داوود ناجی به عنوان مشاور ارشد سیاسی دفتر شورای امنیت ملی منصوب شد.
اشرف غنی با صدور چهار فرمان چهار مقام امنیتی را منصوب کرد.

صدیق الله فهیم به عنوان معاون مشاور امنیت ملی در امور سیاسی و مردمی،
عبادالله عباد رییس دارالانشای بورد مشورتی شورای امنیت ملی،
ضیا عاصی رییس ریاست ۷۰۰ دفتر شورای امنیت ملی
محمد داوود ناجی مشاور ارشد سیاسی دفتر شورای امنیت ملی تعیین شدند.

کد (9)

>>>   یکی از ترفند های غنی برای لگام زدن در دهان منتقدانش جذب شان در بدنه دولت و وادار کردن شان به دفاع از غنی است.
با این ترفند هم طرف دست از انتقاد میکشد
هم مجبور است تا به نفع غنی تغیر قبله دهد
هم تحقیر حیثیت و ترور شخصیت میشود.

مولانا قربان
امرالله صالح
کلکانی
و حال داود ناجی
و مثل اش مرتضوی
و این سریال ادامه دارد.

>>>   چه عجب مقام و منصب دهن پورکن#مشاور#
ولی در عمل هیچ کاره خواهد بود.
آن سه نفر دیگه رییس یا معاون اما...
داوود جان، مشاور ارشد(😎😎)

>>>   این داوودک ناجی از همان ابتدا هم ته اش باد میداد و معلوم بود که روزی عقبش را به قبیله فروختنی است، دقیقن مثل قانون پوه صیب غلام بی دانش بوت پاک۰

>>>   صفرمحمد مظفری
افتضاح داود ناجی
داود ناجی مشاور دفتر شورای امنیت ملی شد. غنی گفته وی تجربه کارهای مدنی، از کابل تا بی بی سی در لندن دارد. اما ناجی گفته بود در این دولت هیچگاه کار نخواهد کرد، و از نظر او شورای امنیت ملی قاتل بیش از هشتاد قربانی جنبش روشنایی در دهمزنگ بود. حالا اما همین داود ناجی در همین دفتر قاتل، ثبت نام کرده و برنده اعلام شده است و صاحب وظیفه شده است.
من از اول به تعهد دانه درشت های جنبش روشنایی باور نداشتم، و از همین روی در جنبش شرکت نکردم و حالا نیز ناراحت نیستم زیرا در افغانستان کسی کمتر اخلاق سیاسی دارد و کمتر پایبند تعهدات و گفته های شان هستند. اما جنبشی ها باید از داود بپرسند که چه می گفت و چه می کند.
دولت خیلی سنجیده و پلان شده به ناجی وظیفه داده، یعنی در شورای امنیت و همان دفتری که ناجی آن را قاتل دوستان و هم رزمانش می دانست. ناجی هم این را میداند، ولی ابایی ندارد و ترجیح داده است همکار قاتلین همکاران و دوستانش باشد. در افغانستان هرکاری ممکن است، و این البته جای تعجب ندارد. من گاهی از بعض سیاست مداران دوره جهاد دفاع می کنم، نظرم هم این است که نسل ما بعد جهاد بهتر از این ها نیستند و این نظرم را کسانی مثل داود ناجی با حرکت ها و کنش های شان تایید می کنند. ناجی می توانست در دیگر ارگان های دولتی کار کند، ولی نه در شورای امنیت. وی با رفتن اش در این بخش دولت، خودش را استهزا کرد.

>>>   بلی این سریال همچنان ادامه دارد؛ اما باید یادآور شد که تا ایندم هیچکدام از مهره های ذکر شده تا این حد بخاطر رسیدن به مقام این تعداد انسانهارا به قربانگاه نفرستاده اند که جناب ناجی فرستاده است!
۱. ملا قربان ارزش های جهاد را فروخت٬ اما وی یگانه جهادی نبود که ارزش های جهاد و مقاومت را به پشیزی بفروشد؛ چون قبل از وی کسانی چون عطا نور٬ یونس قانونی٬ بسم الله خان٬ الماس خان٬ و امیر اسماعیل هایی را داریم که خون قهرمانان جهاد را به حراج گذاشتتند٬ و ازینرو توقع بهتری از ملا قربان را نمیتوان داشت.
۲. صالح قبلآ مهره استخبارات بیرونی بود و برای بدست آوردن مقام تعداد قربانیان روند سبزش نیز به مراتب کمتر از قربانیان جنبش روشنایی بود.
۳. کلکانی که در خود فروشی و پروتوکول سازی قهرمان است؛ و به هر دری از درگاه نجیب تا استخبارات سعودی با نوازش مهره اصلی وهابیت جناب شیخ الحدیث عبدالرب رسول سیاف خودرا چاق و چله نگهداشته و از وی گله نمیتوان کرد.
۴. مرتضوی همان گفتار شاعر:
تغاری بشکند ماستی بریزد *** جهان گردد به کام کاسه لیسان
ازینرو در موردش تبصره ضروری نیست.
اما:
۵. جناب داود ناجی؟؟؟ یا للعجب!!! رهبر جنبش روشنایی ـ پیشوا و رهبر تحقق آروزهای نسل جوان و تحصیل یافته ـ مرشد ملیت مظلوم هزاره - و بالاخره گزینه ای برای تعویض رهبران سنتی و معامله گر هزاره!!!
بلی به مثابه موسی پیامبر٬ ناجی قوم سرگردان و ستمکش یهود از ستم فرعون های زمان.
این آقای ناجی بالاخره آنقدر زبون میشود؛ زبون تر از همه آنانیکه در بالا ذکر شان رفت٬ تا همکار و مشاور ارشد اجمل عابدی سرکرده تروریزم و برنامه ساز کشتار جمعی هزاره ها تا سرحد تصفیه قومی گردد.
جناب ناجی! آن جوی خون صدها جوان هزاره ای که در کشتارگاه دهمزنگ در سرک ها به رهبری تو عالیجناب جاری شد٬ اگر وجدان انسانی ای در کار میبود٬ خون انسان چه که حتی ریختن خون آن تعداد بز و گوسپند به انسان عبرت تاریخی میشد.
ماشاالله با این وجدان و عاطفه انسانی؟؟
«« کز دیو و دد ملولم و انسانم آرزوست»»
این آرزو را تمامی ساکنین آن وحشتکده از دست نامردان و روسپیان روشنفکر نما با خود زیر خاک خواهند برد.

>>>   ‏نجیب بارور‏
چندتا گپ:

-با داوود ناجی در جریان مبارزات روشنایی آشنا شدم. به تعبیر شعری که در همان زمان نوشتم، ناجی یکی از مصداق های تفسیرپذیر این شعر است: نام شکوهمند عدالت هزاره است.

-در جریان تمام مبارزات اجتماعی -از روشنایی تا رستاخیزتغییر- دریافتم که ما به شدت از ناحیه حضورنداشتن در ساختار، ضعف داریم. عدم حضور در بسیار موقعیت ها سبب شک و بدگمانی های عمیقی نیز شده بود؛ علی الخصوص نسبت به شورای امنیت که در آن زمان آقای اتمر مسئولیتش را به عهده داشت، بدبینی توام با شبهه داشتیم. حالا که یکی مثل ناجی مشاوریت ارشد سیاسی آن را عهده دار شده است که از نسل ما و همگامان ما در مسیر عدالت خواهی است، از نظر من قابل استقبال است

-چنانچه قبلاً هم نوشتم، امروز فضای سیاسی فرق می کند. بگذارید صادقانه بگویم افغانستان همانگونه که در زمان حاکمیت تروریسم به همه ما نیاز داشت، امروز برای عبور از وضعیت شکننده سیاسی و پروژه های انتخاباتی آمریکا زیر نام صلح و... برای ایجاد یک روایت سیاسی به مفهوم واقعی ملی و حمایت از جمهوریت در برابر امارت؛ به تمام ما نیاز دارد. همه باید کمر ببندیم و برای یک سرزمین مشترک در برابر دسیسه ها و پروژه هاییکه در تلاش یغماگری ارزشهای اجتماعی ماست بایستیم. ناجی اگر در جریان مبارزات اجتماعی چنین کاری را کرده بود؛ شاید پیش از همه من در مقابلش موضع می گرفتم. امروز نه تنها که موضع مخالف ندارم بلکه این کار شان را عقلانی ترین رفتار سیاسی او می دانم.

>>>   این داوودک ناجی از همان ابتدا هم ته اش باد میداد و معلوم بود که روزی عقبش را به قبیله فروختنی است، دقیقن مثل قانون پوه صیب غلام بی دانش بوت پاک۰

مهلت ارسال نظر برای این مطلب تمام شده است