تاریخ انتشار: ۱۲:۴۳ ۱۴۰۲/۱/۳۰ | کد خبر: 172876 | منبع: | پرینت |
نازا مزه چی زی عزز!
چندنفر در یک نمای باز، جلوی دوربین یکی از چنل های یوتیوب گرد هم آمده اند و کودکی را در میان گرفته اند؛ همان کودکی که قریب به چند ماهی است با عنوان کودک نابغه افغان مشهور شده است. اما این کودک نه تنها نابغه نیست که می توان گفت در قیاس با همسن و سالانش کم هوشتر نشان می دهد! آن سه مرد ودوزنی که که طفلکِ مادر مرده را محاصره کرده اند با هزار ویک قصه مفت می خواهند به مخاطب حقنه کنند که اگر در کل افغانستان یک کودک نابغه باشد، بی شک آن کودک عرفات جان است! عرفات جان هم مانند یک عروسک فانتزی آن وسط نشسته و هاج و واج به آدمهای به ظاهر عاقل اما دیوانه اطرافش می نگرد.
مجری جوان می پرسد: عرفات جان خوش آمدی! طفل ساده دل جواب می دهد: خوش باشی!
اما بانویی از آن میان طفل را وادار می کند این جواب محترمانه را پس بگیرد.از وی می خواهد خطاب به مجری بگوید: چقدرگفتی؟! وباز همگی می خندند.بانویی که راه ورسم بی ادبی را به عرفات جان نشان داده بیشتر از دیگران می خندد وتا می آید حرفی بزند آن نفری که تلاش می کند طنز برنامه را بیشتر کند روبه عرفات می کند ومی گوید: عرفات جان زهرا (مجری) را می گیری؟ و با همین دیالوگ، خنده های مصنوعی حاضرین میکروفن برنامه را دچار اعوجاج صوتی می کند!
باز همان بانوی نه چندان محترم رو به طفل می کند و با عشوه وناز می پرسد:عرفات جان من را نمی گیری؟! و وقتی با جواب منفی کودک روبرو می شود؛ با خنده می گوید: ای وای قلبم شکست! و بعد با پررویی می خواهد ساعت طفل را از او بگیرد که موفق نمی شود! در میانه برنامه و ناگهان بی مقدمه از طفل در مانده درخواست می شود که اذان بگوید. شاید این بخش اذان گویی هم برای مذهبی نشان دادن خود و خوشامد طالبان به برنامه اضافه شده باشد اما مشکل اینجااست که کودک نابغه اذان گویی نمی داند و مانند پرنده ای که در قفس افتاده باشد بال بال می زند. پدرش اما دست بردار نیست و باز از او می خواهد تا اذان بگوید. آن یکی که قواره ش به برادران طالب بی شباهت نیست در می آید که: بله دوستان! نام خدا طفل افغان مسلمان است و پدرش رامین جان و کلگی ما افغانها شکر خدا که مسلمان هستیم! و جوری از مسلمان بودن قصه می کند که گویی در میان هفتاد و دو ملت تنها مردم افغانستان مسلمانند! و بقیه کافرند و...!
وقتی عرفات شروع به اذان دادن می کند برای لحظه ای تصور می کنی که این طفل به جای اذان یک تصنیف قدیمی را به زبان یاجوج ماجوج می خواند! به هر جان کندنی این اذان نصفه و نیمه تمام می شود و تازه گپ زدن به زبان پشتو واردو وحتا انگلیسی شروع می شود! طفل مستاصل با زبان و لهجه خاصی به پدرش می فهماند که این آیتم را قلم بگیرد اما آنچه برای پدر این طفل و گردانندگان برنامه اهمیت دارد لایک و سابسکرایب بیشتر و افزون شدن دالرهایی است که از طریق کانال یوتیوب به دستشان می رسد.
کم کم همه چیز به شکل غریبی بسوی یک تمثیل فکاهی، تراژدی پیش می رود. یکی از بانوان صم وبکم نشسته وکلامی نمی گوید اما آن دیگری که معلوم دار است سابقه ژورنالیستی بیشتری دارد از طفل بینوا می خواهد که به زبان زرگری گپ بزند و وقتی کودک اظهاربی اطلاعی می کند با افتخار شروع می کند به مکالمه فصیح به زبان زرگری:« نازا مزه چی زی عزز!» و باز قهقهه می زنند.
آن نفری که گویی از طالبان نمایندگی می کند به لسان پشتو جملاتی را می گوید و پدر عرفات دلیل عدم پاسخگویی طفلش به او را در بی دندانی آن کودک نابغه می داند. بانوی خوش سخن هم ناگهان به یاد خاطراتی از کورس و نداشتن دندان های پیشین در آن زمان می افتد! بیاد می آورد که استاد انگلیسی از وی پرسان می کرده و او توان جواب دادن نداشته و از ارزش قلم و سواد می گویند و کاشف به عمل می آید که عرفات جان دست چپه است و باز بانوی خوش سخن اعتراف می کند که خوشبختانه او هم دست چپه است. حالا کلگی در باره این خانم معلومات داریم: می دانیم که دندان پیش ندارد ودست چپه است و زمانی به کورس میرفته و کسی چه می داند شاید؛ آزمون تافل را هم با بالاترین نمره قبول شده است! اما در باره کودک نابغه کمترین معلومات را داریم.
اعضای گروه برنامه ساز مانند بازجوهایی ماهر کودک را محاصره کرده اند. یکی سوال می کند:
شعر هم بلدی بخوانی؟ جواب می دهد: نی!
می پرسد: ترانه چطور؟ بلدی؟ جواب می دهد: نی!
پدرش دخالت می کند و با هیجان می گوید: فرزندم فکاهی یاد دارد. طفل در جمع فکاهی می خواند. اما به جای فکاهی مانند چوچه اردکی که مادرش را گم کرده باشد شروع می کند به قاقا کردن!
هرچه به پایان برنامه نزدیکتر می شویم حاضرین با سوالات ابلهانه خود فشار بیشتری بر روی روح و روان طفل وارد می سازند و تو با خودت می گویی: ای کاش یوتوبرانِ افغان به جای یافتن سوژه ها یی نظیر این کودک حیران و شبه دیوانه های همچون میرآغا و بابه سلنگی و یا بیکاره هایی مانند عبدالعزیز غندل و نجیب بروت و فیلسوف نماهایی مانند صدیق افغان، آن بانوی سخت کوش و عزت مندی را سوژه قرار می دادند که در این روزهای تیره وسیاه وطن، برای زنانِ آبرومند و نان آور خانه کلاس آموزش برگزار می کند ویا آن پدر غریب کار و نجیبی که برای رساندن دخترکش به مدارج عالیه تحصیلی، رنج صدها مشقت و زخم زبان مردمان را به جان می خرد و حاضر می شود در وطن یا در دیار غربت، تن به کارهای طاقت فرسا بدهد تا دخترش درس بخواند و افتخاری باشد برای جامعه نخبگان افغانستان!...آرزویی محال؟!
محمدسیفی
>>> طفل بیچاره را آزار ندهید. هر سوالی دارید از chat GPTکنید،برایتان جواب میدهد و نه شترس پیدا میکند و نه هم مانده میشود.
انسان نه از نگاه فزیکی توان مقابله با ماشین را دارد و نه از نگاه دماغی قابلیت رقابت با هوش مصنوعی و روبات ها و ماشین ها و غیره را دارد.
با آمدن طالبان رنان بیچاره خانه نشین شدند و خوش بودند که اقلاً در خانه خیاطی میکنند،حالا خیاطی را نیز از پیش شان ،ماشین های خیاطی با هوش مصنوعی گرفته است،که نقشه یخن را برایش میدهی،در ظرف چند دقیقه،بهترین یخن را برایت میدوزد که خانم ها چندین روز،برای دوختن آن وقت صرورت دارند.
تراکتور میتواند،بدون دهقان،اتومات قلبه کند،تخم بپاشد،ماله کند،حاصل را برداشت کند و کاه و دانه را جدا کند و به ذخیره گاه انتقال دهد و اتومات آسیاب کند و خمیر کند و نان پخته کند و در موتر بدون دریور به مشتری انتقال دهد.هوش مصنوعی مریضی را تشخیص میکند و دوا برای مریض تجویز میکند.هوش مصنوعی منحیث وکیل مدافع شما در محکمه در دعوی های حقوقی و مدنی و جزایی و غیره دفاع میکند.
در دفاتر کار های دفتر را پیش میبرد و در مکاتب منحیث معلم ایفای وظیفه میکند.
پس برای انسانها در آینده جایی برای کار باقی نمی ماند.
پس بنا برگفته عبدالحکیم حقانی رییس ستره محکمه طالبان،قیامت نزدیک است و اگر شما یک کار هم برای خود پیدا کنید که آن را بطور احسن انجام دهید،مستحق صواب شده در جنت خواهید رفت.
>>> حکاکی را هم هوش مصنوعی انجام میدهد. میتوانید ویدیو هایش را به انگلیسی در یوتیوب ببینید.
>>> خدا نبخشاید آن یوتوبران و عوامل فیسبوک واینستاگرام که در پی منفعت مالی خود می باشند وبرای پیسه بالاتر حاضرند با سوی استفاده از این کودکان بیمار مال اندوزی کنند
مهلت ارسال نظر برای این مطلب تمام شده است