تاریخ انتشار: ۰۸:۱۷ ۱۳۹۹/۵/۷ | کد خبر: 164329 | منبع: | پرینت |
واژه «پناهنده» شامل کلیه افرادی است که در حیطه عمل کمیساریای عالی ملل متحد برای پناهندگان هستند، اعم از اینکه پناهنده یا آواره باشند. اما واژه «کودک» بر حسب ماده اول پیشنویس کنوانسیون حقوق کودک، به کسانی اطلاق میگردد که کمتر از هیجده سال دارند، مگر اینکه برحسب قانون ملی یک کشور سن بلوغ کمتر از آن تعیین شده باشد.
اما چگونه وضعیت پناهندگی یک کودک مشخص میشود؟ از این نظر نیز کودکان پناهنده دارای مشکلات ویژه خود میباشند. کنوانسیون ۱۹۵۱ ژنیو و پروتکل ۱۹۶۷ در رابطه با تعاریف پناهنده اشاره خاصی به سن پناهنده ندارند که بتوان با آن یک کودک پناهنده را شناسایی کرد. البته مساله ترس واقعی از تعقیب و آزار، هنگامی که کودک همراه پدر و مادر خود باشد، مشکلی ایجاد نمیکند، ولی تعیین وضعیت آن دسته از کودکانی که در معیت والدین نیستند، دشوار است؛ زیرا کودکان پناهنده غالباً به آن حد از بلوغ فکری نرسیدهاند که بتوانند ترس و فرار خود را به نحوی که موجه جلوه کند، بیان کنند. از این جهت اغلب پیشنهاد میشود که کشورهای اعطاءکننده پناهندهگی، به عنصر عینی قضیه پناهندهگی یعنی اوضاع کشور اصلی شخص پناهنده وزن بیشتری بدهند. ناتوانی اطفال در بیان مطالب، روشهای مخصوصی را نیز برای بررسی درخواست آنها ایجاب میکند که غالباً از نظر دور میماند.
براساس سیاست کمیساریای عالی ملل متحد برای پناهندگان، وقتی سرپرست یک خانواده مشمول پناهندگی میشود، کودکان وی نیز این وضعیت را کسب میکنند. تصمیم شماره XXXVIII سال ۱۹۸۷ کمیته اجرایی کمیساریا، ضمن آنکه توصیههای اساسی و متعددی در زمینه حمایت از کودکان پناهنده به عمل میآورد، پیشنهاد میکند که چنانچه پدر یا مادر یک کودک پناهنده شناخته شود، این کودک همراه آنان نیز تسری یابد.
همچنین اگر کودکان جزیی از یک مجموعه یا گروه پناهندگان باشند، حق پناهندگی را کسب خواهند کرد. در بعضی کشورها تمایل به این است که به هنگام اعطای پناهندگی به یک خانواده، وضعیت گروهی آنها درنظر گرفته شود. در این حال، صرف عضویت کودک در آن گروه اجتماعی خودبهخود میتواند بیانکننده ترس بنیانی این کودک نیز به شمار آید. در مورد کودکان غیرهمراه و تنها، باید مراقبتهای بیشتری صورت پذیرد، زیرا همانطوری که قبلاً بیان شد، مساله چگونگی تعیین وضعیت پناهندگی این دسته از کودکان بستهگی به درجه رشد فکری و بلوغ آنان دارد. در اینگونه موارد حضور یک کارشناس آگاه نسبت به رفتارهای روانی و عاطفی کودکان، فعالیتهای فزیکی اطفال در سنین مختلف و زمینههای فرهنگی و اجتماعی کشور اصلی آنان، کمک مهمی خواهد بود و چه بهتر که این کارشناس به زبان مادری طفل نیز آشنایی داشته باشد.
در مواردی که طفل به حدی از بلوغ رسیده باشد که بتواند «ترس بنیانی» خود را بیان کند، از نظر روش شناخت با وی همانند بزرگسالان رفتار میشود؛ ولی چنانچه طفل به چنین درجهای از رشد نرسیده باشد، معمولاً علاوه بر شرایط عینی مربوط به کشور اصلی و گروه اجتماعی که کودک عضویت آن را دارد، وضع افراد فامیل وی در داخل یا خارج از کشور اصلی نیز مورد توجه قرار میگیرد. در مورد این دسته از کودکان تصمیم شماره(XXXVIII) ۴۷ کمیته اجرایی کمیساریای عالی ملل متحد برای پناهندهگان حاکی از آن است که مطمینترین راه، بازگشت داوطلبانه آنان به کشور اصلی است، گرچه توصیه میشود که در هر حال ماهیت اصلی بازگشت یعنی داوطلبانه بودن آن نباید از نظر دور بماند.
پس از مساله تعیین وضعیت پناهندگی کودکان، آنچه در مورد این دسته از آوارگان حیاتی به نظر میرسد، موضوع احوال شخصیه آنان و به خصوص ثبت تولد و جلوگیری از بیتابعیت شدن آنان (آپاترید) است. غالبآً وضع اطفال پناهنده به صورتی است که یا به علت دوری از مراکز شهری ثبت تولد آنان برای والدین امکانپذیر نیست و یا اینکه دولتهای پذیرنده عمداً از ثبت تولد آنان به دلیل مسایل حقوقی و آثار ناشی از آن طفره میروند.
زیرا در کشورهایی که برای اعطای تابعیت، سیستم خاک را اعمال میکنند، تولد اطفال به خصوص چنانچه در گروههای بزرگ پناهنده صورت پذیرفته و ثبت گردد، عملاً به معنای پذیرفتن جمعیتی غیربومی به عنوان تبعه آن کشور است. به هرحال ماده ۲۴ میثاق بینالمللی حقوق مدنی و سیاسی مقرر میدارد که تولد کودک باید به ثبت برسد و کودک حق دارد که تابعیتی اختیار کند. در مورد اطفال پناهنده نیز چنانچه دولتی از ثبت تولد آنان خودداری کند، معمولاً کمیساریای عالی ملل متحد برای پناهندگان اقدام لازم را به عمل میآورد و این اقدام یکی از راههای موثر جلوگیری از افزایش جمعیت بدون تابعیت است.
اخیراً یک گروه کار در دفتر کمیساریای مزبور شروع به تهیه راهنمای عملی در زمینه تعیین وضعیت، ثبت تولد، مسایل مربوط به بیتابعیتی، امنیت جانی، کمکهای بهداشتی (اعم از جسمی و روانی)، تغذیه، آموزش و احتیاجات مربوط به بازسازی اجتماعی و فرهنگی کودکان پناهنده کرده است.
علاوه بر این، یک گروه کار در کمیسیون حقوق بشر سازمان ملل متحد از سال ۱۹۸۰ مشغول تهیه بیشنویس کنوانسیون حقوق کودک بوده و کمیساریای عالی ملل متحد برای پناهندهگان به جهت مسوولیت خود در زمینه حفظ حقوق کودکان پناهنده و تجربیاتی که در این زمینه به دست آورده است، همکاری گستردهای با این گروه دارد. صندوق ملل متحد برای کودکان (یونیسف) نیز براساس وظایف خود برای حمایت از کودکان، از جمله بنیانگذاران این حرکت میباشد. کنوانسیون مزبور را در حقیقت میتوان آمیزهای از بعضی تعهدات و وظایف موجود و جدید دانست که در یک سند حقوقی جامع گردآوری شده است.
کنوانسیون مشتمل بر ۳۵ ماده است که حقوق مدنی، سیاسی، اقتصادی و فرهنگی را در بر گرفته و ناظر به حقوق اساسی «بقا» از جمله مراقبتهای بهداشتی، تأمین سرپناه، حمایت در برابر سوءاستفاده، آموزش و آزادی شرکت در زندهگی اجتماعی، اقتصادی، مذهبی و سیاسی است.
با توجه به وضعیت ویژه و آسیبپذیری کودکانی که مجبور به ترک کشور خود میشوند، پیشنویس کنوانسیون به کودکان پناهنده اختصاص یافته است. این ماده مقرر میدارد: «کودکی که در جستوجوی پناهندهگی است… اعم از اینکه همراه یا غیرهمراه والدین… از حمایت مناسب و کمک انساندوستانه برخوردار خواهد گردید و دولتهای عضو کنوانسیون همکاریهای مناسب را در هر مورد برای حمایت و یاری چنین کودکی… یافتن والدین یا سایر بستهگان نزدیک وی و کسب اطلاعات لازم جهت پیوستن مجدد به خانوادهاش معمول خواهند داشت».
بالاخره پیشنویس کنوانسیون چنین بیان میدارد: «در مواردی که والدین، سرپرست قانونی و یا بستهگان نزدیک یافت نشوند، کودک از همان حمایتی برخوردار خواهد شد که سایر کودکان به هنگام جدایی موقت یا دایم از محیط خانوادهاش». همانطوری که اشاره شد، یکی از مباحث عمده کنوانسیون، مساله آموزش کودکان است و متاسفانه در مورد کودکان پناهنده امر آموزش به نحوه چشمگیری تحتالشعاع مسایل اساسی پناهندهگی قرار گرفته و در نتیجه بر کیفیت زندهگی آینده آنان تأثیر میگذارد. در اردوگاههای آوارهگان معمولاً به قضیه آموزش اهمیت اساسی داده نمیشود و در حقیقت در بسیاری از این اردوگاهها کودکان به موجودات فراموش شدهای مبدل میشوند. متاسفانه این مشکل حتا در مورد کودکانی که در جوامع پیشرفته اسکان داده شدهاند، به نحو دیگری قابل مشاهده است؛ زیرا وابستهگی کودکان به جوامع اصلی، آنها را به «ازخودبیگانهگی» در جوامع تازه میکشاند. آنها زندهگی در این جوامع را دوره زودگذری میپندارد که با گذشته آنان هیچ ارتباطی ندارد. کودکان محلی سعی میکنند تا حد امکان از آنان دوری گزینند و در کلاسهای درس همچون افرادی که دارای مرض مسری باشند، با آنها برخورد میگردد. در بسیاری از موارد کودکان پناهنده به دلیل عدم دسترسی به تسهیلات آموزشی ناچار اند اولین فرصت شغلی را با آغوش باز پذیرا شوند و همین امر در رشد و نموی آنان تأثیر به سزایی داشته و زندگی آیندهشان را تحت الشعاع قرار میدهد.
بنا بر این تهیه محیط مناسب، کلاس درس و ارایه تسهیلات کافی آموزشی از جمله ملزومات اولیه زندگی این کودکان است، به نحوی که ضمن تثبیت هویت ملی و فردی، آنان را با جامعه جدید آشنا و منطبق سازد.
منابع:
Guidelines on Refugee Children, UNHCR,August 1988, P.2
عبادی، شیرین، حقوق پناهندگان (نگاهی به مسایل حقوقی پناهندگان در ایران)، تهران، گنج دانش، ۱۳۸۵٫
ضیایی بیگدلی، محمدرضا، حقوق بینالمللی بشردوستانه، گنج دانش، چاپ اول، ۱۳۹۲٫
مرتضی محقی، استاد دانشگاه
هشت صبح
>>> بسیار عالی بود. تشکر
>>> سلام من جاوید استم از کابل
من و خانواده ای من از جنگهای این کشور از لد و کوب این بیگانگان خسته شدیم و اگر صدای ما به گوش کسی می رسد من می خواهم بگویم که من و خانواده ای من می خواهیم از این کشور برویم و بدلیل نداشتن پول نمی توانیم و از شما خواهان کمک استیم نه اینکه ماره کمک مالی کنین بلکه می خواهیم تا ماره کمک کنین که از این کشور بیرون شده و به کشور کانادا ویا هم دیگر کشور پناهنده شویم
مهلت ارسال نظر برای این مطلب تمام شده است