وهابیت از نظر فقاهتی و فتاوی برضد هرچیز نو و حتی عقلانیت علمی جهان معاصر است، در گذشته گرایی غرق تعصبات است که از فرهنگ اعراب مردسالار قبیله ای بیرون می شود | ||||
تاریخ انتشار: ۰۷:۳۷ ۱۳۹۹/۴/۲۸ | کد خبر: 164212 | منبع: | پرینت |
نجد: پایگاه حکومت شاه و شیخ؛
شیخ محمد، پس از اینکه معنی توحید الوهیت لااله الالله را به شرح که گفته آمد، به مردم درعیه آموخت که لا اله به معنی نفی تمام معبودان باطل و الالله اثبات خدایی احد صمد بی مثال در ذات و صفات است، توسل به غیر از خدا را حرام و شرک خواند، به روسا و قضات نجد نامه نوشت و آنها به سوی توحید الوهیت لا اله الالله دعوت کرد که از او اطاعت کنند.
سرزمین نجد، قسمی که آلوسی بغدادی از بزرگان وهابی در {تاریخ بغداد، ص 9} و {مجمع البلدان، ج 4، ص 747} آورده است که: شهر نجد بخش بزرگ شبه جزیره عربستان است که نسبت به سایر نواحی سرزمین مرتفع است و دارای آب و هوای گوارا و معتدل و دره های آن سرسبز همچون باغ های گلبرگ زیبا رویان انواع گُل و دارای گودال های حوض پر آب و در پاگیزگی هوا بی نظیر است. نجدیان به شهرنشین {شهر عنیزه، زلفی، شُرا و شهر درعیه، که مرکز نجد شهر معروف ریاض امروز پایتحت رسمی عربستان سعودی است} و بدوی نشین تقسیم می شدند. مردم شهر به تجارت و زارعت و پرورش درختان خرما و گاو و گوسفند و شترداری می پرداختند و اهل نجد اکثر ملخ خورهم بودند.»
از سوی دیگر قبیله بدوی صحرانشین اطراف نجد اعراب بادیه نشین بودند که به رسم قدیم باشعار «مال، مال خدا است، یک روز از آن من است و روز دیگر از آن تو، صبح فقیریم، عصر ثروتمند، جز غارت و راهزنی کاری نداشتند و این اعمال را افتخار خود می دانستند». قسمی که حافط وَهبهَ در تاریخ بغداد] از صفخه 41 به بعد به وصفی که الوسی از مردم نجد کرده است آمده است.
از سوی دیگر، مردم نجد از لحاظ دینی مانند سایر شهرهای اطراف نجند از جمله منفوحه، که دختران بی شوهر مانده خانه به درخت خرمای نر توسل می کردند که تا اخر سال شوهری برای خواستکاری پیدا کنند تا راحت شوند از زخم زبان مردمان و بار دوش بر پدر و مادری که سرخمیده بودند در رسم جاهلیت اجدادی از نیش زدن ها، خرافاتی، قبر پرست بودند که بدور قبور تعدادی از صحابه پیامبر{ص} گرد می آمدند به طلب استغاثه برای رفع حاجات و اصوال دین، حتی حلال و حرام و معنویات شریعت فقه را هم نمی فهمیدند در تاریک فکری رسم خرافات عرف اجدادی و آبایی.
شیخ محمد، در یک چنین اوضاع و احوال و شرایط که شهرنشینان و بادیه نشینان اطرف شهر نجد در گمراهی آشکار به صورت های متفاوت در خرافات می لولیدند و افتخارات آنچنانی داشتند که هرقبیله چه شهرنشین که اکثر ملخ خوری می کردند و بادیه نشینی ها با شعار آن چنانی غارت گیری و باج گیری از کاروان های که در تعداد افراد و فن جنگ ضعیف تر بودند، موش و موش خرمای صحرایی شکار می کردند و می خوردند و هرقبیله شاعران داشتند که در بستر تخیلات ناب آنچنانی پای نفش روی یار زیبا روی در لبخند ماه عروس نقره سفیدپوش شب چهارده در باغ و بوستان و یا در خطوط باریک دشت ریگزار های سینه خونین افق آسمان وصل شده به صحرا، می دیدند و کیف حال در سلیس و روان و زیبا بودن تشبیهات شاعرانه در بستر واژه های تخیلات ناب به افتخارات آنچنانی در سخنان به ظاهر آراسته می کردند، به روسا و قضات نجد، نامه نوشت که از او اطاعت کنند.
چون روسای نجد دعوت شیخ را نپذیرفتند و به استهزای او پرداختند، شیخ محمد و بن سعود لشکرهای توحید سازمان دهی کردند و چندبار به نجد حمله کردند تا سرانجام لشکریان وهابی در سرسختی و دلاوری در جنگ ها نجد و تمام شهرهای انطرف را فتح نمودند.
ابن سعود حاکم نجد شد؛
شیخ محمد و فقه شرعی حنبلی به تفسیر و فتاوی سختگیرانه تر از امام حنبل رحمته الله علیه و حتی سحتگیرانه تر از ابن تیمیه که در زمان حیات شان چنان فتاوی صادر نکرده بودند، را رقم زد که دایره کفر و حلال و حرام فناوی فقهی شیخ محمد چنان وسیع و سخت گیرانه در منع حلال و حرام شد که دخانیات {دود کشیدن چلم و سگرت } و همچنان نوشیدن قهوه و فراگیری علوم فلسفه و عرفان و علم کلام و در یک کلام هرآنچه که در زمان سَلَف صلح {صحابه، تابعین کسانی که پیامبر{ص} را ندیده اند ولی اصحاب او را دیده اند و تبع تابعین که صحابه ندیده اند ولی تابعین را دیده اند} معمول و رواج و سنت پیامبر نبوده را یکسره برخلاف اصل اِباحهَ فقهی که حکم می کند که هرچیزی گه نص بر حرمت آن در قران و سنت نیامده است، میاح است، حرام می دانند {درباره اصل اباحه بعداً سخن خواهیم گفت}
در هرصورت، با تصرف نجد پایگاه حکومت شاه و شیخ به تفسیری که او از مذهب حنبلی آورد به یک قدرت سیاسی و مذهبی نیرومندی تبدیل شد که در آن خانواده آل سعود و خانواده شیخ محمد در همجوشی سیاسی و مذهبی با همدیگر، بن سعود به حاکم قدرتمند سیاسی که جنگ های آنچنانی مذهبی را رهبری می کرد تبدیل شد.
شیخ محمد روحانی پرقدرت صاحب نفوذ کلام در متن جامعه در رکاب آل سعود برای دوباره موحد ساختن قبایل اعراب نجد که حکومت مرکزی قوی نداشتند بلکه دایم با همدیگر در رقابت و جنگ بودند، اسپ امر به معروف و نهی از منکر تاختن گرفت.
شیخ محمد، با استفاده از رقابت های روسای قبایل نجد و کشیده شدن تعدادی از آنها بسوی وی، جمعیت های بزرگ مردم قبایل نجد که تصمیم زندگی شان به دست روسای قبیله بود، به دور شیخ محمد جمع شدند و از او در کار فقه و فتاوی اطاعت کردند. بطوریکه آلوسی می گوید: «که نظیر اطاعت مردم نجد از دستورهای شیخ محمد برای هیچ یک از علما پیش نیامد و این امر عجب است، پیروان او تا به امروز وی را به منزله یکی از پیشوایان چهارگانه می دانند و اگر کسی وی را به بدی یادکند، او را به قتل می رسانند».
گسترش ساحه قلمرو نفوذ وهابی؛
در واقعیت، با محکم شدن قدرت شاه و شیخ در نجد پر ثروت و خوش آب و هوا و باغ و بوستان و پاکیزه یار، بخش بزرگ شبه جریزه عربستان و روسای قبایل شهرهای اطرف نجد کشیده شده بسوی مکه و مدینه- تحت شعاع نفوذ حکومت خانواده آل سعود که قبلا در گذشته های دور نیز بر شهر نجد حکومت نموده بودند و همچنان تحت الشعاع خاندان شیخ محمد قرار گرفت. مرکز شهر نجد معروف به ریاض که اکنون پایتخت عربستان سعودی است، به مرکز انتشار تفسیر قرآنی و فقاهتی و فتاوی آنچنانی از مذهب حنبلی تیدیل شد.
ابن سعود {پس از سی سال فرمان روایی در نجد در سال 1179 هجری فوت شد} در جلوه مقتدرترین حاکم زمان اش در نجد فرمانروا بر بخش بزرگ عربستان شد و در حمایت از شیخ محمد، شمشیر بر مخالفان کشید و با تلاش های زیاد و خستگی ناپذیر و اداره میدان جنگ های خونین که با قتل و به غنیمت گرفتن مال و اموال و زنان و کودکان و پیوه زنان قبایل مخالف که از اطاعت شیخ و شاه سرباز می زدند، همراه است و همنان با ادای نماز جماعت به امامت شیخ محمد، هسته مرکزی حکومت دیکتاتوری سیاسی مذهبی خانوادگی سلطانی آل سعود و خانواده آل شیخ محمدبن عبدالوهاب را در نجد اساس گذاشته شد.
پس از مرگ ابن سعود و مرگ شیخ محمد در سال 1206 هجری، وارثان ابن سعود، عبدالعزیز بن سعود {1179-1218} قبایل احسا را تحت سلطه قرار داد و مکه و مدینه را تصرف کرد و قبایل اطراف را تابع و خرج گذار ساخت. او در ماه رجب سال 1218، پس از حمله قشون وهابی به رهبری امیر سعود در سال 1216 به کربلا و ویران کردن گنبد و مناره ها و دیوار قبر امام حسین{ع} و به غنیمت گرفتن خزاین زیارتگاه، در مسجد شهر درعیه به وسیله مردی بنام عثمان از هالی موصل، در حین سجده به قتل رسید.
سپس با به قدرت رسیدن امیر سعود بن عبدالعزیز و همچنان وارثان خانواده شیخ از جمله عبدالله پسر کلان شیخ حکومت موروثی سیاسی مذهبی در یک ساحه وسیع تشکیل گردید که در منطقه عراق و شام با عثمانی ها و در غرب آسیا با ایران به رهبری فتحعلی شاه قاجار درگیر رقابت ها و کشمکش های به هدف گسترش حضور نظامی و سیاسی و مذهبی در مناطق پیرامونی شد که در جهان پارینه ها زیر قمچین امپراطوری های اموی و عباسی قرار داشتند و باج به اعراب حاکم بر بیش از نصف جهان میدادند.
حضور انگلیسها در غرب آسیا؛
در خم و پیچ بازی های سیاسی و منطقه ای در نیمه دوم قرن نوزدهم، انگلیس ها برای بلعیدن متصرفات آسیایی و افریقایی و اروپایی امپراطوری در حال احتضار عثمانی و همچنان چیره شدن به منابع نفتی خاورمیانه عربستان و عراق و ایران و شیوخ نفتی خلیج، در خم و پیچ بازی های سیاست نیرنگ پردازی، از یکسو با خانواده هاشمیان در حجاز چینل اندازی کردند که لورنس جاسوس مشهور را به هدف جنگاندن امیرحسین شریف مکه و پسرانش عبدالله و فیصل برضد سلطان عثمانی تشویق و ترغیب کردند و سلاح و مهمات در اختیارشان به وعده و تصدیق پادشاهی مستقل اعراب به پادشاهی امیرحسین دادند.
از طرف دیگر، در همان حال که به امیرحسین مژده پادشاهی مسنقل اعراب را می دادند و در سال 1915 امیرحسین را که بخشی از عربستان را از وجود سپاه عثمانی پاک کرده بود، به حیث پادشاه اعراب در مکه به رسمیت شناختند، با خاندان عبدالعزیز بن عبدالرحمان آل سعود، که در اواخر قرن نوزدهم با شکست دادن قبیله راشد در درعیه و نجد و دوباره در عرصه قدرت سیاسی وارد کارزارها شده بودند، چینل اندازی داشتند و سلاح و مهمات در اختیار عبدالعزیز قرار می دادند، تا پس از جنگ جهانی اول، برطبق پلان جغرافیایی جدید سیاسی خاورمیانه، لشکرهای وهابی تحت پوشش عبدالعزیز آل سعود را به روی امیرحسین که با جابجا شدن صهیونیست های اسراییل در فلسطین مخالفت می کردند، بزنند تا هم کمر امپراطوری عثمانی را در خاورمیانه طلای سیاه نفت و گاز بوسیله اعر اب درهم شکنند و هم اعراب طرفدار استقلال عربستان و پادشاهی مستقل شریف حسین که پسرانش با احزاب ناسیونالیستی عراق و سوریه و مصر رابطه داشتند، را در بزرگترین منطقه ای نفتی {900 میلیارد بشکه نفت} در شعله آتش خشم تکفیری لشکریان وهابی وارثان محمدبن سعود و شیخ محمد بن عبدالوهاب به وعده پادشاهی آل سعود در عربستان، در فصل جدید بازی ها، در شعله های موج جدید آتش خشونت ها سرکوب خونین کنند.
سلطه را بر نفت و گاز عربستان و عراق و ایران بوسیله لشکرهای از بانک ها و شرکت های درهم ادغام شده انحصارات غول پیکر نفتی تاج و تخت و عموزاده اش امریکا، بر غرب آسیا و عربستان سعودی بر قرار سازند.
سپاه وهابی به رهبری عبدالعزیز از سال های 1913 تا1927 بخش بزرگ شبه جزیره عربستان به شمول حجاز و مدینه را متصرف و امیرحسین و پسرانش {که در دمشق حکومت شاهنشاهی اعراب را رقم زده بودند و در سال 1921 حکومت شان در دمشق بوسیله سپاه فرانسوی ها سرنگون شد}، را بقتل رساندند.
پادشاهی آل سعود؛
در سال 1935 عبدالعزیز آل سعود شبه جزیره عربستان را بنام عربستان سعودی به قباله خانوادگی دوستی شاه و شیخ مسما نمود، پادشاهی و روحانیت وهابی را در عربستان سعودی رقم زد. خودش را پادشاه عربستان سعودی خواند. شرکت های نفتی امریکا و انگلیس در جنوب عربستان در منطقه نفتی از جمله آرامکو سرمایه گذاری کردند. انحصار نفت عربستان سعودی را با پرداخت 50 هزار پوند انگلیسی برای بیست سال انحصار کردند.
پس از پایان جنگ دوم جهانی ورقم خوردن سازمان ملل متحد{توطئه موسسسه بین المللی سلطنتی تاج وتحت وموسسه بین المللی شورای روابط خارجی راکفلرهای غولان نفتی برای کنترول کشورها وحفظ منافع در مناطق پیرامونی وحمله وگوشمالی دادن حریفان حرف ناشنو خرج نگذارباتج دهنده، درپوشش شورای امنیت ملل متحد درتبانی با دبیرکل سازماتن ملل متحد،}، فصل جدید بازی های جهان جنگ سردی کشوده شد که درزمان روزولت رئیس جمهوروقت امریکا میان پادشاهی سعودی وعبدالعزیز دوستی سیاسی استراتیژیک پلیتیک به وجودآمد به هدف مسلح کردن وهابی های سَلَفی با نسل جدید سلاح وقرائت تفسیر وهابی از مذهب حنبلی برای متوقف کردن نفوذ کمونیسم شوروی وملی کرائی اعراب ورادیکالیسم اسلام مکتبی که دروجود حرب اخوان المسلمین که خطر آنها بطورچندجانبه هم غرب وامریکا وهم عربستان سعودی را همزمان تهدید می کند.
با مرگ عبدالعزیز در سال 1957، وارثان شاه و شیخ در فصل جدید رقابت ها ی جهان جنگ سرد، از یکسو با ترکیه {تحت کنترول اتا ترک که برای کوتاه کردن نفوذ فرهنگی اعراب الفبای زبان ترکی که بر الفبای زبان عربی استوار بود را تغییر داد و الفبای زبان لاتین را وارد کرد و زبان ترکی را رقم زد و ملایان را متواری ساخت و پس از مرگ مصطفی کمال اتاترک با جنرال های ارکی] روبرو بودند و از طرف دیگر، با رضاشاه که در سال 1921 به حکومت سلسله قاجاریه که در میان دوسنگ استعماری انگلیس از جنوب و روسیه تزاری در شمال گیر افتاده بود {که روس ها در معاهده های ترکمن چای و گلستان بخش هایی از ایران از جمله اذربایجان از آنکشور جدا کردند و انگلیس ها در جنوب سلطه را بر منابع نفتی ایران برقرار ساخته بودند و بخش هایی از ایران زمین از آن کشور جدا ساخته بودند}، پایان داد، در یک کشمکش تقابل منطقه ای در تنش رقابت های سیاسی ژیوپلتیک گیر افتادند که در خم و پیچ بازی ها با سقوط سلطنت محمدرضاشاه {1943 -1978} و پیروزی انقلاب اسلامی 22 دلو 1357، به رهبری امام خمینی، تنش های سیاسی به یک جنگ ایدیولوژیکی عربستان سعودی سنی مذهب و رژیم جمهوری اسلامی شیعه دوازده امامی اثناعشری رقم خورد که در دهه ای 80 قرن بیستم، با مشتعل شدن جنگ ایران و عراق {1981-1988} و سپس در دهه ی اول قرن بیست و یکم، پس از حادثه 11 سپتامبر 2001 و اشغال افغانستان در 7 اکتوبر 2001، که منجر به سقوط طالبان و دوباره گسترش یافتن نفوذ ایران در افغانستان گردید، تنش سیاسی میان تهران و ریاض به یک جنگ ایدیولوژیکی مذهبی و ژیوپلیتیک ژیواکونومیک در جنوب آسیا تشدید شد که ایران دانشکاه خاتم الانبیا را در افغانستان ساخت و عربستان سعودی با مصرف 500 میلیون دالر دارالعلوم مدرسه هرات را در بغل گوش حویلی سرحدی ایران رقم زد که مولوی مجیب الرحمان تحصیل کرده سعودی به تفسیر فقه و فتاوی شیخ محمد، به حیث ملای کلان و پرقدرت در هرارت پروژه وهابی سازی نسل جدید طالبان را براه انداخته و برضد شیعه تبلیغ می کند. {بعداً به این مساله باز خواهیم گذشت}.
رسیدیم به جایی که با بیان فشرده تفاوت میان امام حنبل و تفسیری که شیخ محمد از مذهب فقهی حنبلی آورده است وحدت و اختلاف وهابی ها و حنبلی ها را نشان بدهیم و سپس با بیان چند ملاحطه درباره نگاهی به نکات مهم و اصلی عقاید شیخ محمد و ابن تیمیه بیندازیم و در ضمن وحدت شیخ با ابن تیمیه وجه اختلاف آنها را در فتاوی و نگاهی که به اجتهاد دارند را مورد دقت قرار دهیم.
تفاوت های فتاوی میان امام حنبل و شیخ محمد؛
قسمی که قبلا خاطرنشان ساخته بودیم، پس از آنکه شیخ محمد از سفر غرب آسیا در سال 1139 هجری برگشت همرکاب پدرش شیخ عبدالوهاب از شهر عیینه به سوی شهر حریمله همفسر و ملازم شد. در این سفر شیخ به انکار باورها و عقاید مردم نجد و قبایل اطرف آن پرداخت و فتاوی صادر کرد که مسلمان به قصد طلب حاجت به زیارت پیامبر می رود و نماز برای خدا و طلب حاجات از غیر خدا، می کند را به معنی لااله اِلاالله امر به معروف و نهی از منکر ارشاد کرد که طلب حاجات به غیر از خدا، در سنت توحید الوهیت دین که همه پیامبران متضمن اثبات توحید الوهیت هستند، حرام و شرک است. اگر وی به توحید الوهیت خدا اعتراف و شهادت داد گناهی بر وی نیست و اگر پس از فهم معنی لا اله الالله، باز غیر از خدا، به طلب حاجات به زیارت قبر پیامبر و یا از بزرگان دین برود، سزای مشرک که بزرگترین گناه نزد خداوند، شرک است، قتل به شمشیر توحید است. همچنان فتاوی قتل مسلمان که همسایه مسجد است و به سسب اشتغال در کار و کسب دنیوی به مسجد برای ادای نماز جماعت نمی رود را صادر کرد که اول امر به معرف و نهی از منکر شود و توبه کند و اگر تکرار کرد سزایش قتل است، میان پدر و پسر نزاع فقاهتی بر سر فتاوی سختگیرانه شیخ محمد که هیچ حکمی فقهی از امام حنبل در اینباره نیست و اینکه شیخ این فتاوی را از کجا آورده است، در گرفت.
شیخ عبدالوهاب فتاوی پسر را رد کرد و گفت این امور قبل از زمان امام حنبل در زمان ائمه اسلام به وجود آمده بود. اما هیچ یک از امامان به شمول امام حنبل مرتکبین این اعمال را، کافر و یا مرتد واجب القتل ندانسته اند و همچنان فتوای قتل مسلمان که همسایه مسجد است ولی به سسب اشتغال کار دنیوی به مسجد برای ادای نماز جماعت نمی را بعد از توبه دادن در صورت تکرار، نداده اند.
زَینی دَحلان میگوید که: «پدر شیخ محمد، مردی صالح از اهل علم بود. برادرش شیخ سلیمان نیز از اهل علم محسوب میشد. شیخ سلیمان در عقاید برادرش شیخ محمد و فتاوی وی کتاب «اَلصّواعِقُ الِالهیهّ فیِ الردِ عَلیَ الوهابیته» را نوشت و ضمن رد تفسیر فقهی برادرش که فتاوی سخت گیرانه از خود در کار شرع دین آورده بود می گوید که این امور {امور که وهابیان آنرا موجب شرک و کفر می دانند}، قبل از امام حنبل در زمان ائمه اسلام {امام ابوحنیفه، امام شافعی و امام مالک} به وجود آمده بود، جمعی هم آنها را انکار کردند ولی از هیچیک از ائمه اسلام شنیده و روایت نشده است که مرتکبین این اعمال را، کافر و یا مرتد دانسته و دستور جهاد با آنان را داده باشند و یا اینکه بلاد مسلمانان را به همانگونه می گویند، بلاد شرک و یا بلاد دارالکفر نامیده باشند و همچنین در این مدت هشتصد سال که از زمان ائمه می گذرد، از هیچ عالمی از علمای اسلام، روایت نشده است که این امور را کفر دانسته باشند» {رجوع شود به کتاب الفتوحات الاسلامیه، ج 2 ص 257 و همچنان کتاب الصواعق الا لهیه، شیخ سلیمان ص 38}
سلیمان فایق از نویسندگان مشهور عثمانی در قرن سیزدهم و اوایل قرن چهاردهم درباره وهابیان چنین می گوید که: «معتقدات مذهب وهابی، گرچه با معتقدات مذهب اهل سنت و جماعت و سیره سلف صالح، از کسانی که مایل به رعایت اخوت هستند، اختلافی ندارد، اما تعصب مذهبی، آن فرقه را از راه راست و استوار، منحرف ساخته تا جایی که با میل خود، حکم به حلال و حرام می کنند و به کفر کسانی که دود می کشند، فتوا دادند، تعصب و انحراف آنان بدرجه ای رسید که جز خودشان، قاطبه مسلمانان را کافر دانستند و الیاذ بالله» {رجوع شود به کتلاب حاضرالعالم الاسلامی، ج 1، ص 264 و همچنان به کتاب تاریخ بغدا، ص 156}
دکتر عبدالرحمان زکی درباره تفاوت های تفسیر وهابی از مذهب حنبلی با مذهب امام حنبل، می گوید که: «وهابی ها از دوجهت با حنبلیان تفاوت دارند یکی اینکه تقلید از غیر پیشوایان چهارگانه اهل سنت یعنی حنفی و مالکی و شافعی و حنبلی را منع می کنند و مذاهب دیگر از جمله مذاهب شیعه را قبول ندارند. مذهب وهابی هم مانند طریقه های دیگر مذهبی و سیاسی و اجتماعی، دستخوش دگرگونی هایی شده است که مقصود از این تعالیم آن و کیفیت اجرا و عمل به آن می باشد. از جمله می بینیم که ملک عبدالعزیز آل سعود، که پیشوا و امام وهابیان بود، در سال 1934 بعد از جنگی که میان او و امام یحیی پادشاه شیعی مذهب {زیدی} یمن رخ داد، با امام یحیی عهدنامه دوستی مبنی بر اخوت اسلامی منعقد ساخت و به عهد نامه اعتراف کرد که ملک یحیی، حاکم شرعی یمن است که این اعتراف ضمنی به مذهب زیدی است. ملاحظه می شود که اعتراف مزبور با آنچه قبلا گفته شد که وهابی ها، مذاهب دیگر غیر از مذاهب اربعه را قبول ندارند، منافات دارد {المسلمون فی العالم الیوم، ج 3، ص 63 و 64}
دیدیم که شیخ محمد بن عبدالوهاب تفسیری از مذهب فقهی حنبلی آورده است که فتاوی فقهی آنچنانی که وی صادر کرده، با امام حنبل تفاوت دارد. امام حنبل در عین منع از امور که درباره آن سخن گفته آمد، به کفر فرقه های دیگر اسلامی حکم نمی کرد و شهرها را به دارالاسلام و دارالکفر تقسیم نمی کرد و کفر تارک نماز فتوا نداده است یا به قتل مسلمان که همسایه مسجد است ولی به سبب اشتغال به کار دنیا نماز جماعت را در مسجد ادا نمی کند حکم نمی نماید. امام حنبل در عهد واثق بالله خلیفه عباسی که بر امام خشم کرد و ناسازگار شد، برای ادای نماز به مسجد نمی رفت.
البته، میان شیخ محمد و ابن تیمه در فتاوی فقهی تفاوت هایی است از جمله ابن تیمیه دودکشی چلیم و سگرت و نوشیدن قهو و فتاوی به جنگ مسلحانه برضد مخالفان برخاستن را صادر نکرده بود و یا فتوای منع عکاسی را صادر نکرده بود و دامنه بدعت را آنطوری که در تفسیر فتاوی شیخ وسعت یافته که پرده بستن به روضه پیامبر را بدعت می گویند. اموری را که ربطی به عبادت ندارند، بدعت خواندند. ابوزهره می گوید که «وهابی اموری از قبیل پوشاندن روضه پیامبر{ص} را بدعت می نامند در حالیکه امامان دیگر چنین فتاوی نداده اند. شگفت انگیز این است که وهابی ها پوشش های روضه را انکار می کنند ولی آرایش های مسجد را بدعت و عیب نمی خوانند. وهابی ها آرا و اندیشه های خود را درست و خطا ناپذیر می دانند و آرای دیگران را، خطا و دور از صواب می پندارند». {ابوزهره، المذاهب الاسلامیه ص 351 و 352}
شیخ محمد در حمایت نطامی و سیاسی ابن سعود موافق شد که با سخت گیری و تعصب فتاوی آن جنانی در نیمه دوم قرن هیجدهم و اوایل قرن نوزدهم، اندیشه اصلی شیخ السلام ابن تیمه که برپایه اصل توحید الوهیت است را در بیداری دوباره مسلمانان بسوی خداشناسی موحدانه در عمل پیدا کرد ولی در کار فتاوی تعصب از خود نشان داد که نه تنها دایره بدعت و حلال و حرام را چنان گسترده کرد که دارالکفر و دارالسلام و جنگ های فرقه ای را آورد بلکه با بیان اینکه هرآنچه که در زمان صحابه نبوده و بعداً پیدا شده است تفکر و عقل و خرد و مسایل زمان امروز در جهان تغییر کرده را نادیده می گیرد و به گذشته گرایی غرق می شود که پوپایی دین اسلام را نفی می سازد و از اصل حرمت و اصل اباحه که متضمن پویایی اسلام و تفکر است گریز می کنند.
اصل حرمت و اصل اباحه؛
بر اساس اصل حرمت که فقه های مذاهب حنفی و مالکی و شافعی و همجنان مذهب شیعه جعفری امام صادق{ع} در فقه بکار می برند، «هرچیزی را که نصی از کتاب و سنت بر حرمت آن وجود ندارد، حلال و مباح میدانند و بنابراین نوشیدن قهوه و یا استفاده از اختراعات و کشف های علمی و اموری از این قبیل را که در زمان پیامبر{ص} و صحابه وجود نداشته و یا مورد استفاده نبوده، چون منعی درباره آنها نرسیده، مباح می دانند، اما وهابیان اصل حرمت و یا اصل منع را معتبر می دانند و می گویند که هرچیزی که درباره حلال و مباح بودن آن نصی وارد نشده، حرام است و ارتکاب آن جایز نیست. طبق همین اصل بود که در آغاز کار با هر امر تازه ای به مخالفت برمی خاستند، حتی در اوایل قرن بیستم سیم های تلفن منزل ملک را پاره کردند و از تدریس جغرافیا در مدارس مانع شدند. وهابی ها با رد اصل حرمت و تعبیر آنچنانی پوپایی دین اسلام را نفی کرده اند و مسلمان را در جهان امروز و تغییرات که در جوامع اسلامی در قلمرو اقتصاد، اجتماع، حقوق بشر و عدالت اجتماعی و حقوق مدنی و آزادی بیان و حقوق زنان و کودکان آمده است نمی بینند. آنها در جهان امروز به صورت تقویمی زندگانی می کنند ولی جوهر عقلانیت علمی جهان معاصر را نمی شناسند و با اصل کردن فقه حدیث مدار روح فقه قران و تفسیر آنچنانی که از ظاهر آیات می کنند خدا را جسمانی می سازند که از آسما و یا عرش به آسمان اول فرود می آید.
در جهان امروز و عقلانیت و زندگی نوین فرهنگی و اقتصادی و حقوقی و عدالت اجتماعی که نسل جدید تحصیل کرده و روشنفکر مسلمان صاحب عقل را آورده است، نه تنها تفسیر وهابی مذهب حنبلی در جهان اسلام خریدار در میان عاقلان و علمای درجه اول اسلام ندارد بلکه نسل جدید تحصیل کرده عربستان سعودی اعم از مرد و زن مخالف تفسیر سخت گیرانه فقاهتی قرون وسطایی تعبیضی شیخ محمد هستند که در این تفسیر زن فقط حیوان پستاندار فاقد حقوق اجتماعی و فردی و سیاسی و فاقد حق تصمیم گیر و تحصیلات عالی است.
وهابیت از نظر فقاهتی و فتاوی برضد هرچیز نو و حتی عقلانیت علمی جهان معاصر است، در گذشته گرایی غرق تعصبات است که از فرهنگ اعراب مردسالار قبیله ای بیرون می شود. فرهنگ نقش بزرگ در تفسیر فقاهتی از دین دارد. اگر شیخ محمد در محیط فرهنگی غیرقبیله ای اعراب در بستر فرهنگی پیشرفته و باز زندگانی می کرد، تفسیرش غیر از تفسیر خشک و سخت گیرانه بسته در گذشته ها می بود. وهابیت از لحاظ تاریخی با تفسیری که شیخ محمد از قوانین فقه روایتی برساخته تاریخ مصرف اش در جهان اسلام و حتی در عربستان به پایان رسیده است. فقه وهابی {بطور کلی فقه سنی و شیعه در فرقه های متفاوت} فقه تعبیضی است: تبیض میان مرد و زن در حقوق اجتماعی و فردی و اجتماعی که زن از خود شخصیت مستقل ندارد. دو دیگر تبیض میان مسلمان و کافر و تعبیض میان برده و آزاد. فقه وهابی مانند فقه مکتب های مذهبی سنی و شیعه فقه فردی است که در قلمرو جامعه و حقوق اجتماعی و فرهنگی و پرسش های که مطرح می شود پاسخ ندارد.
در عربستان برخلاف فقه وهابی زنان وارد جامعه و سیاست و امور فرهنگی شده اند و در سایه حمایت محمدبن سلمان که در کناره های دریای سرخ در عربستان شهرک سازی مجلل که با دیسکو ها و بارهای شراب است صنعت سیاحت ترویسم را رقم زده است و برخلاف فقه وهابی آواز خوانی و دیسکوی اسلامی رقص برای زنان و مردان جوان ساخته است برای بار نخست سینما در عربستان در خود منجمد در قهر غیرت های جاهلانه اجدادی قومی آل فلان بن آل فلان بن آل مستان در شهر ریاض افتتاح شد. فقه های وارثان شیخ محمد در برابر فشارهای اجتماعی و مخالفت نسل جدید تحصیلکرده که مورد حمایت ولی عهد بن سلمان هستند با تفسیر خشک وهابی به نبرد برای آزادی از قیود ناروا تعبیضی مردسالارانه هستند که ریشه در ساختار قبیلوی عربستان سعودی دارد که علیرغم رنگ آمیزی جامعه سعودی با فراورده های تولیدی سرمایه داری، خاستگاه زندگانی اجتماعی عربستان سعودی قبیله سالاری خانوادگی پیچیده در اصل و نصب افتخارات خونی و نژادی به رسم جاهلیت قدیم است.
در ادامه این مباحیث از فتنه های جدید سعودی در افغانستان و چینل اندازی سفارت سعودی در کابل با تعدادی از قوماندانان شمالی از جمله داوود کلکانی به هدف ایجاد و درز و تفرقه در منطقه و پیوند زدن طالبان و داعشیان و القاعده و التحریر وابسته به وهابیت ساخت شاه و شیخ با دزدان جهادی که برای بدست آوردن پول به هر جنایت و خیانت آشکار دست می رنند، به تفصیل صحبت خواهیم کرد.
محمد صدیقی
>>> من نفهمیدم بالاخره نویسنده مخالف وهابیت است یا موافق. از یک طرف مردم منطقه نجد را کوبیده که قبر پرست بودند. از طرف دیگر وهابیت را نوکر انگلیس و خونخوار معرفی کرده است.
نمی دانم این موضوع قبر پرستی عربها را از زبان وهابی ها کاپی کرده یا خودش تحقیق کرده است. چرا که اتهام بزرگی را متوجه عربهای مسلمان نجد و اطراف کرده است و این نیاز به تحقیق محققین فرهنگ مردم عرب دارد. ولی تا جایی که من می دانم شاید عربهای نجد فقیر بودند و بعضا کاروان حجاج را غارت می کردند که این را از پدر کلان های مان شنیده بودیم ولی قبر پرستی را نویسنده از پیش خود بافته است و آن را با زیارت قبور اشتباه گرفته است. به هر حال مردم نجد مسلمان بودند و به زیارت قبور می رفتند و این اشکالی ندارد. متمدن ترین مردم دنیا نیز صرف نظر از دین خود به زیارت قبور می روند و گل و درخت می کارند بالای قبور شان و گل و شمع سر قبر عزیزانشان می گذارند. کسی گفته می تواند مثلا فلان مسیحی در فلان کشور غربی سر قبر مادرش گل گذاشت و شمع روشن کرد قبر پرست است؟ هرگز نمی گوید بلکه آن را نماد تمدن و عاطفه شان می داند. حالا یک عرب نجدی مسکین این کار را بکند قبر پرست می شود. این گپ مزخرف است که هر عمل فرهنگی را به دین نسبت داده و تاپه شرک و کفر بزنیم. دختران نجد که به درخت خرما بند بسته می کنند. در فرهنگ ما دختران و پسران دم بخت در ایام نوروز سبزه گره زدن و سبزه لگد کردن داریم که فرهنگ است و به دین ارتباط نمی گیرد.
نویسنده اگر وهابی نباشد حد اقل وهابی زده است شاید خودش هم نداند.
>>> سعودی ها یا همان آل یهود از بازماندگان یهودیان حجاز هستند که از ترس و به ظاهر مسلمان شدند. در جهان اسلام هرکجا که جنگی رخ بدهد حتما آل سعود به نوعی در آن نقش دارند. آل سعود یک غده سرطانی در جهان اسلام است و از سرزمین و امکان مقدسص اسلامی برای اهداف خود استفاده می کند. برخلاف دستور اسلام و کتاب خدا، آل سعود با دشمنان اسلام مهربان و با مسلمانان دشمنی می کنند.
گروه وحشی داعش عین تفکر و نماد وهابی های سعودی است.این گروه با نام اسلام، تیشه به ریشه اسلام می زند.
>>> پرسش ما این است که در کشور خراسان / افغانستان که گهواره زبان پارسی است و زبان رسمی دولتی هم است چرا ؟ نام یک نهاد دولتی به زبان پارسی نیست چرا ؟ نام یک اسناد ملی ما به زبان پارسی نیست چرا؟ به انگلیسی است به هندی است به فرانسه ای است مغولی است به عربی است چرا؟ به زبان پارسی نیست ؟ باید کسی پاسخ بدهد ؟ به کمک و حمایت کی ؟ تا این اندازه پارسی ستیزی ؟ در گهواره زبان پارسی صورت میگیرد مردم حق دارند بدانند که این توهین و ستم را کی به پارسی زبان ها میکند ؟؟ نقش جمعیت اسلامی خراسان / افغانستان در این ستم ملی فرهنگی چیست از بن آلمان تا قانون اساسی ؟
مهلت ارسال نظر برای این مطلب تمام شده است