تاریخ انتشار: ۱۴:۵۵ ۱۳۹۹/۵/۱۳ | کد خبر: 164401 | منبع: | پرینت |
در دههی ۱۹۹۰ شرق آسیا با تولید گفتمان ارزشهای آسیایی در مقابل لیبرالیسم غربی، روایت جدیدی از زیست انسانی پدید آورد. حاملان این روایت کشورهای شرق آسیا، چین، مالزی و سنگاپور هستند. پس از موفقیت خیره کنندهی اقتصاد شرق آسیا، بحث جدیدی در مورد آیندهی آسیا و گفتمان ارزشهای آسیایی در مراکز آکادمیک غرب آغاز شده است.
دیوید آی هیچکاک عضو مرکز مطالعات استراتژیک و بینالمللی در پژوهشی تطبیقی بین ارزشهای آسیایی و امریکایی، ارزشهای دو طرف را چنین دستهبندی کرده است:
ارزشهای فردی در آسیا؛
- سختکوشی
- احترام برای یادگیری
- شرافت
- انضباط شخصی
- اتکا به خود
ارزشهای فردی در آمریکا؛
- اتکا به خود
- سختکوشی
- کامیابی در زندگی
- موفقیت شخصی
- شرافت
ارزشهای اجتماعی در آسیا؛
- نظم اجتماعی
- همسازی
- پاسخگو بودن مسوولان دولتی
- تحمل آرا و اندیشههای جدید
- آزادی بیان
- احترام برای بزرگان
ارزشهای اجتماعی در آمریکا؛
- آزادی بیان
- آزادی شخصی
- حقوق فردی
- حل اختلاف سیاسی از طریق بحث آزاد
- تفکر انفرادی
- پاسخگو بودن مسئولان دولتی
هیچکاک به این نظر است که ارزشهای آسیا و آمریکا فقط در تقدم و تاخر با هم تفاوت دارند، اما رشتههای ارتباطی مشترکی که از طریق اقیانوس آرام بین شرق و غرب پدید آمده چنان اهمیتی دارد که ارزشهای دو طرف در آن رنگ میبازد.
به هر ترتیب، ارزشهای آسیایی بیشتر رنگ و بوی شرق آسیا را دارد و کم کم به عنوان روایت جدید خود را بر مناسبات جهانی میقبولاند. اما آسیا فقط از منطقهی شرق نمایندگی نمیکند.
غرب آسیا و آسیای میانه به عنوان دو کانون انرژی دنیا، نه تنها خود را شریک چنین ارزشهایی تعریف نکرده که به شدت دچار رقابت خانماسوز منطقهای هستند. افغانستان امروز، با ژئوپولتیک ارتباطدهندهی چهار منطقهی حساس آسیا، باید خود را در میدان ارزشهای امروز دنیا تعریف کند. شاید برای بسیاری چنین توقعی از سیاستمداران پوپولیست بیبرنامه، بهجا نباشد، اما ما چارهای جز ساخت نقشهی راه آینده برای این جغرافیا نداریم.
واقعیت امر این است که افغانستان باید نخست ارزشهای بومی خود را تعریف کند، آنها را نهادینه ساخته و سپس با مطالعهی دقیق به سراغ متحدین ارزشی خود گام بردارد. ما در کانون نبرد ارزشهای متضاد جهانی قرار داریم. دولت و مراکز آکادمیک ما باید با وسعت دید بیشتر به آینده بیندیشند.
شرق آسیا ارزشهای خود را با آموزههای کنفوسیوس تعریف کرده است. مالزی برداشت خاص خود از اسلام را مطرح کرده که با کنفوسیوس همخوانی دارد. هند گاندی را دارد، پاکستان حمایت از افراطگرایی را سرلوحه قرار داده و ایران برداشت خاص ولایت فقیه را دارد. شاید برای افغانستان آموزههای مولانا جلال الدین بلخی که وجههی خوب جهانی دارد؛ بتواند الگوی ارزشسازی معتدل دینی باشد.
داوود عرفان
>>> ارزش های شرقی ریاد تر سنت گرایی است،چیزی که در اروپا نیز در قرون وسطی وجود داشت.
اما با شروع دوران روشنگرایی در اروپا و پیشرفت علم و دانش و تخنیک و تکنالوژی،ارزش های سنت گرایی.جای خود را به ارزش های دموکراتیک دادند.
در غرب پیشرفت های اقتصادی خویش را زیاد تر مدیون ارزش های دموکراتیک درین جوامع میدانستند.
اما با بروز چین در عرصه اقتصادی جهان که طی سی سال گذشته موفقعیت های بزرگی درین زمینه حاصل کرده است،کم کم شاید معتقد به این شوند که یک جامعه غیر دموکراتیک و کمونستی نیز میتواند با تغیرات در سیستم اقتصادی خویش و بدون تغیرات در دیدگاه های غیر دموکراتیک خویش،توان این را پیدا میکند تا دست آورد های اقتصادی داشته باشد.
>>> راستگوی
او برادر از مولانا چی ساختی. او فقظ یک شاعر و سوفی بود که ا. وطنش بیجاشد و در غربت جان سپرد. با شعر خوب است وقت خود را با سرگرمی تیر کرد ولی هیچ شاعر با شعر سرای نه کدام فتح کرده نه کدام اختراغ و هم کدام چیز موثر دیگر. شرق را شعر خراب کرد و غرب را تکنالوجی و علم طبعت بر ما تفوق داد و حالا همه ما نوکرش استیم. شعر و نصیح باعث هیچ پیشرفت نمیشود. عوض آن کاش اختراعات میداشت. من به ابن سینا بلخی و البیرون اخترام دارم چون عالم بودند. نه به مولانا و سعدی و حافظ. این ها فقط گپ مفت میزدند. لطفآ بیدار شود. شعر و شاعری را کنار گذارید و به آموختن ساینس و تکنولوچی و کمپیوتر رو آورد.
>>> راستگو عزیز همان مثال مصداق شماست که پیش جانانه من کشمش و پوندانه یکیست، تو تاهنوز ندانسته ای که اشعار مولانا بزرگ ترجمه آیات قران و احادیث نبودی است اگر مطلب شما از مفهوم شعر فقط گپ مفت باشد تعبیر شما از اسلام چی است؟ اگر تکنالوژی و علم دنیا را تصرف کند بدان که اسلام هم دنیای درون ما را و هم دنیای بیرون ما را فتح می کند و اشعار بزرگان ما اینه ای از این انعکاس است.
سالک
>>> واقعا تعبیر بسیار زیبا از برادرگرانقدر که فرمودند،شعر وشاعری بدردنمیخورد،درست فرمایش کردند،واقعا بشر مهتاج علم است ،شعر برای ادمهای بیکار خوب است ،اما هیچ خدمتی به بشر نکرده
>>> تا وقتی قاتلین بخشی از مردم افغانستان، قهرمان های بخشی دیگر از مردم اند، ملتی نخواهیم داشت. از میان ارزشهای شرقی و غربی برای موفقیت فقط هزاره ها و مردمان محروم و سختکوش دیگر اقوام هستند که تا حدی به دنبال این ارزشها رفته اند. اکثریت مردم افغانستان به قانون جنگل و حکومت زور معتقداند. ظاهرا هنوز باید انسانهای زیادی در راه این جهالت از بین بروند تا شاید این ملت راه انسایت را در پیش گیرند.
علی
>>> راستگوی
در جواب نظر دهنده دوم
برادر اسلام و شعر فرق دارد. اسلام تنها نصیحت نیست بل سیاست قدرت اقتصاد و همه همه است. اسلام توانست عربهای بادیه نشین را حاکم نضف جهان سازد. قبل از اسلام یک صفت عربها شعر و شاعری بود ولی نه قدرت داشتند نه دانشمند. این اسلام بود که هر چیز را تغیر داد و عمل شروع شد(اسلام عملی - نه اسلام صوفیهای مانند موالانا و حافظ ورحمن بابا که فقد یاوه سرایی است). باید واقع بینانه تفکر کنیم. امریکا ۳۰۰ سال میشود به وجود آمده و نه کدام شاعری دارد و نه سخنور. ولی مهد تکنوجی و پیشرفت برای تمام دنیا است. شعر و شاعری که هیچ به درد ما نمیخورد بل به تاوان ما هم است چون وقت گران بهای مارا میگر و باعث پس مانی ما میشود. مثال بارز دیگر چرا تاجکان در شعر گفتن خوب استند و لی قدرت همیش در دست ترک و ازبک و پشتون بوده است؟ علت اش همین شعر و شاعر است و شاعرانش. ما باید به هوش بیاییم.
مهلت ارسال نظر برای این مطلب تمام شده است