نبوت را تضعیف و شفاعت رسول را انکار نموده و در قصد ویران کردن قبور برزگان و ویران کردن نمادها و شعایر دینی و سست شدن دین اسلام از طریق در افتادن فرقه های مذهبی به جان همدیگر و جاری ساختن جنگ های خونینی اعتقادی میان مسلمانان است.
علمای شافعی نزدیک به اهل حدیث پیرو سَلف صلح {صحابی، تعابین تحت تابعین} جمعاً ابن تیمه را در قضیه صفات خدا و پایین آوردن مقام نبوت، چنان پیچیدند که «کفر و خطا» وی از نوع خطای قابل بخشایش کی باشد فتوا دادند. ابن تیمیه بیست و چند ماه در زندان قلعه الجبل آب خنک زندان در کوته قلفی انفرادی را خورد. چون از بند زندان رهایی یافت، بار دیگر بر مخالفان و به ویژه شافعی مذهب ها تازیدن گرفت و برضد شیعه کتاب ها نوشت.
حاکمان سیاسی با حمایت از مخالفان، عرصه کار و فعالیت را بر ابن تیمیه تنگ تر و فشارها را افزایش دادند که از این رهگذر چندین بار مدتی باز دوباره آب خنک در زندان ها و چاه سیال ها را خورد و رنج های دیگری بر او وارد شد که در بستر همین کشمکش ها در رمضان سال 726 از طرف قاضی القضات وقت بار دیگر به میز محکمه کشیده می شود قضات در پرسش و تحقیق ها و بحث بر سر موضوعات که ابن تیمه با طرح آن و فتاوی آنچنانی فقاهتی غوغای بزرگ را آورده بود، به او و پاسخ های که ابن تیمیه می داد قانع نشدند و سرانجام حکم کردند که ابن تیمیه «از خداوند، نفی و جهت و مکان بنماید و از اظهار این سخن خودداری کند که کام خدا حرف و صوتی قایم به خدا می باشد... و نیز احادیث مربوط به صفات خدا را نزد عوام نخواند و آن اخادیث را به شهرها ننویسد.. او مورد تعقب قرار گرفت و زندانی شد تا سرانجام در سال 738 در زندان درگذشت» {کتاب فوات الوفیات جلداول ص 77 و همچنان در کتاب الوافی بالوافی ج 7 ص 18 و همچنان رجوع شود به آغاز جلد پنجم کتاب فتاوی الکبری ابن تیمیه}.
همین عقاید ابن تیمیه، بعداً در نیمه دوم قرن هیجدهم وقتی که شیخ محمدبن عبدالوهاب با محمدبن سعود حاکم نجد محشور می شود و پیمان میان سیاسی و مذهبی شیخ و شاه رقم می خورد، اساس معتقدات پیشوای فرقه وهابی شیخ محمدبن عبدالوهاب را تشکیل می دهد که سبب جنگ های وحشت های مذهبی و فرقه ای در بخش بزرگ جهان اسلام می شود که همراه با کشتارها و قتل عام ها و غارت اموال مسلمین بوسیله سپاه وهابی شیخ و شاه و ثروت اندوزی هر دو خانواده بسوی رفتن به تاج و تخت عربستان و حاکمیت بر جهان اسلام است که در ادامه مباحث در آینده به تفصیل درباره شکل گیری فرقه وهابی خواهیم پرداخت.
محمد صدیقی
مهلت ارسال نظر برای این مطلب تمام شده است