رابطه میان جنایتکاران و پولیس باید قطع گردد. در اکثر مواردی که حوادث جنایتکارانه رخ میدهد، حتماً کسانی از نیروهای پولیس شریک آن جنایات اند و از قبل با افراد جانی تعامل داشتهاند | ||||
تاریخ انتشار: ۱۴:۲۳ ۱۳۹۹/۵/۲ | کد خبر: 164275 | منبع: | پرینت |
در این اواخر اوضاع امنیتی هرات بگونۀ وحشتناکی نابهنجار گردیده تا جاییکه در روز روشن، در چند قدمی پستههای امنیتی و حتی مرکز پولیس شهر (قوماندانی امنیه) دزدان مسلح به قتل انسانهای بیگناه دست میآلایند و به راحتی مال آنان را تصرف میکنند. بهخاطر مقدار اندکی پول یا گوشی موبایل یا حداکثر یکعراده موتور که احتمالاً قیمت آن بیشتر از 10- 15هزار روپیه نیست، جان آدمها را میگیرند و خانوادهها داغدار میسازند و با کمال تأسف که این روند همهروزه، رو به اوج است و هر روز مردم هرات شاهد قتل عزیران خود هستند.
اگر خوشبینانه به قضایا نگاه کنیم و نیروهای به اصطلاح امنیتی را شریک دزدان مسلح و آدمکش ندانیم، دلایل وقوع این حوادث هرچه باشد، سخن از بیکارگی و ناتوانی این نیروها دارد؛ کسانیکه اصطلاحاً به عنوان حافظ جان و مال مردم تعریف میشوند. بیگمان مسؤولیت این جنایات بر میگردد به مقامات بلندپایۀ حکومتی در هرات که در رأس همه والی است و در پی آن فرمانده امنیۀ هرات و ...!
اگر حکام بیکاره، متقلب، دزد و چپاولگر به درستی از عهدۀ انجام وظایف خود برآمده نمیتوانند – که نمیتوانند- بهتر است زمام امور را به دست خود مردم بسپارند و از مردم تقاضا کنند تا خود برای حفظ جان و مال خود چارهیی بیندیشند! بیگمان اگر چنین فرصتی در اختیار مردم هرات قرار گیرد آنان از عهدۀ انجام چنین کاری برآمده میتوانند.
من نمیخواهم شما را به پنجهزار سال تاریخ گذشته رجعت دهم یا از پنجصد سال قبل بگویم که فلان حاکم، این جغرافیا را چنین اداره میکرد و فلان چنان! بلکه از دو یا سه ده سال پیش هرات برای شما میگویم که احتمالاً اکثر ما آن را بهخاطر داریم. زمانیکه نه این همه امکانات بود و نه این همه نیرو و نه این همه پول و نه این همه غوغا! یادم هست اگر شبها کسی درِ خانهاش را به هر دلیلی نمیبست، میتوانست راحت بخوابد؛ زیرا دغدغۀ دزد و قاتل را نداشت که جان و مال او را تهدید کنند. اگر چنین جانورانی در آن زمان وجود داشتند که داشتند، چنان سریع و پرقدرت با آنان برخورد میگردید که دیگر کسی خیال کشتن آدمها را به دل راه نمیداد و از اقدام علیه جان و مال مردم در هراس و ناتوان بود. با این حال، هنوز هم برای جلوگیری از انجام اعمال جنایاتکارانه فرصت هست، اگر کسی بخواهد:
1) در نخست رابطه میان جنایتکاران و پولیس باید قطع گردد؛ زیرا در اکثر مواردی که حوادث جنایتکارانه رخ میدهد، حتماً کسانی از نیروهای پولیس شریک آن جنایت اند و از قبل با افراد جانی تعامل داشتهاند. بنا بر این پولیس هرات نیاز به یک پاککاری اساسی دارد. افراد بیکاره، دزد و جنایتکار هرچه زودتر باید از این اداره شناسایی شوند و قالب پولیس از لوث آنان پاک گردد.
2) یک نیروی ویژه با همراهی مردم برای مقابله با دزدان قاتل به صورت عاجل تشکیل گردد. این نیرو، بر قاتلان مردم به هیچ صورتی نباید ترحم کند و درجا این افراد خائن را مورد هدف قرار دهد. حتی اگر احتمال قتل این جنایتکاران وجود داشته باشد، باز هم نباید دست این نیروی ویژه در کشیدن ماشه بر روی قاتلان مردم بلرزد!
3) منابع و عوامل قتل، ترور و دزدی در هرات تا حدود قابل ملاحظهای مشخص است. این منابع و عوامل باید شناسایی و هدف قرار گیرند. مثلاً بخش مهمی از قتلها و دزدیها ریشه دارد در کمپهایی به نام شیدایی و مسلخ و...! بساط این کمپها باید هرچه زودتر برچیده شود و افرادی که فقط بهخاطر بینظمی و قتل و ترور و دزدی به هرات آورده شدهاند، دوباره به ولایات خود برگرداننده شوند.
4) از همه مهمتر اصل قصاص که ضامن سلامت جان و زندگی مردم است، باید به اجرا درآید. مگر عقل سلیم میتواند بپذیرد که یکعده جنایتکار هر روز آدم بکشند و مال مردم را غارت کنند و وحشت بیافرینند؛ اما با آنان برخوردی جدی صورت نگیرد و یکعده، این جنایتکاران را در کنف توجیه و حمایت مقولههایی چون فقر و حقوق بشر و چه و چه قرار دهند.
سید مسعود حسینی
>>> ما هراتي ها بايد اعتراض كنيم ما ايراني هستيم اما هفتاد ساله گير اين افغان ها افتاديم ما هراتي ها هرات را به ايران برميگردانيم
حفيظ الله هراتي ايراني
>>> حفیظ جان
۷۰ سال پیشتر از امروز فکر کنم غلام علی آئین والی هرات بود و زمان ظاهر خان
هرات یک زمانی در تصرف پارس بود نه ایران
نام ایران نام جدید است که در زمان رضا خان پدر رضا شاه بر پرشیا یا پارس گذاشنه شد.
در زمان هوتکی ها اصفهان مربوط خراسان بود.
۵۰ سال پیشتر بنگله دیش مربوط پاکستان بود.
چند سال پیشتر سودان جنوبی مربوط سودان بود.
در زمان عبد رحمن خان کشمیر ولتیت خراسان بود و والی اش محمد عظیم خان بود.
سالها پیش مادر های ما دختر های پدر و مادر خود بودند مگر حالا خانم های پدر های ما هستند.
هرات را بسازید تا دیگران هوس پیوستن به هرات را پیدا کنند نه اینکه چشم به سفره دیگران بدوزید.
>>> پرسش ما این است که در کشور خراسان / افغانستان که گهواره زبان پارسی است و زبان رسمی دولتی هم است چرا؟ نام یک نهاد دولتی به زبان پارسی نیست چرا ؟ نام یک اسناد ملی ما به زبان پارسی نیست چرا؟ به انگلیسی است به هندی است به فرانسه ای است مغولی است به عربی است چرا؟ به زبان پارسی نیست؟ باید کسی پاسخ بدهد؟ به کمک و حمایت کی؟ تا این اندازه پارسی ستیزی؟ در گهواره زبان پارسی صورت میگیرد مردم حق دارند بدانند که این توهین و ستم را کی به پارسی زبان ها میکند؟ نقش جمعیت اسلامی خراسان / افغانستان در این ستم ملی فرهنگی چیست از بن آلمان تا قانون اساسی؟
>>> هرات شهری ایرانی است که زمان قاجار از مام میهن جدا شد.
>>> هراتی های عزیز به عنوان یک ایرانی برای شما ارزوی موفقیت و ابادی این شهر را می کنم و امیدوارم از شر مشکلات مانند این خلاص شوید ولی این را بدونید که هرات دیگر از ایران جدا شده و چه بخواهید چه نخواهید دیگر ایران نیست و نخواهد شد پس در حال زندگی کنید
به امید موفقیت شما یک ایرانی
>>> من خودم فامیلم هراتی هستش چون اجداد من اهل هرات بودند که در زمان نادرشاه افشار فرار و به بخشی از ایران امدند
قطعا ما ایرانی ها دوست داریم کشور ایران بزرگ تر از این باشه کی دوست نداره؟ اما هرات دیگه ایران نیست حفیظ جان در ضمن نام ایران همیشه ایران بوده لطفا وقتی چیزی نمی دانید نظر ندهید
ایرانی
>>> آقاي محترم اطلاعات شما درباره ايران و نام آن كاملا اشتباه است شما فقط پست هاي اينستاگرامي پشتون ها راخوانده ايد گويا اگر به موزه اسناد تاريخي كاخ گلستان سربزنيد تمام مكاتبات شاهان قاجار با كشورهاي ديگر و مكاتبات داخلي با نام كشور ايران هست اما كشورهاي اروپايي برحسب شناخت امپراطوري پارس ايران را بانام پارس خطاب مي كردند كه رضا شاه به آنها نامه زد خواست نام كشور را صحيح بيان كنند نه اينكه نام جديد انتخاب كند درضمن ما هراتي ها ايراني هستيم هرات را ميسازيم ولي ايراني باقي ميمانيم حتي اگر بيرق .... افغان بر ديوارها آويزان باشد
>>> نظر دهنده دوم
پارس فقط یک ولایت ایران بود چون زمان ساسانی نام کشور ایرانشهر بود.پایتخت دولت ساسانی در تیسفون شهر مدائن در عراق بود. کلمه عراق معرب واژه ایراک بود که به معنی ایران کوچک است برخی تاریخ دانان هم عراق عجم و عراق عرب را دل ایران میخواندند.
بسیاری از تاریخدانان عربی و رومی و منابع پهلوی نام عمومی منطقه را ایران نامیده اند و پارس و خراسان و آذربایجان سیستان و طبرستان عراق(اراک).. ولایات بزرگ آن مشمول بوده اند. از جمله ابوریحان بیرونی -مقدسی-دینوری -عبدالجبار معتزلی- مسعودی- ابونعیم اصفهانی-ابن خردازبه-طبری
فهرست بخشی از شاعرانی که از قرن ۲ هجری به بعد نام کشور ایران را منحیث وطن ستوده و مدح کرده اند به این شرح میباشد:
حکیم ابوالقاسم فردوسی(قرن۴)
دقیقی طوسی(قرن۴)
ناصرخسرو بلخی(قرن ۴)
عنصری بلخی(قرن ۴)
رودکی سمرقندی(قرن ۴)
خاقانی شروانی (قرن ۵)
فخرالدین اسعد گرگانی(قرن ۵)
اسدی طوسی (قرن ۵)
نظامی گنجوی (قرن ۵)
فرخی سیستانی (قرن ۵)
سنایی غزنوی ( قرن ۵)
ارزقی هروی(قرن ۵)
منوچهری دامغانی(قرن ۵)
معزی نیشابوری(قرن ۵)
عطار نیشابوری (قرن ۶)
خیام نیشابوری(قرن ۶)
ظهیری فاریابی(قرن ۶)
انوری ایبوردی(قرن ۶)
خواجوی کرمانی (قرن ۶)
مولوی بلخی (قرن ۷)
سعدی شیرازی (قرن ۷)
کمال خجندی(قرن ۸)
محتشم کاشانی(قرن ۹)
عبدالرحمان جامی (قرن ۹)
کمال الدین اصفهانی (قرن ۹)
صائب تبریزی (قرن ۱۰)
فیض کاشانی (قرن ۱۰)
پروین اعتصامی(قرن ۱۲)
>>> هر کُجا مرز کشیدند، شما پُل بزنید
حرف «تهران» و «دوشنبه» و «سرپُل» بزنید
مشتی از خاک بخارا و گِلی از شیراز
با هم آرید و به مخروبه ی کابل بزنید
هرکه از جنگ سخن گفت، بخندید بر او
حرف از پنجـــره ی رو به تحمل بزنید
نه بگویید، به بتهای سیاسی نه، نه!
روی گور همهی تفرقهها گُل بزنید
مشتی از خاک "بخارا" و گِل از "نیشابور"
با هم آرید و به مخروبه ی "کابل" بزنید
دختران قفس افتاده ی "پامیر" عزیز
گُلی از باغ خراسان به دوکاکل بزنید
جام از "بلخ" بیارید و شراب از "شیراز"
مستی هر دو جهان را به تغزل بزنید
قاصدک حرف مرا ، پیش ز من میآرد
زعفران را به روی سوسن و سنبل بزنید
تو و او و من و ما هیچ به جایی نرسد
حرف «تهران» و «دوشنبه» و «سرپُل» بزنید
هرکجا مرز... -ببخشید که تکرار آمد
فرض بر این که- کشیدند، دوتا پُل بزنید
>>> من از ایرانم ولی در شهر تهران نیستم
از دوشنبه هستم و در تاجکستان نیستم
زخم های کابلم در پیکر زخمی تان
لعل خونین دارم اما در بدخشان نیستم
آبشاران خجندم در سرود رودکی
راه می پیمایم و مرداب لرزان نیستم
از شجاعت رستم و از سربلندی هندوکش
وارث کاخ بلندم خانه ویران نیستم
دست هایت را بده یار سمرقندی من
سخت می مانم کنارت سست پیمان نیستم
ناز پرورد بخارایی کنار من بمان
از چه می پنداریم بیگانه؟ مهمان نیستم
جان خود را در ازای خال هندویت دهم
ترک شیرازی! من از ارزان فروشان نیستم
آشکارا از خراسان باز می گویم سخن
همچو خفاشان گهی پیدا و پنهان نیستم
خانه ام گسترده و هویتم شهنامه است
من دلیل اینچنین دارم که : افغان نیستم!
سروده ی بسیار نغز و ناب استاد نجیب بارور.
>>> یکی از نکات مهم در رابطه با جغرافیای خراسان و سیستان قدیم و مردمان آن این است که: در تاریخ ایران بعد اسلام، سیستان و خراسان از دو مرکز سیاسی جداگانه اداره می شد. یعنی مرکز حکومت سیستان در شهر زرنگ (مرکز نیمروز) بود و مرکز حکومت خراسان پیش از سامانیان در مرو و بلخ و هرات بود و در عهد سامانیان به بخارا انتقال یافت و در عهد طاهریان به نیشابور منتقل شد.
بدون شک و تردید میتوان گفت که ، «خراسان» و سیستان حداقل به مدت حدود 1500 سال نام واقعی و مخصوص بلاد شمالی و جنوبی مملکت ما بوده و خراسانیان با سیستانیان بطور کاملا پیوسته رابطه سیاسی و فرهنگی و نژادی داشته اند.
بیشتر تاریخنگاران و جغرافیدانان دوره اسلامی، خراسان و بلاد ماوراءالنهر را دو سرزمین جداگانه نوشته اند. یعنی اکثر آنها ممالک مشرق یا خاورزمین را دو بخش جداگانه بهنام خراسان و ماوراءالنهر ضبط کرده اند. آنان نواحی جنوب و غرب آمودریا را بهنام خراسان و مردمش را بهنام خراسانی نوشته اند، و بلاد شرق و شمال مرز خراسان را بهنام ماوراءالنهر یا سرزمین هیاطله و سرزمین ترکان نوشته اند.
شمار کمتری از جغرافیدانان عربی و فارسی زبان، مانند بلاذُری و دمشقی و ابن خردادبه خراسانی و عبدالحی گردیزی و... احتمالا بر اساس منابع پهلوی، سرزمین خراسان را چهار ربع نگاشته اند و ماوراءالنهر یا بلاد هیاطله را ربع چهارم آن شمرده اند.
یک) عبدالحی گردیزی مورخ دوره غزنوی (حدود 441 ق) نوشته است: « اردشیر بابکان ساسانی خراسان را چهار بخش کرده و برای هرکدام مرزبانى گماشت. مرو شاهجان. بلخ و تخارستان. هرات، پُشنگ و بادغیس. ما وراء النهر.»
دو) ابن خردادبه خراسانی در ذیل «خبر مشرق» در باره خراسان در دوره ساسانی نوشته است: « مشرق ربع مملکت است و خراسان تحت حاکمیت اسپهبد بادوسبان و چهار مرزبان قرار دارد و هر مرزبان در ربع خراسان مستقر است؛ یک ربع آن متعلق به مرزبان مروشاهجان و اعمال آن، و یک ربع آن متعلق به مرزبان بلخ و تخارستان، و ربع دیگر آن متعلق به مرزبان هرات و بوشنج و بادغیس و سجستان مىباشد. ابن مفرغ گوید که ربع دیگر آن متعلق به مرزبان ماوراءالنهر است»
سه) ابن فقیه (ق 3) و صفیالدین بغدادی (ق 8) به نقل از بلاذُری نوشته اند: خراسان چهار ربع است. ربع اول) ایرانشهر (ابرشهر، صفیالدین بغدادی ) است و آن شامل نیشابور، قُهستان، دو طبس، هرات، پوشنگ، بادغیس و طوس موسوم به طابران میباشد.
ربع دوم) مرو شاهجان، سَرخس، نِسا، باورد (اَبِیوَرد، بغدادی و مقدسی) مرورود، طالقان، خوارزم و آمل- که هردو در کنار رود بلخ اند- و بخارا.
ربع سوم) مناطق غربی رود بلخ که در هشت فرسخی آن واقع اند. مانند فاریاب، جوزجان، تخارستان عُلیا (طالقان، قبادیان و خِتِل یعنی وخش) خُست، اندرابه، بامیان ( و بلخ، مقدسی) بغلان، والج - شهر مزاحم بن بَسطام - ، روستای بنک (بیل، یاقوت و بغدادی) بدخشان - که مدخل مردم به تبت است- و ترمذ در [12 فرسخی] شرق بلخ، چغانیان، زم، خُلم و سمنگان میباشد.
ربع چهارم) ماوراءالنهر بخارا، چاچ، طرازبند، سُغد - یعنی کش و نسف (نخشب، یعقوبی) و روسیان (رویان، بغدادی، روبستان، یاقوت) اسروشنه، سنام قلعه مقنع، فرغانه و سمرقند میباشد»
به نظر میرسد که این عده از مورخان و جغرافیانگاران که ماوراءالنهر را نیز بهنام خراسان خوانده اند، به خراسان فرهنگی و سیاسی در دوره ساسانی و یا سامانی نظر دارند، نه به جغرافیای تاریخی و طبیعی و نژادی خراسان. شاید به همین خاطر است که منوچهری بلخی در اشعار خود از رودکی سمرقندی و ابوشکور بلخی و ابوالفتح بُستی بهنام حکیمان خراسان یاد کرده است.
>>> هرات قطعا شهر ایرانی است هرات که هیچ بلخ هم زمانی مرکز و پایتخت ایران باستان بود.
>>> این ها همش حرفه و شعر من خودم هم به عنوان یه ایرانی که هویتم به هرات برمی گرده بسیار دوست دارم هرات دوباره ایران بشود و یک بار زمانی که اوضاع رو به سامان بود بدون هیچ مرزی و مشکلی هرات را ببینم امااین را میدونم که یکی شدن این 3 کشور و بازگشت مناطق از دست رفته دیگر امکان پذیر نیست شما الان یه دولت دارید و حکومت فقط به شما یک چیزی می گویم متحد باشید که اتحاد قدرت می اورد انگلیس که مسبب جدایی ما و بسیار تنفر و جنگ در جهان شده نامش به انگلیسی به طور خلاصه میشه uk که u مخفف united به معنای متحد هست ایا به نظر شما کشوری که این قدر تاریخچه ای تاریک دارد چرا در نامش این واژه را به کار برد
مهلت ارسال نظر برای این مطلب تمام شده است